حریم نگاه و زیبایی

حریم نگاه و زیبایی

یا لطیف
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد
 دانشگاه شهر کُرد
موضوع: حریــــــم نگاه و زیبـــــــــایی


پیچیده بودن انسان یک موضوع واضح و کاملاً روشن است. دلیل اینکه خداوند ما را اشرف مخلوقات خلق کرد و از بقیه ی حیوان ها جدا کرد، کاملاً جا افتاده است. اگر ما به جسم خودمان نگاه کنیم، یقیناً ما اشرف نیستیم؛ انسان پیچیدگی خیلی عجیبی دارد که گاهی شاید به دین هم ربط نداشته باشد.

یکی از اساتید نقل می کردند که : شبی با من تماس گرفتند و گفتند که استادی از هند آمده است و میخواهد با یکی از علمای شیعه ملاقات کند و حالا هم در یکی از هتل های تهران منتظر شماست. رفتیم، ایشان به من گفت از پنجره به پایین نگاه کن. 10 - 15 نفر را در خیابان به من نشان داد که در جهات مختلفی حرکت می کردند. بعد انگشتش را به یک سمت گرفت و من دیدم تمام آن افراد شروع به حرکت به سمتی کردند که ایشان انگشتش را گرفته بود. انگشتش را بر می گرداند، همه می ایستادند. رو کرد به من و گفت خودت را هم می توانم کنترل کنم! یک سه ضلعی دور من کشید و گفت حالا حرکت کن. هر کاری می کردم نمی توانستم از جایم تکان بخورم و فقط از آن ضلع چهارم که نکشیده بود، قدرت حرکت داشتم. کنترل جسمم دست خودم نبود. گفتم نه اینطوری قبول نیست! نشستم و گفتم « بسم اللهِ الرّحمنِ الرّحیم... لا حَول وَ لا قُوّة اِلا باللهِ العَلیّ العَظیم » بعد گفتم حالا بکش! کشید؛ و بلند شدم در هر طرفی که می خواستم حرکت کردم. طرف تعجب کرد و پرسید چی شد؟؟ گفتم این چیزی که تو تازه کشف کردی، فقط جسم انسان است!
بعضی وقت ها، انسان ها بدون دین، بدون معارف و بدون ارتباط با خدا، استعدادهایی دارند که اگر شکوفا بشود، خیلی عجیب است. این مُرتاض هندی که مفاتیح الجنان نخوانده بود! تسلط قوی بر حرکت انسان داشت.

وقتی می خواهیم به مقوله ی زیبایی نگاه کنیم، اول از هر چیز باید ببینیم از دیدگاه چه کسی قرار است تعریف شود. مثلاً از نظر یک گوسفند، زیبایی خیلی زود تعریف میشود: وقتی که یونجه های خیلی خوب داشته باشد یا آغُلی برای استراحت کردن. اما از دید انسان زیبایی تعریف های متفاوتی دارد. اصل بحث این است که اگر من و شما خودمان را نشناسیم، توانایی هایمان را نمی توانیم بشناسیم. سلیقه هایمان را نمی توانیم بشناسیم، چیزی را که می پسندیم نمی توانیم بشناسیم.
بنابراین دو جور زیبایی تعریف می شود : 1- زیبایی جسمی (صورت) ، 2- زیبایی روحی (سیرت)

زیبایی جسمی:
1. کاملاً نسبی است. مثلاً در برخی قبائل آفریقایی زنان فکر می کنند که گردن دراز، زیباست! و هر کاری انجام می دهند تا چانه بالا بیاید و گردنشان دراز شود! یا مثلاً در ژاپن، زنان اعتقاد دارند که زیبایی زن به این است که پای کوچک داشته باشد. به همین خاطر از بچگی، کفش های تنگ و کوچک می پوشند و به پا اجازه ی رشد نمی دهند! زیبایی جسمی، نسبی است.
بسیار شنیده ایم که علف باید به دهن بز شیرین باشد. پسندها متفاوت است؛ چون چشم تو با بقیه متفاوت است.

2. در زیبایی جسمی تنوع طلبی وجود دارد. خصوصیتش این است که تنوع می طلبد. (منظور فقط زیبایی انسان نیست. زیبایی یک خانه، ماشین، یک منظره!)

