جهاد و مقاومت

جهاد و مقاومت

یا لطیف

جهاد و مقاومت به مناسبت آزادسازی خرمشهر

سخنران: حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع: جهاد و مقاومت

بحثي كه براي اين جلسه به مناسبت ايام آزاد سازي خرمشهر ، انتخاب كردم ، موضوع جهاد مقاومت هست . در واقع بحث اين جلسه ، سه قسمت داره ، يه قسمت مقدمه است كه كوتاهه ، قسمت دوم : حلقه اتصال بين مقدمه و بحث اصلي هست و قسمت آخر در حقيقت يادي هست از شهدا . همين جا از شهداء براي مقدمه و زير مقدمه يه كمكي مي گيريم . انشاءالله .

مقدمه : مي خوايم يه نگاهي بكنيم به وضعيت فعلي جهان . ما اگر فراتر از مرزهاي ايران رو نگاه كنيم ، مي بينيم جهان امروز ، جهانيست كاملاً تحت سلطه و تحت نظارت قدرتهاي صهيونيستي . يعني با اينكه تعداد صهيونيست ها در جهان خيلي كمه ، اما ساليان سال ، فكر كردن ، عمل كردن و زندگي خود رو وقف اهداف ولو كثيف كردن . باعث شد الان قسمتهاي قدرت مند جهان و شاهراه هاي كليدي مسائل جهاني مثل اقتصاد ، حكومت و سياست دربس در اختيارشون باشه . و در جهان امروز رسماً به من و شما زور بگن . خيلي رسمي ! يعني زور گفتن قانون جهاني شده . در جنگل شير مي تونه خرگوش رو بدره و بخوره ، خُب قانون جنگله . و در عالم انساني اگر مراقب نباشيم و شير ستمكاري در بين انسانها بوجود بياد ، قانون جنگل اينه كه شير ، خرگوش رو مي دره و اين خيلي خطرناكه . قانون گرگها كه ديگه وحشتناك تره ، وقتي حمله مي كنند ، همه رو مي درند . ولو اينكه يه عده كمي رو بخورن . بقيه رو پاره مي كنند . اين قانون جنگله ، و الان رسماً در جهان قانون جنگل حكومت مي كنه . من دو سه نكته بگم ، نمي خوام زياد شلوغش كنم ، چون بحث سلطه صهيونيست و دشمن شناسي يه بحث كاملاً تخصصي هست كه در جاي خودش بايد بيان بشه . با مسائل مختلفي مثل نمايشگاه ، سخنراني ، فيلم ، شناخت راههاي ورود صهيونيست به عرصه هاي مختلف و . . . خيلي باز مي شه . ما در كشور يه كميته داريم كه اين كار رو داره انجام مي ده . كارش همينه . يعني خيلي تخصصي روي اين موضوع داره كار مي كنه . توجه كنيد ! يه زماني مثلاً در ايران اتفاقي مي افته ، يه خبرنگار زن ، در يكي از زندانهاي ايران اشتباهاً و بر اثر غفلت و بي غرض ، كشته مي شه ، يه زن 50 ساله به نام زهرا كاظمي ، تبعه كانادا . ما اصلاً در مقام بررسي اين قتل نيستيم ، مي خوام قضيه رو از يه ديد ديگه نگاه كنيم ، تمام امواج بيگانه ، تمام روزنامه ها ، تمام بوقهاي تبليغاتي ، تمام دولتها در مقابل ايران موضع مي گيرن . حتي بعضي از كشورها سفارت خونه هاشون رو در ايران مي بندن كه چي ؟ خون يك مظلومه اي ريخته شده .

خُب باريك الله ! آدم كيف مي كنه اين همه تبلور حقوق بشر رو در جهان مي بينه ! خيلي قشنگه . اما در همين دنيا دسته دسته زنان و مردان و كودكان فلسطيني و عراقي رو مثل آب خوردن مي كشن .

شكنجه هاي اثبات نشدة جمهوري اسلامي ايران باعث مي شه چندين بار نمايندگان حقوق بشر به ايران بيان و بررسي كنن تا بگن حقوق بشر در ايران رعايت مي شه يا نمي شه ، اما شكنجه هاي مصون آمريكا در عراق هم ابداً پيگري نمي شه . اصلاً انگار نه انگار . كسي كاري نداره .

