خطبه 230 نهج البلاغه بخش 1 : پرهيزكارى و عمل

خطبه 230 نهج البلاغه بخش 1 : پرهيزكارى و عمل

موضوع خطبه 230 نهج البلاغه بخش 1

متن خطبه 230 نهج البلاغه بخش 1

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 230 نهج البلاغه بخش 1

پرهيزكارى و عمل

متن خطبه 230 نهج البلاغه بخش 1

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ

فضل العمل

فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ الدُّعَاءُ يُسْمَعُ وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ

ترجمه مرحوم فیض

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در پرهيزكارى و مرگ و فريفته نشدن بدنيا)

قسمت اول خطبه

1 پرهيزكارى و ترس از خدا كليد هدايت و رستگارى (دنيا و آخرت) و اندوخته براى روز قيامت و سبب آزادى از هر بندگى (شهوتها و خواهشهاى نفس) و رهائى از هر تباهى است، با تقوى حاجت درخواست كننده روا مى گردد، و گريزان (از عذاب و سختى) رهائى مى يابد، و عطاءها و بخششهاى بسيار (از جانب حقّ تعالى) دريافت ميشود،

2 پس كار كنيد (براى سفر آخرت توشه برداريد) در اين حاليكه عمل بالا مى رود (قبول مى گردد) و توبه و بازگشت (از گناه) سود مى بخشد، و دعاء شنيده ميشود (در خواست مى پذيرند) و زمان آرامش است (اضطراب و نگرانى مرگ در بين نيست) و قلمها (ى نويسندگان اعمال نيك و بد) بكار است (نه مانند بعد از مردن از نوشتن باز مانند)

ترجمه مرحوم شهیدی

همانا ترس از خدا كليد درستى كردار است، و اندوخته قيامت را به كار، و از هر بندگى موجب رهايى، و رهايى از هر تباهى. بدان حاجت خواهنده روان است، و بدان گريزنده در امان، و خواسته ها در دسترس خواهان.

پس كار كنيد حالى كه عمل «به سوى خدا بالا مى رود» و توبه سود مى دهد، و دعا شنيده مى شود و آرامش بر قرار است، و خامه ها به كار.

ترجمه مرحوم خویی

بدرستى كه پرهيزكارى كليد صلاح است و توشه آخرت و آزادى از بند بندگى و رهائى از دام هلاكت، آنكه خواهنده خير است بتقوى بمقصود نائل آيد و آنكه از شر گريزان است بتقوى از آن رهائى جويد مقاصد مردمان بتقوى حاصل گردد پس اكنون كه عمل صالح بدرگاه الهى بالا مى رود و گناهكاران را توبه سود دارد آرامش حال برقرار و قلم فرشتگان بنوشتن اعمال بندگان روان است

شرح ابن میثم

القسم الأول

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ- وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ- وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجَحُ الطَّالِبُ- وَ يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ- وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ الدُّعَاءُ يُسْمَعُ- وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ

المعنى

و في الفصل مقاصد:

الأوّل. التنبيه على فضيلة تقوى اللّه بأوصاف:

الأوّل: كونها مفتاح سداد، و لمّا كان السداد هو الصواب و العدل في القول و العمل، و كان ذلك هو غاية الدين و الطريق المسلوك إلى اللّه، و كانت تقوى اللّه تعود إلى خشيته المستلزمة للإعراض عن مناهيه استعار لها لفظ المفتاح باعتبار كونها سببا للاستقامة على الصواب و القصد في صراط اللّه المستقيم إلى ثوابه المقيم الّذي أفضل المطالب كما أنّ المفتاح سبب الوصول إلي ما يخزن من الأموال النفيسة.

الثاني: كونها ذخيرة معاد و ظاهر أنّ الاستعداد لخشية اللّه و ما يستلزمه من الكمالات النفسانيّة من أنفس الذخائر المشفّع بها في المعاد.

الثالث: كونها عتقا من كلّ ملكة. استعار لفظ العتق لخلاص النفس العاقلة من استيلاء حكم شياطينها المطيفة بها كخلاص العبد من استيلاء سيّده. ثمّ جعل التقوى نفسها عتقا مجازا إطلاق لاسم السبب على المسبّب. إذ كانت التقوى سببا لذلك الخلاص المستعار له لفظ العتق.

