قرآن مجيد مى فرمايد: يهوديان و مسيحيان قبل از بعثت پيغمبر(صلى الله عليه و آله)، نشانه ها و اوصاف پيغمبر(صلى الله عليه و آله) را در دو كتاب تورات و انجيل خوانده بودند. قبل از بعثت، آن نشانه ها و اوصاف در تورات و انجيل بود، آن ها مى خواندند و مى ديدند.
« الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِى التَّوْرةِ وَالإْنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيّباتِ »
[1] از نشانه هاى او اين است كه خداوند متعال هر چه جنس پاكيزه در عالم آفريده است، هيچ كدام را از انسان ها منع نمى كند و مصرفش را جايز مى داند. خداوند متعال حلال هاى پاكيزه خودش را در كتاب هاى قبل از قرآن و از زبان انبيا(عليهم السلام) بيان كرد، اما عدّه اى در تاريخ آمدند وبرنامه هايى را با جا انداختن خودشان در بين مردم به عنوان معلم و استاد، حرام كردند.
از نشانه هاى اين پيغمبر(صلى الله عليه و آله) اين است كه: حلالى را بر مردم حرام نمى كند. در قرآن مجيد نيز به مردم سفارش مى كند كه هيچ وقت از خود حكم در نياوريد و نگوييد: « هذا حلال و هذا حرام »[2] نظر دادن در حليّت و حرمت مربوط به شما نيست كه بگوييد: من چهل روز آب خوردن را بر خود حرام مى كنم، چنين حقى نداريد. يا پوشيدن لباس پنبه اى و پشمى، يا خوردن گوشت، يا چند ماه حق همسرم را بر خود حرام مى كنم.اين ها دخالت در كار خداست. حلال و حرام كردن ها ربطى به شما ندارد. خدا پاكيزه ها را به زبان پيغمبر(صلى الله عليه و آله) حلال اعلان كرده است. زمانى كه ايشان مبعوث به رسالت شد، خيلى چيزها را يهودى ها و مسيحى ها حرام مى دانستند كه حرام نبود، ايشان آمد و اعلان كرد كه اين ها جزء پاكيزه هاى خلقت است و حرام نيست، بلكه حلال است.
مردى به امام صادق (عليه السلام) فرمود:من مادرم مسيحى است و تك فرزند هستم، پدرم مرده و مادرم كسى را ندارد.نمى توانم تنها به جايى ديگر بروم و زندگى كنم، مادرم پير است و نيازمند به پرستار است، چه كنم؟ وقتى به خانه مى روم، مادرم غذا درست كرده، بايد بخورم، يا در اين ظرف ها من بايد از آب همآن ها وضو بگيرم، من مسلمان هستم، حكم آن چه مى شود؟امام(عليه السلام) فرمودند: آيا مادر شما شراب مى خورد؟ گفت: نه. فرمودند: آيا گوشت خوك مى خورد؟ گفت: آقا! در مدينه گوشت گوسفند پيدا نمى شود، چه رسد به گوشت خوك. فرمود: اگر مادرت اهل شراب و گوشت خوك خوردن نيست، با او كه هم غذا شوى، لازم نيست دست و دهنت را آب بكشى. گفت: دليل آن چيست؟
امام(عليه السلام) اين آيه از قرآن را فرمودند: «وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ»[3] غذاى اهل كتاب براى شما پاك است. تا زمانى كه زندگى آن ها به گوشت خوك يا الكل و شراب آلوده نشده باشد.