ممكنه يه روزي ما بخوايم بمب اتمي بسازيم ، ممكنه ! پدر ما رو در آوردن . اما غاصب ترين ، بي قانون ترين ، ددمنش ترين حكومت جهان ، ( نه از ديدگاه بنده ، از ديدگاه تمام اروپا و آمريكا ) يعني اسرائيل ، دويست و هشتاد كلاهك هسته اي آماده داره و هيچ كس هم حق نداره حرفي بزنه ، هيچ كس حق نداره نُطُق بكشه !

به اين مي گن قانون زور . خُب چرا اين جوريه ؟ چرا ما به اينجا رسيديم ؟ مي خوايم روي اين موضوع بحث كنيم كه چرا ما بايد به جاي اينكه جهاني داشته باشيم كه در اون قانون انسانيت حاكمه ، جهاني داشته باشيم كه قانون جنگل و قانون حيوانيت حاكم هست ؟ البته توي اين جهان و اين همه حيوان اونها جزء حيوان قوي ها هستن و ما جزء حيوان ضعيف ها . ما هم حيوانيم . اگه نبوديم با اين همه دد منشي و اين همه وقاهت برخورد مي كرديم . نه ، ما به اين قانون خو گرفتيم . ممالك عرب كه حيوان تر از حيوان ! اصلاً به اين كارها كاري ندارن . اگه يه وقت من و شما بريم توي يه مملكت عربي ، بعنوان يه فارس ، به عربهاي اونجا توهين كنيم ، همه به سرمون مي ريزن و تكه تكه مون مي كنن ، مي گن : تو به اعراب توهين كردي ؟! عرب ابهت داره ، عرب فلان داره و . . . اما دو تا مملكت عربي رو به خاك و خون كشيدن ، هيچ كس حرفي نمي زنه . به ناموس عراق تجاوز مي كنند ، عكس مي گيرن و اين عكسها رو به عنوان كارت پستال براي خانواده هاشون مي فرستن . كجاست غيرت و هميت عرب ؟! در عالم حيوانات عرب ضعيف محكوم هست به اينكه بهش تجاوز بشه . بايد بهش تجاوز بشه . اين بحث ما هست .

ماها راهپيمايي مي كنيم ، مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل مي گيم ، اگر اين راهپيمايي باعث بشه ما از حيوانيت به انسانيت برسيم ، من خيلي باهاش موافقم . مي گن : آقا ! اگه يه كسي نمي تونه گاز بگيره ، دندون كه مي تونه نشون بده . صد در صد با اين كار موافقم . بايد اين كار رو بكنيم . واجب شرعيه . اما اگر پشت اين راهپيمايي ضمانت اجرايي نباشه ، ما از راهپيمايي برگرديم و همين جور حيوان ضعيف بمونيم اين راهپيمايي مايه تمسخر حيوانات قوي هست . مي شينن عكس ما رو نشون مي دن ، فيلم ها رو نشون مي دن و از ما مي خندن . مي گن : نگاه كن ! چطور مرگ بر آمريكا مي گن ؟! چند تا پرچم ما رو سوزوندن ! بدبختها پارچه هاي خودشون رو مي سوزونن ، فكر مي كنن ما رو سوزوندن . ما داريم كارمون رو مي كنيم .

آقا ! افكار عمومي جهان سيخي چند ؟! اولين بار آمريكا گفت ، طرح شوراي امنيت بر عليه اسرائيل رو وتو نمي كنم ، رأي ممتنع مي دم . ببينم مي خوايد چكار بكنيد ؟!

اين يعني تمسخر ما . بعد شوراي امنيت سازمان ملل متحد يعني شش ميليارد و نهصد و نود و چهار ميليون نفر گفتن اسرائيل محكومه ، شش ميليون اسرائيلي گفتن : به درك كه محكومه .

ساعت ده و نيم تصويب شد ، ساعت يازده و بيست دقيقه ، نخست وزير اسرائيل گفت : ما محكوم كردن كه محكوم كردن ، ما كارمون رو مي كنيم .

اين يعني چي ؟ يعني : حيوانات ضعيف ! خفه ! معنيش اينه ديگه . ببخشيدا ! من الان يه كمي عصبي هستم ! اين يه كم رو شما تحمل كنيد . اين عصبي بودن رو دليل بر يه مقدار غيرت انساني بذاريد كه در وجود ما حيوانها هنوز يه مقدار كم مونده . الحمدلله يه كمش مونده .