الرابع: و نجاة من كلّ هلكة. أطلق عليها لفظ النجاة مجازا كالعتق لكونها سببا لنجاة الناس من الهلكات الاخرويّة و عقوبات الآثام، و ربّما كانت التقوى سببا للنجاة من مخاوف دنيويّة لولاها لحقت.

الخامس: بها ينجح الطالب. أمّا لثواب اللّه في الآخرة فظاهر، و أمّا في الدنيا فلما نشاهده من اتّخاذ كثير من الناس شعار المتّقين ذريعة إلى مطالبها و نجاح مساعيهم و إقبال الدنيا عليهم،

السادس: و ينجو الهارب أى من عذاب اللّه و هو ظاهر.

و السابع: و تنال الرغائب، و هو كقوله: و ينجح الطالب، و في كلّ قرينتين من القرائن الستّ من أوّل الفصل السجع المتوازى.

المقصد الثاني: التنبيه على وجوب العمل الصالح المطلوب للّه. و مبادرته باعتبارات:

الأوّل: أنّهم في وقت العمل و إمكان رفعه إلى اللّه دون ما بعد الموت، و الواو في قوله: و العمل. للحال.

الثاني: في وقت قبول التوبة منهم و الإقلاع من موبقات الآثام.

الثالث: في وقت استماع الدعاء و قبوله فإنّ شيئا من ذلك لا ينفع بل لا يمكن بعد الموت.

الرابع: و الحال هادئة. أى حال الإنسان في الدنيا فإنّ حاله حين الموت و ما بعده في غاية الاضطراب.

الخامس: و الأقلام جارية أي أقلام الحفظة، و فائدة الإعلام بالعمل في حال جريان الأقلام التنبيه على وقت الأعمال الخيريّة و إمكانها حين تكتب و ترفع إلى اللّه: أى فاعملوا في الحال المذكورة ما دامت أقلام الكرام الكاتبين جارية لتكتب أعمالكم.

ترجمه شرح ابن میثم

قسمت اوّل خطبه

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ- وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ- وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجَحُ الطَّالِبُ- وَ يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ- وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ الدُّعَاءُ يُسْمَعُ- وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ

ترجمه

«همانا تقوا و پرهيزكارى كليد درهاى رستگارى و اندوخته روز معاد و آزادى از هر گونه بردگى و رهايى از تمام هلاكتهاست، در پرتو آن جويندگان به مقصود مى رسند و فرار كنندگان نجات مى يابند و با آن به هر هدف و آرزويى مى توان رسيد، پس اكنون كه اعمال شما به پيشگاه خداوند بالا مى رود و توبه سود مى بخشد و دعا به استجابت مى رسد و احوال آرام و قلمها در كار است

شرح

اين خطبه شريف امام شامل چند مقصد است كه اكنون به شرح آن مى پردازيم.

مقصد اول: حضرت براى بيان ارزش و فضيلت تقوا چند صفت بيان مى فرمايد:

1- تقوا كليد تمام درهاى سعادت و نيك بختى است، زيرا سبب مى شود كه عظمت الهى در دل انسان اهميت يافته وى را بر آن مى دارد كه از منهيات و محرمات بپرهيزد و تسليم فرمان حق تعالى باشد، راه مستقيم عدالت را گرفته و هيچگونه انحرافى در گفتار و كردار او راه نيابد و در نتيجه آن، مستوجب رحمت بى پايان پروردگار مى شود كه خود بهترين هدف از زندگى انسان است به اين دليل در اين سخن تقوا را تشبيه به كليد فرموده است زيرا همان طور كه كليد باعث باز كردن در مى شود و آدمى را به گنجينه هاى گرانبها مى رساند صفت تقوا و پرهيزكارى نيز گشاينده تمام درهاى رحمت و ثوابهاى پروردگار است.