3. خیلی زود از چشم می افتد. در زیبایی جسمی، زیباترین چیزها در چشم من و شما، بعد از مدتی زیبایی و جذابیت خودش را از دست می دهد. مثلاً شمالی ها خیلی دوست دارند که بروند کرمان، کرمانی ها و یزدی ها دوست دارند بروند شمال! تهرانی ها دوست دارند بروند دهات، مرغ و خروس ببینند!

4. زیبایی جسمی مظهری از مظاهر دنیاست که انسان را وابسته می کند. نقل می کنند که یک طلبه ای در اصفهان، در حال احتضار بود و داشت از دنیا می رفت. در موقع تلقین، هر چه به او می گفتند بگو أشهد أن لا إله إلا الله، نمی گفت! اتفاقاً بعد از مدتی شفا گرفت و می گویند به محض اینکه شفا گرفت، اولین کاری که کرد این بود که رفت یک قاب چینی تزئینی که روی دیوار آویزان کرده بودند، را برداشت و محکم به زمین کوبید و شکست. علت را پرسیدند ، گفته بود زیبایی این قاب من را وابسته کرده بود؛ تو می گفتی بگو أشهد أن لا إله إلا الله، شیطان آنطرف ایستاده بود و می گفت اگر بگویی، قابت را می شکنم!

وابستگی ایجاد می کند. این وابستگی برخی جاها خیلی خطرناک است. نه فقط برای آخرت که بعضی وقت ها به دنیای ما هم لطمه می زند.

5. زیبایی جسمی اگر با سیرت مخلوط نشود، بهترین ابزار است برای شیطان. آیه ی شریفه ی قرآن می فرماید: الهــــــکم التّکاثُر... حتّی زُرتُم المَقابِر.
خصوصیت زیبایی جسمی این است که تو را در دام کثرت گرایی ها گرفتار می کند. و بهترین حربه است برای شیطان که تو را وادار کند کار امروز را به فردا و فرداها موکول کنی؛ تو را بیندازد در دام تسویف، یعنی سوفَ سوفَ. حتی زرتُم المقابر؛ تا وقتی که بگویند کات! وقت تمام است! 

یکی از بهترین نعمت های خداوند در دنیا، زیبایی است که اگر حواسمان نباشد و سیرتی به آن نگاه نکنیم، تبدیل میشود به یکی از بدترین ، خطرناک ترین و کارآمد ترین ابزارها برای شیطان.
نتیجه ی این بحث این است که اگر قرر باشد سیرت را حذف کنیم، بهتریم متمسک و بهترین ابزار برای شیطان است که تو را سرگردان کند و بالا و پایین دنیا را برایت زینت دهد؛ و زَیّنَ لکُم الحیوةَ الدّنیا. بهترین راه است برای اینکه تو را شیفته کند.

6. دلگیری. این زیبایی جسمی و این لذت ها دلگیری دارد. بالاخره به یک جایی می رسی که دلت از این ها می گیرد. بعد میزان لذت کاملاً کم میشود.
در جایی بحث سر روابط دانشجوها بود، می پرسیدند مگر روایت نداریم که الإنسانُ حریصٌ علی ما مُنِع ؟ گفتم چرا. انسان نسبت به هر چیزی که منعش کنند، حریص می شود. گفتند خب پس چرا شما منع می کنید؟؟ ما حریص می شویم! گفتم خب حریص بشوید! اگر حریص نباشید که لذت نمی برید!
 
تنوع، حرص را از بین می برد. انسان حریص لذت می برد. چلوکبابی ها خودشان به چلو کباب نگاه هم نمی کنند! یک دانشجویی که هر روز غذای سلف را می خورد، از چلو کباب لذت می برد. اتفاقاً خیلی خوب است که حریص باشد. در ازدواج، زن و شوهری به هم علاقه مند هستند که نسبت به هم حریص باشند! 

زیبایی سیــــرت:
1. فطری است. هیچ انسانی از دین ایثار بی لذت نمی ماند. هیچ کس نیست که از استقامت لذت نبرد.
شب کربلای 5، دو نفر عراقی را اسیر کردیم که این دو پشت تیربار، انقدر تیر زده بودند که تمام سنگرشان تا نزدیکی های کمرشان پر از پوکه بود! من بسیار از شجاعت این ها خوشم آمد..! ایثار و شجاعت و استقامت و ... نسبیّت ندارد. همه جا یک جور خریدار دارد.

2. باعث دلگیری نمی شود. انسان پس از اینکه زیبایی سیرتش بروز پیدا کرد، احساس سرافرازی می کند.

