باسمه تعالی شأنه العزیز

کلیدواژه : تربیت دینی، دل سوزی، هدایت

چکیده :

این مقاله تلاش دارد صفت هنجار دل سوزی و کار برد آن در تربیت دینی را از نظر جایگاه و باید ها و نباید ها و واکنش ها بررسی کند.

در همین راستا واژگان، عبارات و اسلوب هایی که در زبان قرآن به مفهوم دل سوزی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم اشاره دارد را رصد کرده و مهروزی و رحمانیت و رئوفیت الهی در هدایت تکوینی و تشریعی عالم را برشمرده و سپس به وجود این صفت لازم در پیامبران الهی پرداخته است.

همچنین دل سوزی مفید، دل سوزی بی فایده و دلسوزی به جا و نابجا ونیز واکنش های مثبت و منفی به دل سوزی و دل سوزی فریبنده را برشمرده است.

مقدمه:

تفاوت تربیت دینی با دیگر مکاتب در نگاه آسمانی به جهان خلقت و مبدا و معاد است. برنامه تربیت دینی در سامانه ای بزرگ تر و کامل تر با عنوان هدایت ، تنظیم شده و اصل هدایت ، شأنی الهی است . در اسلام، تربیت دینی در یک مجموعه هدایتی در صراط مستقیم ، تعریف شده است. از همین روست که نه تنها تربیت دینی از روش های ویژه بهره می برد که در گزارهای تربیتی نیز گسترده تر و گاه منحصر به فرد است.

در مسایل تربیتی به دو بعد جسمانی و روحانی انسان توجه ویژه می شود و هر کدام از ابعاد جسمانی و روحانی نیز استعدادها و قوایی دارد که پرورش آن نیازمند تعریف سامانه ای همه جانبه نگر و هدف مند است.

از آن جا که نتیجه تربیت هر مکتب به شدت وابسته به مبانی آن مکتب است ، رفتارهای هر شخص، برآیند خواست ها و باید های مکتب متبوع وی است و تحلیل کنش های هر انسان بدون شناخت مکتب تربیتی وی ، کاری غیر علمی و سطحی خواهد بود.

شباهت های رفتاری انسان ها نیز نمی تواند دلیلی بر یکسانی تربیت داشته باشد چه این که دو کار همانند، ممکن است به انگیزه ها و اهداف متفاوتی انجام گیرد.

یکی از گزاره های مهم و مبنایی تربیت ، «دلسوزی» است که مبانی هدایتی و تربیتی اسلامی، در جهت دهی ، تعریف و جایگاه آن در تربیت، نقش پایه داشته و باید حدود و رسمیت دلسوزی را در مکتب تربیت وحیانی، باز شناخت و شناساند.

1. شاید نتوان معادل همگنی برای واژه ترکیبی " دل سوزی " در زبان عربی یافت . عبارت "توقد قلب" ممکن است ما را برای رساندن مفهوم این کلمه به عرب زبانان، یاری کند اما نمی توان از گستره معنایی عربی چشم پوشید و واژگان متعددی که حامل معنای دلسوزی است را رصد نکرد. به دیگر سخن، عرب برای انتقال مفهوم دلسوزی از واژگان گوناگون و اسلوب های کلامی بهره می جوید که در این مقال به نمونه های قرآنی آن اشاره خواهد شد.

آنگاه که قرآن می فرماید «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» :و به سوى مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم) گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد، كه جز او معبودى نداريد!(عنکبوت / 36)؛ یا «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بي حَفِيًّا»: (ابراهيم) گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مى كنم چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است! (مریم/47) و «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِم» : گويى مى خواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى (کهف /6) ، در واقع به نوعی، مراد همان دلسوزی است.