2- صفت دوم تقوا، آن كه ذخيره رستاخيز است و روشن است كه آمادگى براى خوف و خشيت الهى و آنچه باعث كمالاتى در روح و نفس مى شود از بهترين اندوخته هايى است كه موجب نجات انسان از تمام گرفتاريهاى رستاخيز مى شود.

3- تقوا سبب آزاد شدن از تمام انواع بردگى است چون تقوا باعث مى شود كه روح انسان و نفس ملكوتى او، از تسلط صفات پليد و شيطانى كه در وجود وى قرار دارد رهايى يابد، همچنان كه مملوك و برده، از تحت قدرت و سلطه مالك و صاحبش آزاد مى شود، لذا امام (ع) لفظ عتق را كه به معناى آزادى است در اين مورد استعاره آورده و از باب اطلاق اسم سبب بر مسبّب تقوا را بطور مجاز، آزادى ناميده است.

4- تقوا وسيله نجات انسان از هر گونه هلاكت است در اين جا نيز از باب مجاز لفظ، نجات را كه به معناى رهايى است همانند كلمه عتق بر تقوا حمل كرده است چون سبب رهايى و نجات انسانها از همه هلاكتهاى اخروى و كيفر گناهان مى باشد و چه بسا ممكن است كه موجب خلاصى يافتن از برخى خطرهاى دنيا مى باشد كه با نبودن تقوا آدمى را تهديد مى كند.

5- با تقوا، هر جوينده اى به مقصد خود مى رسد، اگر مراد از اين مقصد امر آخرتى باشد كه بسيار روشن است زيرا باعث ثواب آخرت مى شود و اما اگر با توجه به دنيا حساب كنيم از آن جهت است كه بسيارى از مردم را مى بينيم كه با شعار اهل تقوا و تظاهر به آن وسيله رسيدن به خواسته هاى دنيوى و موفقيت در كوششهاى خود را فراهم مى كنند.

6- تقوا نجات مى دهد كسى را كه بخواهد از كيفر و عذاب الهى خلاصى يابد.

7- صفت هفتم تقوا، و تنال الرغائب يعنى به وسيله تقوا دسترسى به خواسته ها پيدا مى شود و چون شارح معناى اين عبارت را با جمله و ينجح الطالب (كه شرح آن در شماره 5 بيان شد) يكى دانسته در نتيجه مى گويد: در هر دو صفت از صفات ششگانه بالا براى تقوا سجع متوازى به كار رفته است«».

هشدار بر غنيمت شمردن فرصت و تعجيل در كار خير مقصد دوم:

امام (ع) در اين قسمت چند دليل كه در ذيل ذكر مى شود، انسان را متوجه كرده است كه در مدت عمر فرصت را غنيمت شمرده و در انجام دادن اعمال نيك بكوشد.

1- دليل اول اين كه دنيا تنها جايى است كه فرصت كار و بالا رفتن و عمل انسان به پيشگاه حق تعالى در آن وجود دارد امّا پس از مرگ قدرت كار كردن از دست مى رود. واو در جمله و العمل، حاليه است.

2- تا نيامدن مرگ امكان پذيرش توبه و زدودن آثار سوء گناهان از خود باقى است.

3- دنيا جاى استجابت دعا و قبول آن از طرف خداست در حالى كه پس از مرگ دعايى پذيرفته نمى شود و هيچ سودى بر آن مترتب نيست.

4- انسان در دنيا در حالت آرامش بسر مى برد در صورتى كه پس از مرگ در نهايت اضطراب و تزلزل مى باشد.

5- دنيا جايى است كه مأموران الهى اعمال شما را زير نظر دارند و قلمهاى نويسندگان اعمال در كار است. فايده اين كه در هنگام نوشتن اعمال، امام (ع) اعلام به كار مى كند، هشدارى است بر اين كه زمان نوشته شدن و بالا رفتن عمل به پيشگاه خدا وقت انجام كارهاى خير است، پس در اعمال خير بشتابيد كه آن را در نامه عملتان بنويسند.

شرح مرحوم مغنیه

فإنّ تقوى اللّه مفتاح سداد، و ذخيرة معاد. و عتق من كلّ ملكة، و نجاة من كلّ هلكة. بها ينجح الطّالب، و ينجو الهارب، و تنال الرّغائب. فاعملوا و العمل يرفع، و التّوبة تنفع، و الدّعاء يسمع. و الحال هادئة، و الأقلام جارية.

