حوزه هاى قواميت

حوزه هاى قواميت


بر اساس معنايى كه براى (قوام) ارائه گرديده است, هر آنچه كه در حفظ تعادل شخصيت زن دخالت دارد در دايره قواميت مى گنجد. مهم ترين اين عوامل را مى توان اين گونه برشمرد:

الف. اداى حقوق زن يكى از عوامل سلامت جسمى و روحى او به حساب مى آيد كه بارزترين محور قوّاميّت را تشكيل مى دهد.(كلينى, محمد بن يعقوب, فروع الكافى, 5/526.)

مرد به تناسب توانايى جسمى و آشنايى بيشتر با واقعيتهاى بيرونى بايستى نيازهاى معيشتى و روحى زن را تأمين نمايد, تا وى با فراغت خاطر بدون خستگى جسمى و روحى به انجام وظايف خود بپردازد. به همين دليل, قوّاميّت در آيه (الرجال قوّامون على النساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا) به فضايل موهبتى مرد و تأمين نفقه توسط او مستند شده است.

اگر در كنار رنج و زحمت طاقت فرساى باردارى, شيردهى و رسيدگى به كارهاى خانه, بار تأمين هزينه زندگى زن نيز بر عهده خود او باشد, يقيناً پيرى و افسردگى زودرس به سراغ او آمده و نابهنگام جاذبه هاى طبيعى او را به يغما مى برد و اين خسارتى است كه كاهش رغبت و علاقه مرد را نيز در پى دارد, بويژه اگر فرسودگى ظاهرى با افسردگى روحى همراه باشد. بر اين اساس تأمين هزينه زندگى زن نقش واضح و آشكارى در پايدارى و استوارى زيبايى و شادابى جسمى و روحى زن دارد.

طرح تأمين نفقه زن با ماهيت حقوقى گام ديگرى است در جهت حفظ كرامت و شخصيت زن و اين كه موقع دريافت هزينه, احساس ذلت و فرودستى دامنگير وى نگردد.

هويت حقوقى نفقه زن اين پيام را در خود نهفته دارد كه بى توجهى يا كم توجهى به آن ستمگرى و جفاكارى است و با رعايت آن حقوق, مرد مى تواند ادعاى عدالت كند!

ب. دعوت به ارزشها كه در سنت از آن تعبير به (اطاعت از شوهر در دايره معروف) شده است عامل ديگرى است براى حراست و پاسدارى تعادل شخصيت زن كه تعادل شخصيت انسان را به ارمغان مى آورد, چون هر انسانى در دامن مادر تربيت مى شود!

پيامبر(ص) در روايتى كه از امام صادق(ع) نقل شده, هنگام بيعت با زنان فرمود:

(لاتعصين بعولتكنّ فى معروف) (مجلسى, محمدباقر, بحارالانوار, 100/245.)

شوهران خود را در كار نيك نافرمانى نكنيد.

و در حديث ديگر فرمود:

(و من حقكم عليهنّ… و لايعصينكم فى معروف.)

يكى از حقوق شما اين است كه زنان در حوزه معروف از شما پيروى نمايند.

حوزه هاى معروف

 شايسته است كه معروف دردو حوزه (دين) و (وظايف ويژه زنان) به مطالعه گرفته شود:

1. علاقه به خودآرايى, مهرورزى به فرزند, علاقه به تدارك لوازم منزل و هيجانهاى برخاسته از زودرنجى. مرد در اين زمينه ها بايد پاسدار حريم خانواده اش باشد و همسرش را به تعادل فراخواند.

(يا أيها الذين آمنوا قوا أنفسكم و أهليكم ناراً وقودها الناس والحجارة)تحريم/6

اى مؤمنان! خود و خانواده تان را از گزند آتشى كه سوخت آن را مردم و سنگ تشكيل مى دهد, حفظ كنيد.

امام على(ع) ذيل اين آيه مى فرمايد:

(علّموا انفسكم و أهليكم الخير و أدّبوهم.)( سيوطى, جلال الدين, الدر المنثور, دارالفكر, 8/225)

خود و خانوداه تان را با نيكى آشنا ساخته و بر اساس آن تربيت كنيد.

شايان توجه اين كه حق نظارت و پاسدارى از حريم خانواده تنها متوجه مرد نيست, بلكه زن نيز حق نگهبانى دارد هم نسبت به مرد و هم نسبت به ساير اعضاى خانواده:

(المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)

توبه/71

مردان و زنان با ايمان بر يكديگر ولايت دارند كه يكديگر را امر به معروف و نهى از منكر نمايند.