3. زیبایی سیرت با چشم دل ارتباط مستقیم دارد. ممکن است در زیبایی صورت چشم دل فعال نباشد.
بعضی وقت ها وقتی چشم دل بسته باشد، مسیر زیبایی صورت بدون سیرت، بجایی می رود که اصلاً این مسیر برای من و تو تهوع آور است! بعضی ها یک سری چیزهایی را زیبا می دانند و از آن ها لذت می برند که تو حالت از آن به هم می خورد. چرا اینطور است؟ چرا از این قیافه ای که به نظر من و تو وحشتناک می آید، لذت می برد و احساس می کند خیلی زیباست؟! جواب این است که وقتی سیرت را حذف کنی، بـــــله زیباست! وقتی عریان می گردد، فکر می کند خیلی زیباست! به قول یکی از اساتید دانشگاه، زشت ترین موجود بدون لباس، انسان است.. اگر در جنگل ده تا شیر به تو حمله کردند، فقط کافی است لباس هایت را بیرون بیاوری، همه فرار می کنند!!
لباس، زینت انسان است. وقتی خداوند آدم و حوّا را خلق کرد، فرمود شما ظاهرتان طوری نیست که زیبا باشد، باید لباس بپوشید.

وقتی سیرت حذف می شود، مسیر زیبایی صورت به جایی می رود که کسانی که سیرت را حذف نکرده اند، احساس می کنند چیزی که می بینند نازیباست، در حالی که خودش ابداً چنین احساسی ندارد.

4. تکراری نمی شود. چرا قرآن خواندن هیچ وقت تکراری نمی شود؟!
در زیبایی سیرت، تنوع وجود ندارد. این نوع زیبایی، نه تنها به دنیا وابسته ات نمی کند، بلکه هر بار که زیبایی صورتت بروز پیدا می کند یک قدم از دنیا فاصله می گیری.
بعضی وقت ها، ترکیب های جسمی هر چند نازیبا، با سیرت زیبا، چنان زیبایی را به نمایش می گذارد که اصلاً نمی توانی چشم برداری!

5. اگر زیبایی صورت باشد، سیرت تکمیلش می کند و اگر زیبایی صورت نباشد، زیبایی سیرت آنرا می پوشاند، محوش می کند.
در روایات از ائمه نقل شده که می فرمایند برخی مردم در زندگی هایشان بدنبال چیزهایی می روند که می پندارند این ها برایشان جمال می آورد. در صورتی که خداوند تبارک و تعالی می فرماید تمام جمال را از من بگیرید.

گاهی اوقات پیش می آید نمی توانی یک نفر را دوست داشته باشی، هرچقدر هم تمام عالم او را دوست داشته باشند، تو نمی توانی! چون یک بد سیرتی از او دیده ای، هر چقدر که صورتش برای همه زیبا باشد، برای تو زشت است. یعنی زیبایی سیرت تکمیل کننده ی زیبایی صورت و پوشاننده ی زشتی صورت است.

خداوند می فرماید من دوست دارم تو یک جایگاهی در زندگی ات پیدا کنی که به هر چیزی می نگری، آنرا زیبا ببینی. همانطور که پس از واقعه ی کربلا از خانم زینب (س) سوال کردند چه دیدی؟ و ایشان جواب دادند ما رأیتُ إلا جمیلا .


خطا و گناهان چشم
بعضی وقت ها چشم ما آنقدر بد می بیند که هر چه می بیند گناه است.

* چشم بخیل : چشمی که نمی تواند چیزی را برای مردم ببیند. 
همه چیز برای خداست!
 
* چشمی که وقتی می بیند، مدام دنبال عیب می گردد.
مثلاً شخصی مدتی با کسی دوست بوده، هزار جور خوبی از او دیده، اما به محض اینکه کوچکترین بدی دید، همه ی خوبی ها را فراموش می کند و آن بدی را همه جا داد می زند.
شما مؤمنید، شیعه اید، مسلمانید ! همین الان اگر کسی در مقابل شما گناهی بکند، چند دقیقه ی دیگر که بر می گردد، چشم زیبا بین و درست آن است که بگوید این مؤمن است، حتماً الان رفت و توبه کرد.