اسلام دين سخت گيرى نيست، مى گويد: « الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطیبات»[4] تمام پاكيزه ها، هر چيزى كه پاكيزه است بر شما حلال است. «3» روحانى با سوادى بود، من خدمت ايشان درس مى خواندم، كتاب مهم درسى داشتيم، كه من بخشى از آن را نخوانده بودم، از ايشان خواهش كردم، گفت: به منزل بيا تا برايت بگويم. يادم هست كه من در كنار او نشسته بودم، شخص خيلى مقدس و متدينى آمد و گفت: پولى در بانك گذاشته ام، به من اعلام كردند كه ما در تقسيم جوايز براى اين دفترچه ها اسم شما را اعلام كرديم كه به شما تعلق گرفته است.ايشان فرمودند: اين جايزه را گرفته اى؟ گفت: نه. آن روحانى گفت: چرا نگرفتى؟ اينكه حرام نيست؟
حلال خدا را نبايد حرام كرد، اين يكى از نشانه هاى پيغمبر(صلى الله عليه و آله) است. نشانه ديگر ايشان اين است كه آلوده ها- خبائث- را بر مردم حرام مى كند. مى گويد:
«وَيُحَرّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ»[5] خوردن و فروختن خون حرام است، اما علم ترقى كرده است، شخص تصادف كرده اى كه به بيمارستان مى آورند، چند كيسه خون مى خواهد، وگرنه مى ميرد،تزريق خون به او عيبى ندارد. هر كسى به او خون بدهد، و بگويد: من دارم، به فلان مبلغ مى فروشم، اسلام مى گويد: عيبى ندارد. اگر من خون را حرام مى كنم، خوردنش را حرام مى كنم، ولى اگر پاى زنده نگهداشتن انسان در ميان باشد، نه تنها حرام نمى كنم، بلكه فروختن آن را حلال مى كنم.
گوشت خوك خبيث و حرام است. مى گويند: آن را مى برند و در دستگاه مى گذارند، در درجه اى از حرارت كه حتى يك ميكروب در آن نماند، قرآن مى گويد:من نظرم، نظر نيمه كاره نيست. فقط ظاهر گوشت را نمى بينم كه مى گويم حرام است، اثر گوشت در روح انسان را نيز مى بينم كه اثر ضدّ اخلاقى دارد؛ اگر بخورى، اثرات منفى در جسم و جان تو مى گذارد، پس حرام است.امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
« انَّ اللّه غَيورٌ وَ يُحِبُّ كُلّ غَيور »[6] خدا اهل غيرت است. خدا مرد غيرتمند را دوست دارد. مرد غيرتمند كسى است كه همسرش محفوظ بماند، و ارتباطى با نامحرم ها ندارد. به خلاف اروپا و آمريكا كه پر از اين بى غيرتى ها است. يكى از علل اين بى غيرتى ها در اثر گوشت خوك است كه هميشه مى خورند.
در آنجا همه نوع گوشت را حلال كردند، و مى خورند؛ گوشت مار، قورباغه، سگ، گربه، ميمون. البته چينى ها بدتر هستند. مى گويند: ما سه چيز را نمى خوريم، كشتى، هواپيما، ماشين؛ چون نمى توان خورد.
اگر قرآن مى گويد: اين خبيث است، فقط ظاهرش را نگاه نمى كند، بلكه با ديد كامل، ظاهر و باطن گوشت و اثر آن را نگاه مى كند. مثلًا مى گويد: گوشت الاغ مكروه است؛ چون اگر كسى بخورد، اخلاق الاغى پيدا مى كند، اما چرا گوشت گوسفند حلال است؟ چون كه گوسفند هيچ جنبه اخلاقى منفى ندارد، مفيد، آرام، تسليم و حلال است.
قرآن در دنباله بيان نشآن هاى پيامبر(صلى الله عليه و آله) مى گويد: «يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ»[7] با همه وجود، با حرص و عشق به انسان ها، مى خواهد همه مردم را به كار خير وارد كند. نمى خواهد دست كسى از خير بسته باشد.به پيغمبر(صلى الله عليه و آله) گفت: مى خواهم در شب هاى ماه رمضان افطارى بدهم، اما نمى توانم. مى خواهم جزء افطار دهندگان خدا حساب شوم.فرمودند: مى توانى يك خرما اول افطار به روزه دار تعارف كنى؟ اگر نمى توانى، نصف يك خرما، با محبت در دهان روزه دار بگذار، خداوند تو را جزء افطارى دهندگان حساب مى كند. اگر نمى توانى آن نصف خرما را نيز بدهى، در برخورد با برادر مسلمان و مؤمن، به او سلام كن و لبخند بزن، تو را جزء افطارى دهندگان حساب مى كنند. «2»