بر پايه اين آيه زن حق دارد از انحراف شوهرش جلوگيرى كند و در امر اخلاق و ديندارى به او كمك كند.

طبق روايت ربيعة بن كعب, پيامبر(ص) در مقام شمارش امور پنجگانه اى كه با وجود آنها عذرى در انجام ندادن كارهاى مفيد براى آخرت نمى باشد فرمود:

(زوجة صالحة تعينه على أمر الدنيا و الآخرة.)(مجلسى, محمدباقر, بحارالانوار, 100/238.)

زن شايسته اى كه درامر دنيا و آخرت به انسان مدد مى رساند.

در روايت نبوى ديگرى آمده است:

(… و المرأة راعية على أهل بيت زوجها و هى مسؤولة عنهم.)(صحيح البخارى, 4/313.)

زن نگهبان اهل خانه شوهر خويش است و دراين رابطه مورد بازخواست قرار مى گيرد.

2. دومين حوزه معروف كه اطاعت از شوهر در آن واجب است حوزه استيفاى حقوق همسرى است كه با عقد ازدواج مشروعيت پيدا مى كند و زن متعهد مى شود كه آن را رعايت نمايد.

آيه (الرجال قوّامون على النساء بما فضّل ا لله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله و اللاتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ فإن أطعنكم فلاتبغوا عليهنّ سبيلاً) آغازش اطلاق دارد و همه حوزه هاى قواميت را پوشش مى دهد. واژه (قانتات) اشاره به دو حوزه اطاعت خدا و اطاعت شوهر دارد (طبرسى, مجمع البيان, 2/43.)

واز جمله (حافظات للغيب) تا آخر آيه, به حقوق همسرى اختصاص يافته و از لزوم پاى بندى زن به آن سخن مى گويد.

براى تعيين حد و مرز حق شوهر, بايد حد ومرز (نشوز) را روشن ساخت.

صفت (قانتات) و جمله (فإن اطعنكم) كه از دو طرف موضوع (نشوز) را در آيه فوق دربرگرفته است, سياق آيه را مى سازد و اثبات مى كند كه نشوز نقطه مخالف پاى بندى به حق شوهر است, اين تقابل از سوى فقها, مفسران و حقوق دانان مسلمان نيز شناخته شده است.

ترديدى نيست دراين كه (نشوز) نوعى حق گريزى است كه زن يا مرد ممكن است در زندگى زناشويى مرتكب آن شوند, ولى مفسران و فقها به دليل اختلاف ديدى كه در مورد حقوق زن ومرد دارند, در تعيين حد و مرز حقوق زن و مرد نيز ناهمگون سخن گفته اند; كسانى كه به برترى مرد معتقدند از نشوز زن و مرد به گونه اى سخن مى گويند كه فرادستى مرد و فرودستى زن را برساند. در رابطه با نشوز زن, فخر رازى مى نويسد:

(نشوز عبارت است از عصيان و مخالفت برترى طلبانه زن در برابر مرد.)(فخر رازى, التفسير الكبير, 10/90.)

قاسمى و ابن كثير مى گويند:

(اطاعت شوهر واجب و مخالفت او حرام است, زيرا مرد نسبت به زن فضيلت دارد و فضيلت داده شده است, پيامبر(ص) فرمود: (اگر روا بود كه كسى را به سجده در برابر كسى وا دارم, همانا زن را دستور مى دادم كه در مقابل شوهرش سجده كند.)( قاسمى, محاسن التأؤيل, دارالفكر, 5/122; ابن كثير, تفسير القرآن العظيم, 1/503.)

نامبردگان به ترتيب در توضيح نشوز ذيل آيه (و إن امرأة خافت من بعلها نشوزاً)(نساء/128) مى گويند:

(نشوز مرد در حق زن به معناى اعراض, نگاه خشمگينانه, تضييع حق همخوابى و معاشرت ناخوشايند با زن است.(فخر رازى, التفسير الكبير, 11/65.)

(از زن فاصله بگيرد و با ناديده گرفتن حق همخوابى و كوتاهى در پرداخت نفقه, از همراهى با او سرباز زند.)(قاسمى, محاسن التأويل, 5/505.)