بدترین گناه چشم، گناهی است که یک چیزی از برادر و خواهرت ببینی ، فراموش نکنی و تا آخر عمر همین را برای او فرض کنی.
خداوند تبارک و تعالی می فرماید: رقیب و عتید! اگر بنده ی من گناه کرد، تا 6 ساعت چیزی برایش ننویسید. اگر در این 6 ساعت توبه کرد، همه چیز را فراموش کنید و اگر یادش رفت توبه کند و نماز خواند، برایش توبه محسوب کنید. 
خدای ما این گونه می فرماید، آنوقت خیلی ها با وجود گذشت 30 – 40 سال! یک چیزی را که از کسی می بینند فراموش نمی کنند و طرف را با همان می شناسند! این بزرگترین گناه چشم است. باعث می شود که از خیلی از فیض ها محروم بشوید. مردم قابلیت هدایت دارند. چرا خودتان را محروم می کنید؟! یک چیزی که از کسی دیدی، بگو امشب نماز خوانده، مشکل حل شده است، ماه رمضان آمده، پاک شده است. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند بعد از ماه رمضان کسی ناپاک بیرون نمی آید، آنوقت تو هنوز نسبت به رفیقت مشکل داری؟؟!

* چشمی که عیب های مردم را ببیند، ولی عیب خودش را نبیند. 
ناراحتی هایی که از طرف مردم متحمل می شود را می بیند، اما ناراحتی هایی که از طرف خودش به مردم می رسد را نمی بیند.
زاهدی از جایی رد می شد. یک نفر از روی پشت بام بر سرش خاکستر و آشغال ریخت. مریدهایش خواستند کاری بکنند، جلوی آن ها را گرفت و گفت ما آنقدر بدی کردیم که مستحق آتش جهنم هستیم، حالا که اتفاقی نیفتاده، مقداری خاکستر ریخته!
گناه چشم فقط این نیست که انسان منظره ی حرام ببیند. گناه چشم این است که انسان بد ببیند، درست نبیند، نسبت به دنیا کور باشد. یک عینک دودی بر چشم بگذارد و بگوید همه جا تاریک است؛ سیاه است.

استاد بزرگ، آقای دولابی چقدر قشنگ می فرمود در زمستان وقتی که باران می بارد، جوی های آب کنار خیابان روی سطحش، مواد اضافی و زباله جمع می شود. این را نگویید آب کثیف است. این کثیفی روی آب است، ماه محرم یا رمضانی که بیاید، این ناپاکی های ظاهر که کنار رود، زلالی کف نمایان می شود. 
با این دید که نگاه کنی، همه خوب و زیبا هستند. چشم دل باید زیبا ببیند. اصلاً چشم دل زمانی باز می شود که تو زیبا ببینی.

* چشمی که دیدش نسبت به دنیا، دید بدی باشد.
به قول آقای قرائتی مثل کسی که عینک قرمز بر چشم زده، دارد شلغم می خورد و می گوید این لبو چرا شیرین نیست!! 
حداکثر چند سال دیگر به این نتیجه خواهی رسید که دنیا جای خوشگذرانی و آسایش و لذت بردن و بیخیالی نیست. اگر در جوانی دنیا را بد دیدی، خودت را به بی قیدی و بی اعتنایی زدی، چند سال دیگر مشکلات به سراغت می آید چون در هر صورت دنیا یک سری مشکلاتی دارد که باید بگذرانی. اینطور نیست که همه ی زندگی را خوش باشی. چون دنیا بالاخره یک جایی مشکلاتش را به تو نشان خواهد داد. کسی که عسل هم زیاد بخورد، آخر دلش را می زند. خصوصیت دنیا این است.
این عینک قرمز یکی دیگر از گناهان چشم است.
به قول سهراب، چشم ها را باید شُست...

آیه ی شریفه ی قرآن می فرماید از شما حساب می کشیم: إنّ السَمع و البصر و الفُؤاد .
وقتی می فرماید از شما حساب می کشیم منظور این نیست می شمارند ببینند چند بار به نامحرم نگاه کردی! منظور خیلی بالاتر از این حرف هاست. یعنی اینکه 60 سال در دنیا زندگی کردی، به تو چشم دادیم، چه دیدی؟ چه برداشتی کردی؟
قدر این چشم ها را بدانید. با این چشم ها انسان می تواند به همه جا برسد، و اگر خرابش کردی، چشم دلت را کور کردی، به هیچ جا نمیرسی.

منبع : سایت رهپویان

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
Powered by TayaCMS