خُب كجا مي ريم ؟ چرا اينطوري شديم ؟ دلايلش : دارن رسماً زور مي گن ، تمام آشغالهاشون رو توي خاكهاي ما قايم مي كنن ، تمام آشغالها و زباله هاشون رو توي آبهاي ما مي ريزن . تمام تست هاشون رو توي ممالك ما انجام مي دن . اگه مي خوان يه قرصي رو امتحان كنن ، توي بلوك شرق و جهان سوم امتحان مي كنن . براي اينكه حيوانات برتر ، خداي نكرده اذيت نشن . اونها حتي توي مملكت خودشون هم حيوان قوي و ضعيف دارن . اينطور نيست كه مثلاً 100 ميليون نفر آمريكايي همه برتر باشن . نه ، يه تعداد قليلي برتر هستن . من اينها رو ديدم و شنيدم . توي سايتها و راديوها و اين ور و اون ور شنيدم و يا ديدم . اگر مثلاً در دانشگاه آزاد فيروزآباد فلان دانشجو براي اعتراض به فلان مطلب يك ترم تعليق شد ، 200 تا راديوي غربي مي گن : آقا ! حقوق بشر در ايران نقض شد . در ايران دموكراسي نيست .

مادلين آلبرايت دو سال پيش در ماه رمضان ، توي افطاري ظاهري كه براي مسلمانان آمريكا گرفتن ، كه بگن ما مثلاً اهل دموكراسي هستيم ، خودش گفت : “ ما 17 ميليون مسلمان در آمريكا داريم . ” ببينيد از اين تعداد يه نفر نماينده توي مجلس آمريكا نيست .

حالا توي كشور خودمون ، ما چقدر مسيحي داريم ؟ آمار مي گه 3 ميليون ، چقدر يهودي داريم ؟ آمار مي گه 5/1 ميليون ، چقدر زرتشتي ؟ 800 هزار تا ، چقدر آشوري داريم ؟ آمار مي گه : بين 500 هزار نفر تا 1 ميليون ، يعني از 60 ميليون نفر ، يه چيزي حدود نيم درصد كشور آشوري هست ، يه نفر نماينده توي مجلس دارن . مسيحي ما كه 3 ميليون نفر هستن ، يه نفر نماينده توي مجلس دارن . كليمي ما نماينده داره ، همه اقليتها توي مجلس نماينده دارن .

17 ميليون نفر مسلمان توي آمريكا زندگي مي كنند ، ايداً نماينده اي توي مجلس ندارند . اصلاً قاطي آدم حسابشون نمي كنن . اون وقت به ما مي گن چرا شما دموكراسي نداريد ؟

چرا ؟ چون حيوان ضعيفيم . چون توي جنگل ما حيوان ضعيفيم ! هيچ كس جرأت نداره . به اونها بگه چرا شما دموكراسي نداريد . اگر يكي بگه شما 100 ميليون نفر جمعيت داريد ، مسلمونها 17 درصد اين جمعيت رو تشكيل مي دن ، اجازه بديد يه نماينده توي مجلس داشته باشن . مي گن : نه ! به شما مربوط نيست .

الان شوراي نظارت سازمان ملل به مسائل ديگه ايران گير مي ده . رئيس جمهور ما در بين افرادي كه شركت مي كنند ، 70 ، 80 درصد رأي مي ياره ، اين دموكراسي نيست . اما رئيس جمهور آمريكا از بين دوتا كانديدا كه يكي 49درصد رأي آورده بود ، اون يكي 51 درصد ، از طريق دادگاه ، با 1 درصد رأي بيشتر انتخاب مي شه ، اين دموكراسي هست . خيلي حرفه .

آخه ببينيد ، اينقدر اظهر من الشمسه ، و اينقدر ما اينها رو گفتيم كه براي ما عادي شده . بذاريد از يه زاويه ديگه نگاه كنيم . حقشونه . چون قوي تر از ما هستن . حقشونه اينقدر زور بگن . آخه وقتي دنيا ، دنيايي هست كه قانون جنگل بر اون حاكمه ، شير حقشه كه به خرگوش و روباه و . . . زور بگه . حقشه .

اين به چي برمي گرده ؟ به وضعيت ما . ما چكار مي كنيم ؟ در سنگر علمي ، دانش آموزان مدارس و دبيرستانهاي ما درس مي خونن يا ول مي گردن ؟ دانشجوهاي ما به جاي درس خوندن براي رسيدن به پست هاي بالا ، دائم گوش مي كنن ببينن اونها براي حقوق بشر چي مي گن .

زمزمه هاي سياسي و فلان و فلان كه توي دانشگاههاي ما راه مي اندازن براي اينه كه دانشجوها درس نخونن . چرا ؟ براي اينكه بتونن حيوون ضعيفه رو نگهش بدارن . حيوون قويه بتونه بخوره .