(زن بترسد از اين كه شوهرش از وى نفرت پيدا كند.)(ابن كثير, تفسير القرآن العظيم, 1/575.)

ابن اثير مى نويسد:

(نشوز زن عبارت است از عصيان او در برابر مرد و سرباز زدن او از اطاعت مرد, و نشوز مرد عبارت است از ستم به زن و ضرر زدن به او.)(ابن اثير, محمد, النهاية فى غريب الحديث و الأثر, مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان, 5/56.)

دراين تفكر, نشوز زن به اندازه محورهاى حقوقى مرد و نمونه هاى فراوان آن, تعدد و تنوع پيدا مى كند, از باب نمونه:

(حبس زن در خانه يكى ازحقوق مرد است, بر اين اساس اگر مردى با اطلاع ازاين كه زن كار ادارى دارد, با وى ازدواج كند و پس از ازدواج با استمرار كار او مخالفت نمايد, بر زن لازم است اطاعت كند و گرنه ناشزه است.)(زيدان, عبدالكريم, المفصل فى احكام المرأة و البيت المسلم, 7/165.)

ابن تيميه مى گويد: خدمت شوهر بر زن واجب است.(همان, 7/35.)

بر اساس فقه حنبلى و شافعى مرد حق دارد همسرش را از ديدار پدر و مادرش يا عيادت و حضور در مراسم تدفين آنان باز دارد.( همان, 7/289 و 293.)

(صاحب حدائق) اطلاق روايتى را معتبر مى داند كه در آن زنى از پيامبر(ص) مى پرسد:

آيا من هم حقى همانند حق مرد برعهده او دارم؟

پاسخ مى شنود: (ولا من كل مأة واحدة)( بحرانى, يوسف, الحدائق الناضرة, بيروت, دارالاضواء, 23/119.)

حق تو به يك درصد حق مرد نمى رسد!

نقطه مخالف تفكر بالا ديدگاه كسانى است كه اعتقاد به برابرى حقوق زن و مرد دارند و نشوز را هم به معناى ناديده انگاشتن حق مى دانند كه زن و مرد به صورت يكسان در معرض دست يازيدن بدان هستند. محمد بن فهد حلى مى نويسد:

(نشوز عبارت است از نافرمانى زن يا مرد در برابر يكديگر و تعلل وكوتاهى در ايفاى حقوق يكديگر.)(حلى, احمد بن فهد, المهذب البارع, مؤسسه نشر اسلامى, 1411, 3/419.)

محقق حلى مى فرمايد:

(نشوز كه در لغت به معناى بلند شدن است, [در اصطلاح] به معنى خروج از طاعت است كه گاه از سوى مرد صورت مى گيرد و گاهى از سوى زن.)(حلى, محقق, شرايع الاسلام, مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان, 2/282.)

صاحب جواهر ضمن پذيرش تعريف بالا مى نويسد:

(ظاهراً هرگاه زن يا مرد, از حقوق واجب طرف مقابل چشم پوشى كند و آن را تضييع نمايد, نشوز تحقق مى يابد.)(نجفى, محمدحسين, جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام, داراحياء التراث العربى, بيروت, 31/200.)

شهيد ثانى نيز نشوز زن و مرد را به معناى رعايت نكردن حقوق يكديگر مى داند.(شهيد ثانى, زين الدين عاملى, مسالك الأفهام, مؤسسة المعارف الاسلامية, قم, 8/355.)

دراين ديدگاه محور اصلى را حق تشكيل مى دهد, هر صاحب حقى رعايت حقش واجب است, حق مرد در بهره جنسى و همزيستى خلاصه مى گردد و ناديده گرفته شدن اين حق از سوى زن نشوز ناميده مى شود.

چنين تفسيرى از نشوز پيشينه تاريخى طولانى دارد و در تمام مقاطع تاريخى طرفداران جدى داشته است; مجاهد در تعريف نشوز مى گويد:

(هرگاه زن بستر شوهرش را ترك گويد, به او بگويد به بسترت برگرد; پس اگر اطاعت نمود شوهر حق ندارد اقدامى بر ضد او داشته باشد. اطاعت از شوهر يعنى بازگشت به بستر او.)(سيوطى, جلال الدين, الدرّ المنثور, 2/522.)

قتاده, عطا و ثورى (حافظات للغيب) را كه مقدمه طرح مسأله نشوز به حساب مى آيد, به حفظ پاكدامنى در غياب شوهر تفسير مى كنند.(طبرسى, مجمع البيان, 2/43.)