اللغة:

المراد بالملكة هنا الرق بقرينة قوله: «عتق».

المعنى:

(فإن تقوى اللّه مفتاح سداد) و هو الصواب في القول و العمل (و ذخيرة معاد) حيث الحساب و الجزاء (و عتق من كل ملكة) تحرير من رق الشهوات و (بها ينجح الطالب) و يفوز بثواب اللّه و مرضاته (و ينجو الهارب) من العذاب و العقاب (و تنال الرغائب) عطف تفسير على ينجح الطالب. و تقدم الكلام عن التقوى مرات، و تحدثنا عنها بشي ء من التفصيل في شرح الخطبة 189 فقرة «التقوى».

(و العمل يرفع) الى اللّه سبحانه، فيقبله و يثيب عليه: «مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ- 10 فاطر». (و التوبة تنفع) لأن التائب من الذنب كمن لا ذنب له. و تقدم الكلام عن التوبة في الخطبة 92 و 181 و غيرهما.

(و الدعاء يسمع) ما دمتم أحياء فتستطيعون أن تتضرعوا للّه و تسألوه الرحمة (و الحال هادئة) أي أنتم في حال تمكنكم من العمل لآخرتكم (و الأقلام جارية) تكتب لكم ثواب ما تعملون من الصّالحات.

شرح منهاج البراعة خویی

فانّ تقوى اللّه مفتاح سداد، و ذخيرة معاد، و عتق من كلّ ملكة، و نجاة من كلّ هلكة، بها ينجح الطّالب، و ينجو الهارب و تنال الرّغائب، فاعملوا و العمل يرفع، و التّوبة تنفع، و الدّعاء يسمع، و الحال هادئة، و الاقلام جارية

اللغة

(السّداد) بالفتح الصّواب من القول و العمل و (ملكه) يملكه من باب ضرب ملكا مثلثة و ملكة بالتحريك احتواه قادرا على الاستبداد به و (النجح) بالضمّ الظفر بالمطلوب و أنجحه اللّه أى أظفر به و (الرّغائب) جمع الرّغيبة و هو الأمر المرغوب فيه و العطاء الكثير و (هدء) هدءا من باب منع سكن

الاعراب

قوله: مفتاح سداد«» و قوله: بها متعلّق بقوله ينجح و تقديمه عليه لقصد الحصر و الفاء في قوله فاعملوا فصيحة، و جملة و العمل يرفع في محلّ النصب على الحال

المعنى

اعلم أنّ هذه الخطبة الشريفة من محاسن خطبة عليه السّلام و فيها من نكات البلاغة و فنون البديع ما لا يخفى على المصقع البارع، و مدارها على فصلين:

الفصل الاول منها

فى الحثّ على البرّ و التقوى و أخذ الزاد ليوم المعاد بالتذكير بالموت الذي هو هادم اللذات و قاطع الامنيات و التحذير من الدّنيا التي هي دار الغرور و المكاره و الافات و هو قوله: (فانّ تقوى اللّه مفتاح سداد و ذخيرة معاد) و قد تقدّم تحقيق معنى التقوى و ما يترتّب عليها من الثمرات الدّنيوية و الاخروية في شرح الخطبة الرّابعة و العشرين و غيرها فليراجع هناك و أقول هنا توضيحا لكلامه عليه السّلام: إنّ التقوى لما كانت عبارة عن اتّخاذ الوقاية من العقوبات و الحذر من الموبقات الاخروية و بها يحصل التجنّب من المعاصي و الاتيان بالواجبات المتّصفة بالصلاح و السداد لا جرم استعار لها المفتاح الذي يوصل به إلى ما فى البيت قال تعالى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً.