دیگر واژگان:

رؤوف : معنایی برگرفته از رحمت دارد[1] چون رحمت در جایی که مصلحت هم باشد گرچه مطلوب نباشد جاری می شود و نیز برخی معتقدند به معنای شدت رحمت است البته در همان محدوده مطلوب خود.[2] مشتقات رئف ، 13 بار در قرآن به کار رفته، و رؤوف از صفات خدا و پیامبر خدا برشمرده شده چنان چه می فرماید: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»: به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (توبه/ 128)

حمیم : از ریشه حمم است و به دومفهوم مهربانی، دوستی و نسبت خویشاوندی گرم و نیز آب داغ است که هر دو در قرآن به کار رفته است: «وَلا صَديقٍ حَميمٍ»: و نه دوست گرم و پرمحبّتى! (شعرا/101)

اوّاه : به کسی گفته می شود که از سر محبت و دلسوزی آه می کشد.[3] نمونه قرآنی : «إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ»: چرا كه ابراهيم، بردبار و دلسوز و بازگشت كننده (بسوى خدا) بود! (هود/75)

حنّان :

به معنی مهربانی و رحمت است[4] که در مفهوم دلسوز نیز به کار می رود .

عطوف

: این واژه نیز به انسان مهربان و خوش اخلاق، اطلاق می شود.[5]

مشفق

: دلسوز و بسیار مهربان را گویند که هراس دارد از به خطر افتادن یا پیشامد بد برای دیگری.[6] ؛ «قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ»:مى گويند: «ما در ميان خانواده خود ترسان بوديم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگيرد)! (طور/26)

ناصح

: به معنای خیرخواه خالص و بی غِش و دل سوز است.[7] مشتقات نصح 13 بار در قرآن کریم به کار رفته است. «أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمينٌ»: رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و من خيرخواه امينى براى شما هستم. (اعراف/68)

2. ترحم با پلنگ تیز دندان

ستمکاری بود برگوسپندان

آن گاه که تربیت را بخشی از مکتب هدایتی دانستیم، این را نیز می دانیم که در جریان هدایت انسان به راه مستقیم، همه گزاره ها ایجابی نخواهد بود. برای هدایت بشر به سعادت و رشد معنوی باید از آموزه های گونه گونی بهره جست تا هرگونه کژی و کج روی را از انسان دور کند و شتاب لازم را برای رسیدن به هدف ایجاد کند.

این دسته آموزه ها را می توان تنبیه و تشویق یا باید و نباید یا درست و نادرست نامید.

از این رو طبیعی است انتظار داشته باشیم ، گزاره دلسوزی در سامانه هدایتی، دیده شده و "دلسوزی باید"ها از "دلسوزی نباید"ها جدا شود.

دلسوزی گرچه کنش و واکنشی قلبی و احساسی است اما وقتی سخن از یک مکتب هدایتی پیش می آید که متکفل تربیت انسان است، نمی توان هر صفت به ظاهر مثبت را در هر شرایطی تجویز کرد.

باری! اگر درمقام بیان اخلاق نظری یا القای اخلاق عملی باشیم می توانیم از مطلق دل سوزی سخن بگوییم و دل سوزانه، افراد را به خیر و صلاح و امن فرا بخوانیم.

اما اکنون در سامانه هدایتی، ما مدیریت تربیت بنی آدم را به عهده می گیریم و درمدیریت، نمی توان تنها ایجابی نگریست و تک بعدی عمل کرد.

وانگهی، از دریچه اخلاق نیز، خود دلسوزی می تواند دارای جهت مثبت و صواب یا منفی و ناصواب باشد.

چنین است که ناگزیریم جایگاه دل سوزی را در سپهر هدایت، بازیافته و ستارگان جهت یاب را از سیاه چاله ها باز شناسیم.

با رصد آیات مصحف شریف، به نظر می رسد اقسام ممنوع و مجاز دل سوزی به دست بیاید که با به کار بستن آن می توان در هر مرحله و نوع تربیت، آدمی و جامعه بشری را به سمت کمال، هدایت کرد. این اقسام در پی می آید.

3. هر آن سوزی که در دل داشت مستور

بر آن سوزنده روشن کرد چون نور

به صد دلسوزی آن پروانه زان شمع

روان شد کرده آتش ها به دل جمع (امیرخسرو دهلوی)

واژه هدایت در خود یک دنیا معنا را حمل می کند و با دقت در ابعاد معنایی آن می شود دریافت شخص هادی باید ویژگی های برجسته ای داشته باشد. نمی توان هادی بود و از خودگذشتگی نداشت، هدایت کرد و علم نداشت، راهنما بود و دلسوز نبود.

