از برخورد نا مناسب با سهل انگاری فرزندان بویژه در تحصیل بپرهیزیم:
در باره ی نامطلوب بودن نتیجه ی امتحانات بعضی از دانش آموزان وعواقب نا گواری که این قبیل موارد در خانواده ها پیش می آید، تا کنون نمو نه های زیادی دیده وشنیده ایم که فلان شاگرد با دریافت کارنامه ی تحصیلیش به علت مردود شدن از ترس پدر ومادرش به خانه نیامد و فراری شد، یا فلان دختر پس از بازگشت از مدرسه در اتاقش را بست و بیرون نیامد بعد ازساعتها که به زور در را باز کردند و دیدن که با خوردن قرصهای خواب در حال احتضار است...
بهتر است در این مورد هم از نظر دیگران آگاه شویم که برخورد ما در این مواقع چگونه باشد؟
اگر معلم گزارش کار شاگرد را به خودش بدهد و نمراتش بد باشد، اواز خود نا امید می شود ودر ضمن اگر از والدین خود بترسد، واکنش شدیدی نشان می دهد تا جایی که ممکن است خود کشی کند.
از ابراز تبعیض و افراط در محبت به کودکان خودداری کنیم:
بچه ها با استعداد های گوناگون و خواص و مشخصات مختلف هستند. حتی از فرزندان یک خانواده هم هر کدام دارای نوعی استعداد و ویژگیهای اخلاقی است. بعضی از پدر ومادرها نا خود آگاه و بدون قصد و غرضی یکی از بچه های خود را به علت دارا بودن بعضی شباهتهای خلقی و ظاهری ویژه و استعداد و برتری، مورد توجه خاص قرار می دهند واین توجه روز به روز با بروز آن خصوصیات در آن کودک و نبودن یا کم بودن آن در کودکان دیگر زیادتر و بارزتر می شود تا حدی که در رفتار وگفتار وحتی پندار آنان بازتاب می یابد به طوری که همه اطرافیان به ویژه همه کودکان متوجه امر می شوند. اعمال این قبیل کودکان اغلب مورد اغماض و کارهای بد سبکتر کودکان دیگر به شدت مورد مورد باز خواست قرار می گیرند.
آن کودک مورد توجه با مشاهده این همه علاقه و استقبال بجا یا نابجا در همه موارد نسبت به خود تدریجا ً تعادل روانی خود را از دست می دهد و فردی خودبین وخود خواه و خودبزرگ بین و افزون طلب و لجوج وبد ... بار آمده خود را تافته جدا بافته می پندارد و همیشه می خواهد در خانه
به همه بچه ها وبعد به بزرگترها تحکم کند و با زور گویی و همیشه حق به جانب خود دانستن، خواسته های خود را بر دیگران تحمیل کند.
بچه های دیگر نیز با درک این مطلب رفته رفته حس اعتماد بنفس را از دست داده و خود را فردی عاجز وناتوان و کمتر از دیگران تصور می کنند به هر کاری که دست بزنند با حس عدم اعتمادی که نسبت خود دارند.موفق نخواهند شد احساس محبت وتعاون و برادریشان نسبت به همدیگر به نفرت و کینه و نفاق بدل خواهد شد.
این موضوع به حدی در روحیه کودکان یک خانواده اثر می گذارد که برابر تحقیق راونشناسان اجتماعی ، پایه و اساس اغلب جنایتها در افراد بزهکار جامعه از همین تبعیضها و نابرابریها در برخورداری از محبت و توجه پدر ومادرها بوده است.
لذا با قاطعیت به پدران ومادران توصیه می شود که به هیچ وجه در ابراز محبت وبذل توجه به بچه های خود کمترین تبعیضی قائل نشوند واگر قلبا ً هم یکی از بچه های شان را به عللی بیشتر از دیگران دوست دارند. سعی کنند که این موضوع به ویژه برای فرزندان آنان معلوم و مشخص نباشد.
بیشتر تبعیضها و عدم تعادل در ابراز محبتها در مورد بچه های اول ودوم یا پسر یا دختر اعمال می شود که منتج به نتایج بسیار بد تربیتی و روانی می گردد.در این مورد روانشناسان بسیاری همچون (آلفرد دلر) چنین ذکر کرده است که:«... کودک یکی یکدانه بودن خود مشکل بزرگی است، زیرا گاهی یک دفعه با وضعیت دیگری روبرو شده و باید وجود کودک تازه واردی را بپذیرد وعادت کند و بچه اول تنهاست و خیلی بیشتر به او توجه می شود.و درحقیقت او را بیشتر لوس میکنند. او که عادت کرده مورد توجه
همه ی خانواده باشد در مقابل خود شخص دیگری را می بیند که با همه چیز او شریک شده است ودیگر بچه منحصر به فردنیست، بنابر این سعی خواهدکرد که توجه پدر ومادر را ، که قبلا ً منحصر به وی بود و احساس می کند کم شده، به هر وسیله ای باشد جلب نماید،هر گاه در چنین شرایطی توجه
صحیح به آنها نشود در بزرگسالی دچار امراض روانی می شوند.
اغلب معتادین و بزهکاران از این دسته افراد هستند و آنها با وجود بچه دوم ، خود را شکست خورده و فاقد همه چیز حس می کنند واین مسئله در زندگی آینده این قبیل کودکان اثر زیادی باقی می گذارد...
بعضی اوقات می بینیم که چون مادر واقعا ً گرفتار بچه دیگر است،او را طرد می کند، بچه چه می کند؟ همان کار را می کند که اگر خود ما ،در آن شرایط بودیم می کردیم،همین کار را می کند ودر نتیجه حوصله مادر را سرمی برد ، (منظور از همین کار یعنی دفاع از منافع شخصی و مقابله با کسی
که به حریم ما تجاوز کرده است).
در این صورت کودک خسته شده و عکس العمل بیشتری را نشان می دهد ودر ودر نتیجه بیشتر احساس می کند که دیگران او را دوست ندارند وبه او توجه خاصی ندارند.
او هم برای برای به دست آوردن محبت مادر می جنگد و از هر چیزی بهانه می گیرد ، بد خلقی می کند،ودر نتیجه محبت را کمتر حس می کند و خلاصه کارهایش باعث می شود عقب بماند وحال آنکه وی خود را تبرئه می کند و می گوید که حق با اوست ودیگران مقصرند... به خصوص ،بچه اول پسر ودومی دختر باشد رقابت شدیدتر است ،چون پسر خود را در مقایسه رقابت با دختر می بیند وبیشتر دچار ناراحتی می شود.
در گیری بین دختر و پسر شدیدتر است تا بین دو دختر و یا بین دو پسر چون اصولا ً بیشتر مورد حمایت قرار می گیرند وتا 16 سالگی ،چه جسما ً و چه روحا ً، خیلی سریعتر رشد می کند.
که در این رابطه یعنی تبعیض میان دختر و پسر در بحث های بعدی اشارات بیشتری خواهد شد واین موضوع را که از اهمیت بیشتری برخوردار است زیر ذره بین قرار خواهیم داد، ودر پایان این بحث به این موضوع می توان اشاره کرد که هر چه در یک خانواده تعداد بچه ها بیشتر باشد ، دراین صورت بچه ها چون کمتر مورد توجه والدین قرار می گیرند در نتیجه روابط بین فرزندان صمیمی تر می شود .
زیرا هنگامی که برادر یا خواهر خود را می بینند که گوشه نشینی می کند واز دیگران دوری می گیرند ، به قول خود بچه ها دل آنها به رحم می آید واین موضوع به وضوح در میان خانواده های پر جمعیت پیداست.