قال أمين الاسلام الطبرسيّ أمر اللّه سبحانه أهل الإيمان و التوحيد بالتقوى و القول السديد فقال يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ أى اتّقوا عقاب اللّه باجتناب معاصيه و فعل واجباته وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً أى صوابا برّيا من الفساد خالصا من شائب الكذب و اللّغو موافق الظاهر للباطن، و قال الحسن و عكرمة صادقا يعني كلمة التوحيد لا إله إلّا اللّه «يصلح لكم أعمالكم» معناه إن فعلتم ذلك يصلح لكم أعمالكم بأن يلطف لكم فيها حتّى تستقيموا على الطريقة المستقيمة السليمة من الفساد و يوفقكم لما فيه الصلاح و الرشاد «و يغفر لكم ذنوبكم» باستقامتكم في الأقوال و الأفعال «و من يطع اللّه و رسوله» في الأوامر و النواهي «فقد فاز فوزا عظيما» أى فقد أفلح افلاحا عظيما، و قيل فقد ظفر برضوان اللّه و كرامته.

و أما انها ذخيرة معاد فواضح لأنها أنفس ذخيرة معدّة لفاقة الاخرة و بها ينجى من أليم العذاب و يفاز عظيم الزلفى و الثواب قال تعالى وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ. وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ و قال قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ.

(و عتق من كلّ ملكة) قال الشّارح البحراني: استعار لفظ العتق لخلاص النفس العاقلة من استيلاء حكم شياطينها المطبقة بها كخلوص القلب من استيلاء سيّده ثمّ جعل التقوى نفسها عتقا إطلاقا لاسم السّبب على المسبّب انتهى و محصّله أنّ التقوى سبب الخلاص من قيد رقيّة نفس الأمارة و عبودية الهوى و مملوكيّة الشيطان فانه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكّلون إنّما سلطانه على الذين يتولّونه و الّذينهم به مشركون.

(و نجاة من كلّ هلكة) أى سبب للنّجاة من الهلكات الدّنيويّة و الاخروية فاطلق عليها النّجاة مبالغة من قبيل زيد عدل قال تعالى وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ أى مخرجا من كلّ كرب في الدّنيا و الاخرة.

و فى مجمع البيان عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أنّه قرأها و قال: مخرجا من شبهات الدّنيا و من غمرات الموت و شدائد الاخرة.

و فى البحار من الدّعوات للرّاوندى قال النّبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من اتّقى اللّه عاش قويا و صار فى بلاد عدوّه آمنا.

(بها ينجح الطالب) للاخرة أى يفوز بمطلبه قال تعالى إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ. جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ و قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: خصلة من لزمها أطاعته الدّنيا و الاخرة و ربح الفوز بالجنّة، قيل: و ما هى يا رسول اللّه قال: التّقوى من أراد أن يكون أعز النّاس فليتّق اللّه عزّ و جلّ ثمّ تلا وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ الاية.

(و ينجو الهارب) ««»» الراهب من سخط اللّه و عقابه فانّ أولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون، و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيئاته و يعظم له أجرا.

(و تنال الرّغائب) أى العطايا الكثيرة و الخيرات الدّنيوية و الاخروية التي ترغب إليها النفوس. أمّا الدّنيويّة فقد قال الصّادق عليه السّلام: من أخرجه اللّه تعالى من ذلّ المعصية إلى عزّ التقوى أغناه اللّه بلا مال، و أعزّه بلا عشيرة، و انسه بلا بشر، أى من غير أنيس من البشر بل اللّه مونسه.

و أما الاخروية فقد قال اللّه تعالى مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ. وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ و قال عزّ و جلّ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ. يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُونَ هذا و لما نبّه على ثمرات التقوى و كانت التقوى ملازمة للعمل و رتّب عليه الحثّ على العمل فقال (فاعملوا و العمل يرفع) أى اعملوا صالحا فانّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات في روضات الجنّات لهم ما يشاؤن عند ربّهم ذلك هو الفضل الكبير، و معنى قوله: و العمل يرفع إنّ العمل الصّالح يرفع اللّه إليه و يقبله من فاعله.