اهتمام به انجام خير در حد توان به مردم مى فرمودند: حتى هنگام صبح كه از خانه بيرون مى آييد، مى بينيد در كوچه استخوان، ذره اى زباله، آجر يا خشت افتاده، اين را از ميان راه مردم كنار بزنيد، همين كار، ثواب صدقه در راه خدا را دارد. كار خير را ترك نكن.گفت: ديگر چه كنم؟ فرمود: اگر ازدواج پسر و دخترى به مشكل برخورد كرده، تو زبان نرم و گرمى دارى، برو با خانواده دختر و پسر صحبت كن. آن شخص در باطنش گفت: اگر ما برويم و با پدر و مادر دختر صحبت كنيم، چه ثوابى به ما مى دهند؟ پيغمبر(صلى الله عليه و آله) باطنش را خواند، فرمود: بهشت چند در، يعنى چند مقام دارد؟ گفت: هشت در. حضرت فرمود: كسى كه با زبان و اخلاقش، واسطه بين ازدواج دختر و پسرى شود، يكى از درهاى بهشت را خدا وقف اين گونه افراد كرده است. «1» پيغمبر(صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: لازم نيست كار خير را تنها انجام دهيد، گاهى نمى شود تنها انجام داد و بايد جمع شويد، و با هم انجام دهيد.در يكى از شهرها منبر مى رفتم، پدر با ادبى آمد، گفت: پسر من بچه مؤمن، متدين و درس خوانده اى است. او گفته است كه در محل خودمان براى من زن بگيريد، ما رفتيم و دختر بزرگوارى در همين منطقه برايش ديديم، ولى آن ها اين دختر را نمى دهند. پسر ما هم مى گويد: من اوصاف اين دختر را شنيدم و فقط او را مى خواهم. آن دختر نيز ميل دارد كه با اين پسر ازدواج كند، ولى نمى گذارند، بخصوص مادر دختر. چه كنم؟
پدر دختر را ديدم، گفتم: بيا با خدا معامله كن. گفت: همسرم نمى گذارد. بالاخره چند نفر از خانواده اين ها و چند نفر از خانواده آن ها جمع شديم و مشكل را حل كرديم.جوان ها! به كار خير عادت كنيد. نگذاريد اين عمر گران بها بيهوده بگذرد. حتماً روزى چند كار خير انجام دهيد. در دين ما تمام عبادات در دو مرحله عبادت رب و خدمت به خلق متمركز است.
بعضى از شما به مكه رفته ايد. مى دانيد كه: وقتى در مسجد شجره محرم مى شويد، گرچه مستحب باشد، ولى اتمام عمل بعد از محرم شدن واجب است.در احرام نمى توانيد بگوييد: من پشيمان شدم، لباس احرام را درآورم و لباس هايم را بپوشم، عمره كه واجب نيست. بله، تا عمره نرفتيد واجب نيست، ولى وقتى محرم شديد، ديگر نمى توانيد اعمال را انجام ندهيد، بله بايد عمره را بجا بياوريد. اگر انجام نداده به ايران بياييد، كل زن هاى دنيا بر شما حرام هستند.بعد از محرم شدن اولين كارى كه شروع مى شود، طواف كعبه است، كه هفت دور است. شما تا دور سوم اگر خسته و پشيمان شدى، مى توانى طواف را قطع كنى و بيرون بيايى. اما اگر وارد طواف چهارم شدى، ديگر نمى توانى آن را قطع كنى، بايد تا دور هفتم تمامش كنى و حق بيرون آمدن از مطاف را ندارى؛ چون حرام است یا روزه اعتكاف مستحب است اما اگر دو روز معتكف بودى روز سوّم بر شما واجب مى شود.
شخصى كه محرم نبود، در كنار حضرت مجتبى(عليه السلام) شروع به طواف كرد، گفت:يابن رسول اللّه! من بدهكارم، مال مردم خور نيستم، اما ندارم كه بدهم، واقعاً قصد جدى دارم كه پول طلب كار را بدهم. او گريبانم را گرفته و مى گويد: طلبم را بده! من به او گفتم: به اين كعبه قسم ندارم، ولى طلب تو را مى دهم، مى گويد: اگر ندارى، بايد كسى ضامن شود كه اگر پول را ندادى، او پول مرا بدهد. من هيچ كس را در مكه غير از شما نمى شناسم.امام(عليه السلام) فرمود: طلبكار كجاست؟ گفت: بيرون از مسجد الحرام است. حضرت با حال احرام از طواف بيرون آمد، به طلبكار گفت: اگر اين طلب تو را نداد، من ضامن هستم. قبول كرد. حضرت برگشت و بقيه طواف را انجام داد. در سعى بين صفا و مروه، كسى به حضرت عرض كرد: آقا! در طواف واجب، آن هم دور پنجم و ششم، چرا بيرون رفتيد؟- بعضى ها از امام و خدا جلوتر مى افتند- حضرت(عليه السلام) فرمودند:
كارى مهم تر از طواف به وجود آمد؛ و آن هم نجات يك گرفتار بود. «1» زنى كه بچه اش به دنيا آمده و شيرخوار است، اگر روزه بگيرد، شير بچه كم مى شود و بچه اى كه شير كم بخورد، قواى بدنيش ضعيف مى شود، لذا پروردگار به اين زن دستور مى دهد كه روزه نگير؛ زيرا روزه بر تو حرام است؛ چون اين روزه به بچه ضرر مى زند و اين جان مهم تر از روزه من است.اگر روزه ميسر نشد و شير دادن تا سال ديگر طول كشيد، به شوهرش بگويد: براى هر روز بايد كفاره بدهى. مثلاً اين زن بگويد: خير، من مى خواهم روزه بگيرم اينجا او نافرمانى خدا را كرده است.