تفاوت هدایت بشر و تربیت، با دیگر تعاملات انسانی همچون خرید و فروش ، زناشویی، فرزندداری، کار و هنر در این است که سود شخصی و راحتی و رفاه و نتیجه مادی در فرایند هدایتی، به شمار نمی آید. هیچ هادی و راهنمایی برای رسیدن به مال و ثروت یا شهرت و قدرت، این همه تلخی و سختی را به جان نمی خرد و از جان نمی گذرد.

خدای متعال، صفت دلسوزی در پیامبرانش را به عبارت ها گوناگون بیان کرده است:

«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً»: گويى مى خواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند (کهف/6)

«لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ»: گويى مى خواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمى آورند (شعرا/3)

«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»: به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (توبه/128)

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ» به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم ] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.(آل عمران/159)

«وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ»: و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستاديم) گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش كنيد، كه جز او معبودى براى شما نيست! آيا پرهيزگارى پيشه نمى كنيد؟!»(اعراف/65)

«وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ»: و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى كنند بگستر(شعرا/215)

«يَايَحْيىَ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ ءَاتَيْنَهُ الحُكْمَ صَبِيًّا. وَ حَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَ زَكَوةً وَ كاَنَ تَقِيًّا. وَ بَرَّا بِوَالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا»: اى يحيى! كتاب (خدا) را با قوّت بگير! و ما فرمان نبوّت (و عقل كافى) در كودكى به او داديم! و رحمت و محبّتى از ناحيه خود به او بخشيديم، و پاكى (دل و جان)! و او پرهيزگار بود!او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود و جبّار (و متكبّر) و عصيانگر نبود! (مریم/12-14)

نکته:

  1. برای نشان دادن رحمت و دلسوزی پیامبران از عبارت ها و اسلوب های مختلف استفاده شده است مانند «باخع نفسک»، «لنت لهم»، «اخاهم» و «خفض جناح».
  2. درباره مهرورزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و نیز دیگر پیامبران، عبارت ها و آیات دیگری نیز وجود دارد که اختصار گذشت.
  3. عبارت «اخاهم» 8 بار و برای حضرت هود، شعیب و صالح، به کار رفته است.

پیام:

  1. دل سوزی و از خودگذشتگی، در توصیف پیامبران الهی، موج می زند. به دیگر سخن، روح هدایت همان دلسوزی است که پیامبر با مشاهده ناروایی ها و غفلت ها بر هدایت انسان ها اصرار می ورزد و برای این که به سعادت و کمال برسند دل می سوزاند و نسبت به مؤمنان مهربان و رئوف است.
  2. دل سوزی و مهربانی گرچه عنصری درونی است اما تظاهرات بیرونی دارد و همین مهربانی شدید است که عامل جذب افراد می شود و اگر شخص با یقین به حق و حقانیت مسیر خود، تعصب و خشونت به خرج دهد و اصرار بر هدایت را با بداخلاقی و سردی و تندی همراه کند، نتیجه عکس خواهد گرفت.
  3. پیامبر و هدایت گر، رفتاری برادرگونه دارد و از خود مردم به شمار می آید و همه وجودش را صرف راهنمایی مردمان می کند.

  4. همه این دل سوزی ها خالصانه و بی منت است و تنها برای دعوت به راه راست و عبودیت خدای متعال، برای همین اجری از مردم در برابر این مهرورزی، درخواست نمی شود.[8]
  5. گرچه وظیفه پیامبر، هدایت همه بشریت است اما بارها تاکید می شود که نسبت به مومنان، مهربان است. این بدان معنا است که عاطفه پیامبر نسبت به راه یافتگان بیشتر است از سوی دیگر کافران به همان نسبت که از دل سوزی پیامبر فرار می کنند و راه راست را برنمی گزینند مورد خشم قرار می گیرند.[9]
  6. خوش بسوزم همچو عود و نیست گردم همچو دود

خوش تر از سوزش چه باشد چون تو دلسوزی کنی (مولوی)

دلسوزی باید در مسیر هدایت و با فایده باشد. پیامبران، بشر هستند و از احساسات انسانی برخوردارند اما مهم ترین رسالت آنان دعوت به حق و توحید است و تربیت فرد و اجتماع را نیز در دستگاه هدایتی و هدف مند انجام می دهند.