طبرى مى گويد:

(نشوز عبارت است ازاين كه زنان با برترى جويى خوابگاه شوهران خود را ترك گويند.)(طبرى, محمد بن جرير, جامع البيان فى تأويل آى القرآن, 4/64.)

قاضى ابن براج, تمكين جنسى زن و انتخاب مسكن را حق شوهر, و سرباز زدن ازاين حق را نشوز مى داند.(عبدالعزيز بن البراج, المهذب, مؤسسة النشر الاسلامى, 1406, 2/240 ـ 225.)

ابوصلاح حلبى براين باور است كه تنها پاسخگويى به نياز جنسى مرد و نيز سكونت درمنزل او بر زن واجب است, پس اگر نياز جنسى او را ناديده گرفت يا در پى تسلط بر او بود بايد او را موعظه نمايد و از خدا بترساند; اگر ازمنزل شوهر با اجازه يا بدون اجازه بيرون رفت و از بازگشت امتناع ورزيد, مرد حق دارد او را برگرداند.(ابوصلاح حلبى, الكافى فى الفقه, 447 ـ 347, به نقل از حقوق الزوجية, 34.)

شهيد دوم مى نويسد:

(بد زبانى و ناسزاگويى نه نشوز است و نه از مقدمات آن, گرچه بدزبانى زن گناه است و بايد اصلاح شود, ولى در اين كه آيا شوهر مى تواند او را ادب كند يا اينكه مسأله را به حاكم شرع واگذار نمايد, دو نظريه است… قول استوارتر اين است كه شوهر در مسائلى كه خارج از دايره حق سكونت و استمتاع است مثل اجنبى است, و اين گونه امور را بايد از طريق حاكم شرع اصلاح نمود.)(شهيد ثانى, مسالك الأفهام, 8/360.)

محقق در شرايع در تعريف تمكين كه نقطه مخالف نشوز است با صراحت اعلام مى دارد:

(تمكين كامل اين است كه زن مانعى بين خود و مرد به وجود نياورد; بدين معنى كه مكان و زمانى را پيشنهاد نكند پس اگر خود را در برخى زمانها و در برخى از جايها كه بهره گيرى جنسى در آن امكان دارد دراختيار مرد قرار دهد, تمكين تحقق نمى يابد.)(محقق حلى, شرايع الاسلام, 2/291.)

امام خمينى مى فرمايد:

(نشوز با نافرمانى زن در امور مربوط به بهره گيرى مرد تحقق مى يابد.)( امام خمينى, تحريرالوسيلة, انتشارات قدس محمدى, 2/306.)

امام خمينى بر اساس چنين معيارى ترك آرايش, نظافت, تجمل, بيرون رفتن از منزل را نيز عناصر تشكيل دهنده نشوز مى شناسد.(همان.)

نويسنده تفسير (من وحى القرآن) مى نويسد:

(عقد ازدواج, تعهدهايى را در پى دارد كه زن و مرد ملزم به رعايت آنها هستند… بر زن واجب است كه به نيازهاى جنسى مرد پاسخ مثبت دهد ومانع مادى و معنوى در برابر رغبت او ايجاد ننمايد, همين نياز بيرون رفتن او را از منزل ناروا مى نماياند.)(فضل الله, محمد حسين, من وحى القرآن, 7/156.)

محمد غزالى از دانشمندان مصرى براى نشوز, دو نمود خارجى قائل است كه عبارتند از:

1. برترى جويى زن تا جايى كه از تماس با مرد بر پايه وظايف ويژه زناشويى نفرت داشته باشد.

2. راه دادن بيگانه بدون اذن شوهر به خانه او.(جريدة الأهرام,سال 123, عدد 874, به نقل از دوائر الخوف, 216.)

اصرار بر اين ديدگاه, به اين دليل, منطقى و پذيرفتنى است كه زن پيش از ازدواج, مسلمان و مكلف به تكاليف فردى و اجتماعى مى باشد كه از حقوقى منشأ گرفته است; مانند حقوق پدر و مادر و خويشاوندان, حق دين, حق اطاعت از پيامبر(ص) و امامان, و از سوى ديگر مفهوم عقد ازدواج ازنظر شرع و عرف با حقوق و تكاليفى كه از گذشته به عهده زن بوده در تضاد نيست و اگر تضادى هم داشته باشد, حق تقدم با حقوق سابق است, بر همين اساس فقها مى گويند:

اگر زنى پيش از ازدواج, اجير شد و پيش از تمام شدن مدت اجاره ازدواج كرد, عقد اجاره باطل نمى شود, حتى در صورتى كه اجير بودن زن با حق استمتاع مرد در تضاد باشد.(مغنيه, محمد جواد, فقه الامام الصادق(ع), 4/265; خويى, ابوالقاسم, منهاج الصالحين, جلد دوم, مسأله 395.)