نشانه ديگر پيغمبر(صلى الله عليه و آله) اين است كه مردم را از افتادن در زشتى ها، آلودگى ها، پليدى ها و معاصى دور كند: « وَيَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ »[8] دوست ندارد مردم آلوده شوند. نمى دانيد پيغمبر(صلى الله عليه و آله) براى آلوده نشدن مردم چقدر غصه مى خورد. وقتى مى شنيد كه گناهى انجام گرفته، چنان اندوه به او فشار مى آورد كه از شدت فشار اندوه، رگ هاى گردن و پيشانى اش برجسته مى شد كه چرا وقتى در بهشت باز است، مردم به جهنم مى روند؟ چرا با گناه خانه شخصيت خود را تخريب مى كنند؟ چرا ارزش خودشان را پايين مى آورند؟
از نشانه هاى ديگر پيامبر(صلى الله عليه و آله) كه در تورات و انجيل است؛ « وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأْغْللَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ »[9] اين است كه بار سنگين تحميلات فرهنگ ضدّ خدا را از روى دوش مردم برمى دارد و زنجيرهاى بسته شده به دست و پاى آن ها به وسيله شيطان را باز مى كند. همه حرف ما بر سر اين زنجيرهاست كه قرآن مى گويد: اين زنجيرها در دنيا به دست و پا بسته مى شود. بدحجابى زنجيرى است كه از شيطان هاى اروپا و آمريكاست، بعد وارد ميدان زندگى مردم جهان شده است. از چهار قرن قبل، اول انگليس و بلژيك و پرتغال وارد زندگى مسلمان ها شدند. اين ها دست و پاى مردم را بستند.ربا، تقلب، رشوه، دزدى، نيرنگ و زنا زنجير است.
پيغمبر(صلى الله عليه و آله) آمد تا اين زنجيرها را باز كند كه اگر كسى حاضر نشد كه پيغمبرِ عاشق و با محبت اين زنجيرها را باز كند، اين زنجيرها مى ماند و در قيامت به صورت زنجير حلقه دار گداخته در آتش خودنمايى مى كند. «إِنَّآ أَعْتَدْنَا لِلْكفِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيرًا »[10] براى افراد ناسپاس، زنجير، غل و آتش افروخته مهيا شده است. در قيامت گروهى از مردم به زنجير كشيده شده اند و گروه ديگر از مردم آزاد و راحت هستند.گروهى كه در قيامت به دست و پا و گردن زنجير ندارند، آن هايى هستند كه در اين مدت كوتاه عمرشان سالم زندگى كردند و نگذاشتند شياطين آن ها را در زنجير كنند.آن هايى هم كه زنجير به گردن و دست و پا دارند، آن هايى هستند كه خودشان را در دست شيطان رها كردند و به او گفتند: هر زنجيرى كه مى خواهى به ما ببندى، ببند و او نيز بست.يكى از زنجيرهاى بسيار سنگين در روز قيامت، زنجير مال مردم خورى است، كه مرگ را نيز بر انسان سنگين و سخت مى كند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
حجة الاسلام والمسلمین انصاریان
[1]. اعراف/ آیه 157
[2]. مائده/ آیه 5
[3]. همان
[4]. اعراف/ آیه 157
[5]. الکافی (ط-الاسلامیه) ج5 ص536
[6]. اعراف/ آیه 157
[7]. همان
[8]. همان
[9]. همان
[10]. انسان/ آیه 4