تشکیل خانواده از نظر اسلام (1)

تشکیل خانواده از نظر اسلام (1)

ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودته ورحمه ان فی ذلک لا یات لقوم یتفکرون .

واز نشانه های او«خدا»این است که از خود شما برایتان همسری آفرید تا در کنار او آرام گیرید ومیان شما دوستی و دلسوزی به وجود آورد به راستی که برای مردمی که بیندیشند نشانه هاست. (سوره ی روم آیه ی 21 (

 هیچ بنایی نزد خداوند از ازدواج محبوب تر نیست . پیامبر اکرم «ص»

خانواده ها به مثابه اصلی ترین پایگاههای  رشد وشکوفایی شخصیت وپرورش مهارتهای اجتماعی کودکان و نوجوانان,همانند حلقه های زنجیر اجتماع انسانها,اساسی ترین سهم را در سلامت واعتلای جوامع بشری برعهده دارند.خانواده با پیمان ازدواج بین زن و مردی هوشمند وآگاه وبرخورداراز بلوغ فکری وقابلیت های اجتماعی پایه گذاری میشود و این زوج ستون اصلی حیاتی ترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده راتشکیل می دهند. درفرهنگ الهی خانواده به مثابه دژی استوار ونهادی مقدس بیشترین مسئولیت را در رشدوتحول,تربیت وتعالی وسعادت وجود انسان برعهده دارد.خانواده ایرانی می کوشد که براساس تعالیم عالیه اسلام وحرکت برمداردینداری و خداپرستی فرزندانی خوب وصالح به جامعه تقدیم کندوخودرادر زمره ی خانواده های موفق قرار دهد.

 

برای بنده فایده ای بهترازاین نیست که دارای همسری باشدکه هرگاه اورامی بیند مسرورش سازد ودرغیاب او از خود و مال همسرش حفاظت کند. امام رضا(ع)

 

  چقدرزیباست که به عنوان یک مسلمان وشیعه ی علی«ع»ابتدا به ویژگی های بهترین وعالی ترین الگوی خانواده ی مسلمان بپردازیم .خانواده ی مولی الموحدین علی «ع» وفاطمه ی زهرا«س» . آنهایی که با تشکیل یک خانواده آسمانی اسوه و الگوی کاملی برای کل بشریت از آغاز ورود اسلام تا انتهای خلقت شدند .

 

برای ما مسلمانان و ایرانیان مایه ی بسی فخر ومباهات است که چنین الگوی زیبایی در دینمان معرفی شده است .خانواده ی علی«ع» با خواستگاری بسیار محترمانه و مؤدبانه وپرازحیای علی«ع» ازپیامبر«ص» برای دختر گرامیشان فاطمه زهرا«س» شروع شد .آنگاه که در هاله ای از حرمت وشرم با جملاتی کوتاه و احترام آمیز با رسول خدا«ص» در باره خواستگاری از دردانه رسول«ص» صحبت کرد .رسول خدا که این جوان را به خوبی و کرامت می شناخت

 

وراز آفرینش او را خوب می دانست به او گفت :"ای علی !می دانی که پیش از تو کسان بسیاری ازفاطمه خواستگاری کرده اند "اما من واو نپذیرفته ایم" .اکنون ببینم نظرش چیست .پیامبر اهمیت به نظر دختر و با ارزش بودن آن را در امر پذیرش خواستگار به ما آموزش دادند پس ازتشکیل خانواده و شروع زندگی مشترک این زوج آسمانی, می بینیم همکاری, تعاون, دوستی, مهر, محبت,عشق وفداکاری ورسیدن به اوج کمالات وعلاقه به فرزندان وتوجه به سلامت جسم و

 

هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن‌

 

 آنان«زنان» لباس شما هستند  و شما «مردان» لباس آنانید.  بقره- آیه 187

 

روح وروان آنان وتربیت صحیح آنان و... همه وهمه در این خانواده کوچک  وملکوتی وجود داشت.رفتار این پدر ومادر گرامی با فرزندانشان حسن و حسین وزینب و ام کلثوم نمونه بارز رفتار یک خانواده ی عالی و تکامل یافته والگوی کامل یک مسلمان تمام عیاربود.خانواده ی کوچک علی «ع»محل اتصال آسمان به زمین شدند.اگر این خانواده با این طرز فکر واین طرز عملکرد وجود نداشت ملک وملکوت با هم در ارتباط نبودند.فرش به عرش نمی رسیدوامامت حاصل نمی شد.در واقع خانواده علی«ع»و فاطمه«س»منبع تحولات عظیم تاریخی واجتماعی بودند.این الگوی کامل وتمام عیاربرای ما مسلمانان کافی است تا مسیر زندگی مان را براساس معیار های آنان تعیین کنیم.

 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟
از خود تا خدا (قسمت اول)

از خود تا خدا (قسمت اول)

براي ارتباط با خداوند مراقب باش . ارتباطت با خداوند يه ارتباطي باشه كه خودت خجالت نكشي . بعضي وقتها خدا به بنده ها ايراد مي گيره ، مي گه : بندة من ! خودت رو مسخره كردي ؟! مثلاً مي گه : چي شده ؟ خدا مي گه : ما هر وقت تو رو ديديم اومدي در خونة ما قيافه ات مثل گداها بوده ، ” بده در راه خدا ! ” من مگه گدا خونه باز كردم ؟! من تو رو براي معارف عاليه خلق كردم .
از خود تا خدا (قسمت سوم)

از خود تا خدا (قسمت سوم)

امام حسين (ع) مي فرمايند : قبل از هر چيز تكليف خودتون رو مشخص كنيد . مردم بنده دنيا هستند .
آرمان‏های انقلاب

آرمان‏های انقلاب

خلاصه سخنرانی | آرمان‏های انقلاب انقلاب هم شیرینی دارد و هم سیلی. ما اگر در شرایط سخت انقلاب و شکنجه و خفقان بودیم، آیا واقعاً دیندار می ماندیم ؟! * انقلاب ما انقلاب در مادیات نبود،انقلاب در معنویات و ارزش ها بود.
Powered by TayaCMS