شرح مناجات شعبانیه قسمت بیست و دوم

شرح مناجات شعبانیه قسمت بیست و دوم  

 قسمت بیست و دوم

اِلهی اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنیبُ فَلا تَجْعَلْنی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُوَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَن عَفْوِکَ.

معبود من! من بنده ای ضعیف و گنه کارم، و غلامی در حال انابه و توبه هستم،پس مرا از کسانی قرار مده که از آنها روی گرداندی و نیز مرا از آنها قرار مدهکه سهو آنها، سبب محرومیت از عفوت شده است.

اظهار پریشان حالی در پیشگاه معبود و درخواست عدم مانع شدن سهو وخطای بنده در جلب عفو الهی که در این فراز آمده است، از مواردی است کهنکاتی پیرامون آن ذکر خواهیم نمود.

«اِلهی اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ...»

آدمی، در عین حال که موجودی قدرتمند است، ضعیف و ناتوان نیز می باشد.ازیک طرف سر در سودای تسخیر کرات آسمانی دارد، اما از طرفی دیگر، حتیپشه ای ضعیف که با نسیم ملایمی جابه جا می شود، می تواند آرامش و آسایش ازاو سلب کند؛ در عین حال که موجودی توانمند از نظر قوای عقلانی و فکریاست، اما ممکن است در اثر حادثه ای ناچیز، تمامی یافته های فکری و حافظهخویش را از دست دهد. اگر قلب او اراده کند که لحظاتی دست از کار بکشد و بهاستراحت بپردازد، از پای در خواهد آمد، و کارش تمام خواهد شد؛ اگرگلبول های سفید بدنش، دست از دفاع بردارند، بدن او عرصه تاخت و تاز انواعمیکروب ها و ویروس ها گشته و مرگ او حتمی خواهد بود.

و بالاخره آنکه، بشر مانند سایر موجودات، «ممکن الوجود» می باشد، و فلاسفهممکن الوجود را این گونه معنی نموده اند که: «بود و نبودش مساوی است، نه لازم استباشد، و نه لازم است نباشد» از آن سو، «واجب الوجود» منحصر در ذات پاک خداونداست، یعنی واجب است باشد و وجود داشته باشد. اما انسان «ممکن» به تعبیر شیخمحمود شبستری، از شدت تهی دستی، در هر دو عالم، «سیه روی» است:

سیه رویی ز ممکن(177) در دو عالم

جدا هرگز نشد واللّه اعلم

بیچاره انسان ممکن الوجود نه در وجود خویش اختیاری داشته است و نه دربقای خود و نه در موت و نه در حشر خویش.

اما تمام اینها، رموزی است که در دست آدمی برای گشایش درهای بیکران رحمتو فضل الهی به سوی خویش، زیرا همانگونه که نور خورشید در آب زلال منعکسمی شود نه آب گل آلود، جمال پروردگار و رحمت او نیز در زلال حقیقت، منعکسمی شود. همه آنچه ذکر شد بخشی از حقایقی است که وجود آدمی را فرا گرفته است وآنکه این حقایق گمشده را درک کرد در واقع غبار غفلت و بی خبری را از چهره خودزدوده و در نتیجه، انعکاس جمال و کمال و رحمت پروردگارش را در این آینه بی غبارحقیقت، مشاهده خواهد نمود. بنابراین او موجود قدرتمند و توانایی خواهد گشت.