فكر مي كنيد دلش براي دانشجوي ما سوخته ؟ مي گه دانشجوها نمي تونن فرياد بزنن ! به خدا دروغ مي گه . خودش هم مي دونه . دانشجو هم مي دونه . ما هم مي دونيم . جالب اينه هر دو مي دونيم دلش نسوخته !

تمام پستهاي علمي جهان رو مي گيرن ، مغزهاي ما رو به سمت خودشون فرار مي دن ، مسؤولين ما به جاي اينكه به بنيه علمي كشور بپردازن ، دائم دنبال اين هستن كه صندلي شون رو نگه دارن . اصلاً كاري نداره كه مغز ما داره فرار مي كنه .

عزيز من ! توي فلان سمينارت مرغ نخور ، به اين مغزي كه داره فرار مي كنه امكانات بده . خُب حقشه كه يه خونه اي بگيره . مجلس تصويب مي كنه كسي كه در المپيك مدال طلا بگيره ، صد ميليون تومن بهش مي ديم ، اگه نقره بگيره ، 70 ميليون تومن . برنز 50 ميليون تومن ، اون وقت اساتيد دانشگاه و مغزهاي ما يه دونه كارگاه براي انجام تحقيقات شون ندارن . آخه صد ميليون براي چي به اون مي دي ؟ اگه يه نفر هم اعتراض كنه ، مي گن : فلاني با ورزش مخالفه . يعني چي ؟ كدوم مملكت مترقي جهان اينقدر به يك ورزشكار مي رسه ؟!

اون وقت با كمال بدبختي ، بنده ساعت 5/1 نصف شب ، بايد بشينم پاي تلويزيون ببينم چهار تا دانشجوي المپيادي ما سرهاشون رو انداختن پائين ، تا يك نصف شب نوبت مصاحبه شون بشه ! توي برنامه شبانه ، براي جغدها و پلنگ ها و شغالها الگو سازي دارن مي كنن .

چهار تا المپيادي ما اونجا نشستند ، ازشون مي پرسند : آقا ! شما چي گرفتيد ؟ مي گه : من طلا گرفتم . شما چي گرفتيد ؟ من هم طلا . شما چي ؟ من هم طلا . شما ؟ من هم طلا . خُب چي بهتون دادن ؟ هر چهارتايي مي گن : هيچي ! هيچي آقا !

بعد هم مي گن : “ فرار مغزها ! ” غير از اينه كه استعمار مي خواد مغزهاي حيوانات كوچك ، در بستر خودش رشد كنه ؟ 20 واحد اخبار داريم ، 200 تا روزنامه داريم . خودتون بريد آمار بگيريد . بي زحمت دانشجوهاي رشته جامعه شناسي موضوع تحقيق شون رو اين قرار بدن ، آمار بگيريد ببينيد روزنامه هاي ما به عنوان نهادهاي اصلي ، مجله هاي ما به عنوان نهادهاي اصلي ، صدا و سيماي ما ، تأتر ما ، هنر ما و . . . چه كساني رو تحويل مي گيرن ؟ كساني كه هرچقدر بزرگش كنن ، به حيوان بزرگه اصلاً برنمي خوره . مي گن : “ پوزه آمريكا را در تشك كشتي به خاك ماليديم ” ! برو بابا ! داره بهت مي خنده . اصلاً سياست اونهاست . آقا ! وقتي مسلماناني در جهان مي خوان سلطه رو بتركونن ، بشكنن و خراب كنند بايد “ كاسيوس كلي ” اي ، تبديل بشه به “ محمد علي كِلي ” و “ جو فريزر ” يهودي رو وسط رينگ بزنه خونين و مالين كنه تا ماها عقده هامون باز بشه . بگيم ديدي يهودي رو زد ؟! يهود هم از پشت پرده از ما بخنده ، بگه : بابا ! ما كارمون رو مي كنيم ، محمد علي كلي ، جوفريزر رو زد . بذاريد مسلمونها دلشون به اين خوش باشه . بگن : ديديد دماغش رو خورد كرد . بذار 50 سال ديگه ، 40 سال ديگه ، يه دماغي توي فلسطين و كويت ازشون خورد كنيم كه نفهمن از كجا خوردن .

مي گن : بذار بچه مسلمون ها به جاي اينكه 4 صبح بخوان نماز شب يا درس بخونن ، مسابقه محمد علي كلي و جو فريزر رو نگاه كنند . من يادمه ، خيلي بچه بودم ، اما خيلي خوب يادمه ، خونه ما ، همه 4 صبح براي ديدن اين مسابقه بلند شدن . تمام ايران اينطوري بود .