احساسات انسان های برجسته اگر چه پاک و زلال و صادقانه تر و خالص تر است ولی نباید در مسیر نادرست از آن بهره جست. بی تردید اولیای خدا و پیامبران و امامان خود بیش از همه به این مهم واقف هستند و تلاش تاب سوز خود را تنها برای پیش برد اهداف الهی خویش به کار می بندند.

این وجودهای مقدس، همچون شمع هایی هستند که نورافشانی و راه نمایی، کار اصلی آنان است و سوختن خود را صرف تاریکی ها و جهالت ها نمی کنند. شمع های پرفروزی که از سوختنشان دوده و سیاهی به جا نمی ماند.

نمونه هایی از این دل سوزی های هدایت گرانه را مرور می کنیم:

«قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بي حَفِيًّا»: (ابراهيم) گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مى كنم چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است (مریم/47)

«ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ وَ جَعَلْنا في قُلُوبِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً ... »: سپس در پى آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم، و بعد از آنان عيسى بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت قرار داديم ... (حدید/27)

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»: بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، همچون على (ع) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. (بقره/207)

«... وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»: ... خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، بر حذر مى دارد و (در عين حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (آل عمران/30)

«لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزيغُ قُلُوبُ فَريقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحيمٌ»: مسلّماً خداوند رحمت خود را شامل حال پيامبر و مهاجران و انصار، كه در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوك) از او پيروى كردند، نمود بعد از آنكه نزديك بود دلهاى گروهى از آنها، از حقّ منحرف شود (و از ميدان جنگ بازگردند) سپس خدا توبه آنها را پذيرفت، كه او نسبت به آنان مهربان و رحيم است! (توبه/117)

«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»: و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اينكه خدا مهربان و رحيم است (مجازات سختى دامانتان را مى گرفت)! (نور/20)

«... رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»: ... پروردگارا، تو مهربان و رحيمى!» (حشر/10)

نکته:

  1. صفت رحمانیت و رئوفیت از صفات الهی است که به پیامبران هم اطلاق شده است.
  2. رابطه خاصی بین بندگی، استغفار، ایمان و رحمت الهی وجود دارد.
  3. رئوفیت الهی زمینه ساز دل سوزی و اصرار پیامبر بر اصلاح مردم است چرا که صفتی الهی است و به اولیای خدا و مومنان سرایت می کند.

پیام:

  1. حضرت ابراهیم بارها آزر( احتمالا پدرخوانده اش) را با عنوان پدر «یا ابت» خوانده است[10] و از خدا برای او آمرزش می طلبد. ادبیات حضرت ابراهیم ، فراخوانی به راه راست و آمرزش خواهی از خدا در کنار هم برای مخاطب، پیام هدایت گرانه ای دارد و از دعوت دل سوزانه به سوی خدای مهربان حکایت می کند.
  2. پیروی از راه حق نیز، باعث سرایت منش هدایتی می شود. یعنی هدایت شوندگان نیز در جامه مهرورزان درمی آیند و خود نیز به صفت رئوفیت نایل می شوند؛ چرا که از این پس در جرگه راهنمایان وارد شده اند و باید دیگران را به راه راست فراخوانند.
  3. رابطه محبتی ، یک سویه نیست . هر انسانی چون قابلیت هدایت دارد مورد محبت و دل سوزی قرار می گیرد تا هدایت شود و هر انسان مومنی نه تنها مورد محبت بیشتر قرار می گیرد که خود نیز به جمع مهرورزان می پیوندد و این ثمره اخلاص و از جان گذشتگی مومنان است.
  4. انسان دچار خطا می شود اما این لطف الهی است که شامل حال مومنان می شود و بسیاری از خطاها مشمول مجازات قرار نمی گیرد و در توبه نیز باز است . پس می توان، گذشت و باز گشت را از شیوه های مدیریت تربیتی دانست که از باب دل سوزی و امید به اصلاح امور است.

5. پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش

که مگو حال دل سوخته با خامی چند (حافظ)

گرچه دل سوزی، صفتی مثبت و ارزشی است اما همه افراد شایستگی این مهربانی را ندارند. دل سوزی برای کسانی سودبخش است که هم به ارزش خود و هم به قدر دل سوزی، آگاه باشند.

افراد نادان و قدر نشناسی هستند که تفاوت نمی کند مورد دل سوزی قرار بگیرند یا نه. در این گونه موارد این پرسش به میان می آید که آیا باید محبت را از این دسته دریغ کرد؟

گفتمان قرآنی ضمن تایید اصل مهرورزی و دلسوزی و تاکید بر محبت بیشتر در جامعه ایمانی، اشاره لطیفی به چنین اقشاری دارد:

«وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ يُريدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»: (اما چه سود كه) هر گاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست و بسوى او بازگشت داده مى شويد.» (هود/34)

«وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ»: و استغفار ابراهيم براى پدرش [عمويش آزر]، فقط بخاطر وعده اى بود كه به او داده بود (تا وى را بسوى ايمان جذب كند) امّا هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست به يقين، ابراهيم مهربان و بردبار بود! (توبه/114)

«وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ»: و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است، چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزنى، يا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كنى، چنين كن) تا آيه (و نشانه ديگرى) براى آنها بياورى! (ولى بدان كه اين لجوجان، ايمان نمى آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدايت جمع خواهد كرد. (ولى هدايت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! (انعام/35)

«سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ . وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ»:هنگامى كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار كند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و كبر و غرور) تكان مى دهند و آنها را مى بينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر مى ورزند! براى آنها تفاوت نمى كند، خواه استغفار برايشان كنى يا نكنى، هرگز خداوند آنان را نمى بخشد زيرا خداوند قوم فاسق را هدايت نمى كند!منافقون/6)

«وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»: براى آنان يكسان است: چه انذارشان كنى يا نكنى، ايمان نمى آورند! (یس/10)

«إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»: كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد. (بقره/6)

«قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظينَ» آنها [قوم عاد] گفتند: «براى ما تفاوت نمى كند، چه ما را انذار كنى يا نكنى (بيهوده خود را خسته مكن)! (شعرا/136)

«وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ»و هر گاه آنها را به سوى هدايت دعوت كنيد، از شما پيروى نمى كنند و براى شما يكسان است چه آنها را دعوت كنيد و چه خاموش باشيد؟! (اعراف/193)

«فَتَوَلىَ عَنهُمْ وَ قَالَ يَاقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبىّ ِ وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لَكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ»: (صالح) از آنها روى برتافت و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى (چه كنم كه) شما خيرخواهان را دوست نداريد!» (اعراف/79)

نکته:

1. نصیحت و خیر خواهی و استغفار و اندرز و هشدار وقتی بیش از اندازه معمول از یک هدایت گر ، مشاهده می شود نشانه دل سوزی اوست.

2. دعوت به راه راست تنها شامل افراد سالم و پاک طینت نیست و خطاب ها و گستره آیات فوق این نکته را می رساند که دامنه دل سوزی پیامبران، چنان بوده که کافران و فاسقان و لجوجان را نیز در برمی گرفته است.

پیام:

1. اگر عده ای گمراهی و تاریکی را برگزینند همان گم گشتگی، سرنوشت شان خواهد بود و دیگر نصیحیت و اندرز سودی نخواهد داشت . پس دل سوزی برای آنان که آگاهانه به خطا می روند بی فایده است.

2. دل سوزی برای دشمن خدا و آمرزش طلبیدن برای وی بی معنا خواهد بود چرا که او به خدا ایمان ندارد پس چگونه خدا از گناهانش درگذرد؟

3. پشت کردن برخی مردمان به هدایت و روشنی الهی برای پیامبر دل سوز، سخت و دشوار است اما چاره ای نیست و هر آیه و نشانه ای که از آسمان و زمین برایشان آورده شود از کج راهه خود بازنخواهند گشت گرچه پیامبر همه تلاش خود را بکند.