باری اگر آدمی، به این درک برسد که در واقع، مشتی خاک، بیش نمی باشد، همینادراک او، برایش توانمندی در پی خواهد داشت و همین عرفان این گونه او است کهحاصل خیزی و سرسبزی وجودش را به همراه خواهد داشت؛ به تعبیر زیبای مولانا:

در بهاران کی شود سرسبز سنگ

خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ

حاصل سخن آنکه، اظهار ضعف و درماندگی و عبودیت در پیشگاهمحبوب که در فراز مزبور از مناجات آمده است، روی نمودن خداوند و عفواو را در پی خواهد داشت، و اگر هم پس از ادراک این بیچارگی و ذکر آن دربرابر معبود، عنوان می کند «که مرا از آنانی قرار مده که از آنها رویبرگردانیدی، و سهوشان مانع عفو تو شد»، در واقع، این عبارت، تأکید خواستهقلبی او می باشد، زیرا همان گونه که ذکر شد، آدمی به صرف ادراک فقر وبیچارگی خویش، مسیر استجابت را هموار می نماید. و حتی بدون ذکرخواسته هایش، به آنها دست می یابد.

تا نیست نگردی ره هستت ندهند

این مرحله با همت پستت ندهند

چون شمع، قرار سوختن ار ننهی

سرچشمه روشنی به دستت ندهند

ابوسعید ابوالخیر

«... وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَن عَفْوِکَ».

آدمی به حکم آنکه دشمنی چون ابلیس و هوای نفس دارد، همواره در معرضسهو و خطا می باشد. دشمن او نیز بسیار قدرتمند است و رهایی از دام او مشکل؛به تعبیر مولانا:

صد هزاران دام و دانه است ای خدا

ما چو مرغانی حریص و بینوا

حکایتی عجیب

ابراهیم خواص گوید: چهل سال با نفس در نزاع بودم که از من نان و ماستمی خواست و من ممانعت می کردم، روزی مرا بر وی رحمت آمد، درمی حلال بهچنگ آوردم. در بغداد می رفتم تا نان و ماست خرم. در خرابه ای شدم، پیری رادیدم، در آن گما گرم افتاده، و زنبوران از هوا در می پریدند، و از وی گوشتبرمی گرفتند، ابراهیم گفت: مرا بر وی رحمت آمد، گفتم: مسکین این مرد!سربرداشت و گفت: ای خواص! در من چه مسکینی می بینی؟ مسکین تویی که بهچهل سال شهوت نان و ماست ازنفس خود منع نمی توانی کرد.(178)

دام سخت است مگر یار شود لطف اله

ور نه انسان نبرد صرفه ز شیطان رجیم

حافظ

اما علی رغم این همه دشمنی های شیطان و نفس اماره با آدمی، عفو و رحمتالهی از بهترین اسباب دلخوشی انسان بوده و به منزله پناهگاهی برای او می باشد،به قول مولانا:

گر هزاران دام باشد در قدم

چون تو بامایی نباشد هیچ غم

و به تعبیر سعدی:

آن کو به غیر سابقه چندین نواخت کرد

ممکن بود که عفو کند گر خطا کنیم

پروردگارا! به مهربانی و رأفتی که تو را است، مرا سایه نشین رحمتت بفرما، ودر این التهاب حاصل از معاصی، جان مرا از خنکای عفوت نصیبی ده و با آبحیات مغفرتت، آلودگی های روحم را، شست وشو داده و مرا از آنانی قرار ده کهشیطان از فریب و اغوای آنان ناامید و مایوس شده است.

ای سرت نازم، مرا تو یار باش

جمله عالم گو مرا اغیار باش

چون مرا لطف تو کشتی بان بود

نیست غم، عالم اگر طوفان بود

چون تو باشی لنگر کشتی نوح

آید از هر موجی او را صد فتوح

چون تو احمد را فرستی سوی غار

عنکبوتی گردد او را پرده دار

ملا احمد نراقی

 

پاورقی :

 

 

 

177. مراد، ممکن الوجود است.

178. میبدی، کشف الاسرار، ج 5، ص 94.

 

 

 

 

تهیه وتنظیم : رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

شرح مناجات شعبانیه قسمت سی ام

شرح مناجات شعبانیه قسمت سی ام

اما معرفت شهودی آن است که از راه تصفیه باطن و تزکیه نفس و تطهیر حاصل می شود.
Powered by TayaCMS