و قد أشير إلى ذلك في قوله عزّ و جلّ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ قال أمين الاسلام الطبرسى: معنى الصعود القبول من صاحبه و الاثابة عليه، و كلّما يتقبله اللّه سبحانه من الطاعات يوصف بالرّفع و الصّعود لأنّ الملائكة يكتبون أعمال بنى آدم و يرفعونها إلى حيث شاء اللّه، و هذا كقوله كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي و الكلم الطيّب الكلمات الحسنة من التعظيم و التقديس و أحسن الكلم لا إله إلّا اللّه و العمل الصّالح يرفعه قيل فيه وجوه: أحدها أنّ الكلم الطيّب يرفعه العمل الصالح فالضمير يعود إلى الكلم، و الثاني أنه على القلب من الأول«». بسم اللّه الرحمن الرحيم بعد الحمد و الصّلاة على رسوله و آله يقول العبد المحتاج إلى رحمة ربّه أبو الحسن المدعوّ بالشعراني عفى عنه إني لما وقفت على هذا الشّرح النّفيس الجامع لشتات اللّطائف، الحاوى لطرايف الظرائف و رأيت أنّ صاحبه لم يتمكّن من اتمامه و توقّف على شرح كلام أمير المؤمنين عليه السّلام: و العمل يرفع، علمت أنّ عاقبته إلى رفع العمل و القبول كما ان ختم كلامه إليه و هذا و ان كان فالا حسنا للشارح لكن الناظرين يرون عمله أبتر إذ لم يكمل شرح الكتاب بل الخطبة التي شرع فى شرحها فرأيت أن اعلّق عليه شيئا يتمّ به شرح الخطبة الأخيرة و أضمّ عملي إلى عمله المقبول و أتطفل في تحصيل الثواب الحاصل له و سلكت فيه مسلكه من الاقتصار على ما يسهل تناوله بعون اللّه و حسن توفيقه و أقول (و العمل يرفع) في كلام أمير المؤمنين عليه السّلام جملة حالية في محلّ النصب و كذلك ما يتلوها إلى قوله عليه السّلام: و الأقلام جارية أى اعملوا في هذا الوقت الذي يرفع العمل و أنتم أحياء فى دار الدّنيا و أما بعد ذلك فلا يرفع العمل إذ لا عمل بعد الموت حتّى يرفع و هذا طريقة العرب في كلامهم يقول شاعرهم: على لا حب لا يهتدى بمناره يعني على طريق لا منار فيها حتى يهتدى به.

قوله (و التوبة تنفع) أى اعملوا في هذه الحال التي تنفع التوبة قبل الموت فاذا مات ابن آدم انقطع عمله و لم يقبل منه التّوبة إذ لا تقع منه حتّى تقبل (و الدعاء يسمع) في حال الحياة يسمع الدّعاء، و أمّا بعد الموت فلا يسمع و المقصود الدّعاء الذي يصير سببا للنجاح و السعادة و غفران الذنوب و رفع الدّرجات.

و أمّا الدّعاء بمعنى آخر فقد يقع في الاخرة و يسمع و قد ورد في القرآن الكريم (و الحال هادئة) في الحياة الدّنيا و سكون الحال كناية عن السلامة و القدرة و الاختيار بحيث يتمكن من فعل الخيرات (و الأقلام جارية) و الملائكة تكتب أعمال العباد في الحياة الدّنيا أى اغتنموا الحياة و اعملوا فيها

شرح لاهیجی

و من خطبة له (- ع- ) يعنى از خطبه امير المؤمنين عليه السّلام است فانّ تقوى اللّه مفتاح سداد و ذخيرة معاد و عتق من كلّ ملكة او نجاة من كلّ هلكة بها ينجح الطّالب و ينجو الهارب و تنال الرّغائب فاعملوا و العمل يرفع و التّوبة تنفع و الدّعاء يسمع و الحال هادئة و الاقلام جارية يعنى پس بتحقيق كه پرهيزكارى از جهة خدا كليد گشايش درستى علم و عملست و اندوخته از براى اخرتست و آزادى از هر مملوك بودنست و رستگارى از هر هلاكشدنست بسبب تقوى فائز و واصل مى شود بمطلوبش هر طلب كننده ثوابى و نجات مى يابد هر گريزنده از عذابى و رسيده مى شود بعطاها و نوالهاى مرغوبى پس عمل و عبادت كنيد در حالتى كه عمل بالا برده مى شود و توبه نفع برده مى شود و دعا شنيده مى شود و حال شخص آرميده است و اضطراب مرگ در حال او نيست و قلمهاى كرام الكاتبين در حركتست نه اين كه فارغ شده است از نوشتن بسبب مردن شما