4. جاهلان و فاسقان و کافران و منافقان، چنان در راه باطل خویش گرفتار شده اند و لج بازند که نه امیدی به هدایتشان می رود نه بخشایش گناهانشان . از همه بدتر آن که به جایی می رسند که خود اعتراف می کنند هرچه پندشان دهی و بترسانی شان فرقی نمی کند و خیرخواهشان را دوست ندارند!

5. در برابر چنین افرادی پس از آن که وظیفه اولیه هدایت عام انجام شد و حجت بر همه تمام شد، چه باز دعوت کنی چه ساکت باشی فرقی ندارد بنابر این تکلیفی بیش تر وجود ندارد.

6. نه تسکینی که خود را باز جویم

نه دلسوزی که با او راز گویم

ندانم کاین گره تا چون کنم باز

که با بیگانه نتوان گفت این راز(امیرخسرو دهلوی)

دل سوزی در مسیر هدایت، نتیجه های خود را دارد. در باره مومنان و پاک سیرتان به هدایت و رهیافتگی می انجامد و درباره لجوجان و بی خردان به اتمام حجت تا نگویند که پیامبری نیامد و پندی نداد[11] اما گاه در مسیر هدایت باید از فرایند تنبیه و توبیخ بهره برد و این جا دیگر جای دل سوزی و گذشت نیست به ویژه اگر حقی ضایع شده باشد. در این موارد می بینیم آموزه های الهی، بر قاطعیت و شدت، حکم می کند و از هرگونه لغزش و تسامحی پرهیز می دهد:

«الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ»: هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد و نبايد رأفت (و محبّت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد! و بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند!(نور/2)

«وَ نَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبّ ِ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْكَمُ ُ ُ الحَاكِمِينَ. قَالَ يَنُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيرُ صَالِحٍ فَلَا تَسَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنىّ ِ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ»: نوح به پروردگارش عرض كرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حكم كنندگان برترى!» فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است [فرد ناشايسته اى است ]! پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى دهم تا از جاهلان نباشى!!»(هود/45-46)

«فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُريدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً»: چرا درباره منافقين دو دسته شده ايد؟! (بعضى جنگ با آنها را ممنوع، و بعضى مجاز مى دانيد.) در حالى كه خداوند بخاطر اعمالشان، (افكار) آنها را كاملًا وارونه كرده است! آيا شما مى خواهيد كسانى را كه خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه كرده، هدايت كنيد؟! در حالى كه هر كس را خداوند گمراه كند، راهى براى او نخواهى يافت. (نساء/88)

نکته:

ادبیات قرآن در صدور و فرمان اجرای احکام، جدی است و هیچ گونه محلی برای اغماض نمی گذارد. همان طور که وعده عذاب جدی است.

پیام:

1. تنبیه بدنی، اجتماعی و نمایشگری عذاب در انظار عمومی، درست در برابر گذشت و بخشایش است. پیام این مطلب در همان دستگاه هدایتی نهفته است. دلسوزی و شدت هر کدام در جای خود مطلوب است و هراقدامی چه از سر احساس باشد و چه تکلیف، باید در سامانه هدایتی قرار گیرد.

2. در تنبیه نیز خیر و حکمتی وجود دارد که انسان دل سوز واقع نگر، آن مصلحت را فدای احساسات سطحی نمی کند. مانند بیماری که تن به تیغ جراحی می سپرد و درمان را به جان می خرد.

3. همان گونه که در آیات 38 و 45 سوره مائده و آیه 4 سوره نور و آیه 179 سوره بقره، مشاهده می شود، احکام تنبیهی مطابق سنت الهی صادر شده و غیر قابل تبدیل است[12] و حکمتی چون پالایش جامعه ایمانی از پلیدی ها و زندگی بخشی دارد.

4. هیچ حس خویشاوندی و دوستی و منفعت طلبی یا احساساتی شدن و نازک اندیشی نمی تواند موجب و موجه زیربار حکم نرفتن باشد یا اجرای احکام مصرح را به تاخیر اندازد یا تعطیل کند. به دیگر سخن این جا جای دل سوزی نیست.

7. خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

همواره این گونه نیست که دل سوزی یک احساس پاک و پذیرفتنی باشد. گاهی انگیزه های شیطانی در ظاهری دلسوزانه رخ می نماید . همچنین همواره این گونه نیست که در برابر دل سوزی راستین، واکنش مثبت دریافت شود . همان گونه که گذشت ممکن است با بی اعتنایی افراد مواجه شویم و گاه با تندی و ناسازگاری.

در این بخش به چنین رفتارهای ناهنجار می پردازیم:

«وَ قَاسَمَهُمَا إِنىّ ِ لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ. فَدَلَّئهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لهُمَا سَوْءَاتهُ مَا وَ طَفِقَا يخَصِفَانِ عَلَيهِ مَا مِن وَرَقِ الجْنَّةِ وَ نَادَئهُمَا رَبهُّمَا أَ لَمْ أَنهْكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ»: و براى آنها سوگند ياد كرد كه من براى شما از خيرخواهانم. و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان [عورتشان ] بر آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد كه: «آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟!» (اعراف/21-22)

«قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتي يا إِبْراهيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْني مَلِيًّا»: گفت: «اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از اين كار) دست برندارى، تو را سنگسار مى كنم! و براى مدّتى طولانى از من دور شو!»(مریم/46)

«وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»: از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى دهند و مى گويند: «او آدم خوش باورى است!» بگو: «خوش باور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانيد) او به خدا ايمان دارد و (تنها) مؤمنان را تصديق مى كند و رحمت است براى كسانى از شما كه ايمان آورده اند!» و آنها كه رسول خدا را آزار مى دهند، عذاب دردناكى دارند! (توبه/61)

نکته:

شیطان و شیطانیان نیز می توانند از ادبیات خیرخواهانه استفاده کنند که تشخیص حق و باطل در این موارد، سخت است.

پیام :

1. شیطان بهترین راه برای تاثیرگذاری را نمایش خیرخواهی و دل سوزی یافت زیرا صادقانه ترین رفتار یک انسان نسبت به هم نوع خود در این رفتار دیده می شود و کم تر می توان به چنین تظاهری شک کرد.

2. ممکن است در برابر دل سوزی های مخلصانه که با نهایت فروتنی ابراز شود، طرف مقابل، درشت گویی کند یا به تمسخر بپردازد و خود را از نعمت دل سوزی و خیرخواهی هدایت گرانه محروم سازد.

3. هدایت پذیری افراد بسته به نگاه آنان متفاوت است و برخی با درک و فهم و شناخت راه حق از پذیرش آن سرباز می زنند چون استدلال های لازم برای آنان بیان شده است اما نمی خواهند هدایت شوند از این رو از هر رفتار دل سوزانه نیز می رنجند و تندی می کنند.

سخن آخر:

دل سوزی لازمه هدایت گری و تربیت دینی است. این صفتی الهی است که در پیامبران و اولیای خدا نیز موج می زند و شمع وجود فرستادگان خدا برای هدایت انسان به راه رشد و کمال، پرتو افشان تاریخ بشریت بوده و خواهد بود.

در پایان نیکو است یادآوری شود برای ارایه این بحث کارآمد و کاربردی که با روحیه افراد جامعه سر و کار دارد، در جمع مردم همراه با حکایت های کوتاه ارایه شود و در جمع های جوان و دانشجویی بدون تلفظ کامل متن عربی آیات و تکیه بر واژگان کلیدی ترجمه ها همراه با عنوان بندی و دسته بندی و کوتاه بیان شود و در جمع نوجوانان و دانش آموزان، با تکیه بر داستان حضرت ابراهیم و اشاره کوتاه به داستان دیگر پیامبرانی که ذکری از آنان رفت، مطرح شود.

میان گریه می خندم که چون شمع اندرین مجلس

زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد (حافظ)

والسلام

برای نگارش این مقاله از نرم افزار جامع التفاسیر مرکز رایانه ای نور قم استفاده شده و همه ترجمه ها از ترجمه آیت الله مکارم، نقل شده است.