بر اساس فقه حنبلى نيز شوهر حق ندارد همسرش را ازملاقات و زيارت پدر و مادرش محروم سازد, زيرا اين بازدارى, قطع رابطه با والدين و مخالفت شوهر را با امر خدا (عاشروهنّ بالمعروف) در پى دارد, پس چنين برخوردى نمى تواند مصداق پيام اين آيه باشد.

در فقه شافعى نيز اين برخورد مكروه قلمداد شده است, بدين سبب كه نفرت مى آفريند و عاقّ والدين شدن را در پى دارد.(زيدان, عبد الكريم, المفصل فى احكام المرأة و البيت المسلم, 7/294.)

شيخ محمدجواد مغنيه در توجيه اين ديدگاه فقهى مى نويسد:

(اگر دو حق با هم تزاحم پيدا نمايد و جمع بين آن دو ناممكن باشد, حق سابق تقدم دارد.)(مغنيه, محمد جواد, فقه الامام الصادق (ع),4/265.)

با توجه به گفته هاى روشنگرانه اين گروه از مفسران و فقيهان, در معناى (نشوز) و (حافظات للغيب) مى توان نتيجه گرفت كه حق همسرى در همنوايى زن با خواسته هاى جنسى مرد و حفظ پاكدامنى در نبود او خلاصه مى شود. مخالفت زن با چنين حقى در فقه قرآنى نام (نشوز) را به خود گرفته و حق مرد است كه در اين رابطه (امر) و (نهى) داشته باشد به گونه اى كه اعتدال شخصيت زن را حفظ كند و مفهوم معناى قواميت را تحقق بخشد.

تأديب زن

تمكين و نشوز, معروف و منكر نظام زندگى زناشويى است. زنى كه حق شوهرش را ناديده مى گيرد بايستى وادار به رعايت عدالت گردد.

از آن رو كه تمكين و نشوز زن جزء اسرار زندگى زناشويى است و افشاى آن ناروا و ناگوار مى باشد بويژه براى مرد, پيشنهاد اصلاحى قرآن در اين زمينه با امر به معروف و نهى از منكر در صحنه هاى ديگر زندگى فرق دارد, قرآن مى فرمايد:

(و اللاتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ فإن أطعنكم فلاتبغوا عليهنّ سبيلاً إنّ الله كان علياً كبيراً) نساء/34

موعظه, پرهيز از همخوابى و برخورد فيزيكى سه اقدامى است كه از سوى قرآن جهت مهار نشوز زن پيشنهاد شده است كه هر يك كاربرد معيّنى دارد. اندرز, نرمى دل, پشت گرداندن به زن در بستر خواب, فشار روحى سازنده و زدن, انزجار شديد مرد را مى رساند. امّا همه اينها بايد در جهت اصلاح به كار رود و نه افساد و ايجاد مشكل عميق تر, ازاين رو در تعيين حد و مرز برخورد فيزيكى از پيامبر(ص) روايت شده است:

(اضربوهنّ اذا عصينكم فى المعروف ضرباً غيرمبرح.)(سيوطى, الدرّ المنثور, 2/519.)

اگر زنان در دايره معروف به مخالفت با شما برخيزند آنها را بزنيد, اما به گونه اى كه احساس آزار در پى نداشته باشد.

زدن بدون آزار, تنها اثرى كه دارد اعلان انزجار است و مى تواند زن را ـ اگر تصميم بر شقاق و جدايى نداشته باشد ـ به اطاعت وا دارد. اگر اين روشها هيچ كدام به نتيجه نينجاميد, معلوم خواهد شد كه نشوز زن داراى دلايل عميق ترى است و نياز به داورى ديگران دارد و نبايد با تكيه بر زور و اجبار مشكل را حل كرد. اينجاست كه حكميت داوران فاميلى و يا داورى حاكمان شرع مطرح مى شود.

Powered by TayaCMS