شرح ابن ابی الحدید

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ- وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ- وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجَحُ الطَّالِبُ- وَ يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ- فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ- وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ الدُّعَاءُ يُسْمَعُ- وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ

عتق من كل ملكة- هو مثل قوله ع التوبة تجب ما قبلها - أي كل ذنب موبق يملك الشيطان فاعله و يستحوذ عليه- فإن تقوى الله تعتق منه و تكفر عقابه- و مثله قوله و نجاة من كل هلكة- . قوله ع و العمل ينفع- أي اعملوا في دار التكليف- فإن العمل يوم القيامة غير نافع- . قوله ع و الحال هادئة- أي ساكنة ليس فيها ما في أحوال الموقف- من تلك الحركات الفظيعة- نحو تطاير الصحف و نطق الجوارح- و عنف السياق إلى النار- . قوله ع و الأقلام جارية- يعني أن التكليف باق- و أن الملائكة الحفظة تكتب أعمال العباد- بخلاف يوم القيامة فإنه يبطل ذلك- و يستغنى عن الحفظة لسقوط التكليف- .

شرح نهج البلاغه منظوم

فإنّ تقوى اللَّه مفتاح سداد، و ذخيرة معاد، وّ عتق مّن كلّ ملكة، وّ نجاة من كلّ هلكة، بها ينجح الطّالب، و ينجو الهارب، و تنال الرّغآئب، فاعملوا و العمل يرفع، و التّوبة تنفع، و الدّعآء يسمع، و الحال هادئة، وّ الأقلام جارية

ترجمه

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در پرهيزكارى و وصف مرگ و دورى از دنيا) براستى كه پرهيزكارى، و ترس از خدا كليد (باب) هدايت و رستگارى و توشه روز قيامت، و سبب آزادى از هر بندگى، و رهائى از هر هلاكتى است، حاجت درخواست كننده از تقوى روا، و گريزنده (از عذاب قيامت بدان) رها، و بخششهاى بسيار (از خداوند) دريافت مى شود، مردم پس عمل كنيد كه عمل بالارونده، و توبه نفع دهنده، و دعا شنيده شده، و اين هنگام آرامش است، و قلمها (ى نويسندگان بنگارش كردارهاى نيك و زشت) جارى است

نظم

  • الا پرهيز و ترس از ذات بارىبود مفتاح باب رستگارى
  • براى روز محشر زاد و برگ است وسيله را حتّى بعد مرگ است
  • نگهدارنده شخص از تباهى استبدان آزاد از بند و دواهى است
  • بدان هر حاجتى را هر كه درخواستروا گرديد بهرش بى كم و كاست
  • بتقوى مى رهد از رنج و آزارز حق بر وى عطيّات است بسيار
  • بنا بر اين شما تا در جهانيدبدشت كار نيكو رخش رايند
  • كنون تير دعاها بر نشان است سوى بالا عمل آنجا روانست
  • بريد از اين جهان سود از انابتكند درخواستهاتان حق اجابت
  • قلمها تا به نيك و زشت جارى است شماها را اميد رستگارى است

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خطبه 236 نهج البلاغه : ياد مشكلات هجرت

خطبه 236 نهج البلاغه موضوع "ياد مشكلات هجرت" را مطرح می کند.
No image

خطبه 237 نهج البلاغه : سفارش به نيكوكارى

خطبه 237 نهج البلاغه موضوع "سفارش به نيكوكارى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 : وصف شاميان

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "وصف شاميان" را مطرح می کند.
No image

خطبه 240 نهج البلاغه : نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان

خطبه 240 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان" را بررسی می کند.
No image

خطبه 241 نهج البلاغه : تشويق براى جهاد

خطبه 241 نهج البلاغه به موضوع "تشويق براى جهاد" می پردازد.
Powered by TayaCMS