چه فايده ؟ ما درگيريم . دانش آموز ما درس نمي خونه ، سنگرهاي علمي ما خاليه . دانشجوي ما درس نمي خونه . اين از سنگرهاي علمي . اومدن ما رو مشغول به يك سري مسائل مزخرف كردند . فسادهاي خودشون رو براي ما فرستادند . تمام فكر و ذكر جوان قدرتمند شيعه علوي ، معطوف به اينه كه دل فلان دخترك رو چطوري به دست بياره . يا دل فلان پسر رو چطوري بدست بياره . اينقدر به اسم آزادي و دموكراسي و حقوق زن و مرد ، ما رو در بي بندو باري جنسي و اختلاط دختر و پسر غرق كردند كه اين دختر و پسر هر كاري مي كنه غير از اينكه درس بخونه . اصلاً نمي تونه درس بخونه . تمام هنرش در قلمش هست كه چطوري براي معشوق يا معشوقه اش بهتر نامه بنويسه تا دل اون رو بهتر بدست بياره !

بابا ! دنيا رو آب برد . اگر سخنراني اين جلسه ، آخرين سخنراني عمرم باشه ، من برام كافيه . راحت مي ميرم چون مي گم حرفم رو به اين مردم گفتم . چه اونهايي كه توي جلسه هستند و چه كساني كه بعداً نوار يا جزوه اش به دستشون مي رسه . سي دي اين بحث رو به همراه بيانيه اي كه در آخر جلسه خدمتتون مي خونن ، خدمت مقام معظم رهبري مي فرستيم ، تا كار رو تموم كرده باشيم . بگيم : آقا ! ما حرف هامون رو زديم .

خُب اين هم از بساط ما ! سنگرهاي علمي ، خالي . سنگرهاي اقتصادي ، خالي .

مي گه : آقا ! مي دوني پول راحت چه جوري به دست مي ياد ؟ يه تاكسي بگير ، سوار شو . تمام شد ! مهم نيست كه كارتل هاي اقتصادي جهان در دست قدرتمندان ، يا بهتر بگيم حيوانات قدرتمند هست .

مي گه : آقا ! نون توي دلاليه . بگير و بفروش . چرا ؟ چون ايراني ، ايراني شيعه ، دوست داره غذاي چرب تري بخوره . اصلاً براش مهم نيست كه نسل بعدي چي مي شه .

تو ماشينت بشين ول بگرد ، حال كن ! مهم نيست بنزين مصرف كن ! آخرين حربة ما يعني نفت ، تا 10 سال ديگه از دست ما گرفته مي شه . وزارت نفت اعلام كرد تا 10 ساله ديگه با اين وضع مصرف نمي تونيم صادرات نفت داشته باشيم . اين هم آخرين حربه ما . آقا ! كارمون تمومه ! خيال همه راحت !

تا من و تو اين هستيم ، حقمونه كه اسم مون رو بذارن حيوانات ضعيف و تا من و تو اين هستيم ، تا اينقدر در بند شهوات و نفسانيات و ول گشتن ها و راحت طلبي ها هستيم ، حقمون هست ما حيوانات ضعيف باشيم و اون حيوانات قوي ، نوش جونشون ! والله به خدا !

قبلاً يه بار گفتم : والله قسم ! اگه ما اندازة اين جمعيت ، صهيونيست متعصب داشتيم ، ايران رو متحول مي كرديم ! ( همين جمعيت اين جلسه ) صهيونيست متعصب ! يعني اگر به اندازه اين جمعيت كساني رو داشتيم ، اينقدري كه اونها به باطل شون اعتقاد دارن ، ما به دين حق مون اعتقاد داشتيم و به اندازه همون ها هم كار مي كرديم ، ايران متحول مي شد .

بريد ببينيد چه كار كردن و چه كار مي كنن ؟! چقدر ما داريم مي گيم : “ جان و مال و انفس مون به قربانت يا حسين ! ” اونها دارن عمل مي كنن . براي حسيني كه ندارن ! ما براي مهدي اي كه مي دونيم مي خواد بايد ، هيچ گونه برنامه اي نداريم ، اونها براي مهدي اي كه فكر مي كنند بايد بياد ، فكر مي كنند شايد بياد ، اينقدر برنامه ريزي كردند ، آمادة آماده ! لذا زور مي گن . و جالب اينجاست وقتي زورگويي هاشون رو افشا مي كنيم ، خوشحال مي شن .

در سينماي ايتاليا ، شما فيلم هاي ضد مافيا زياد مي بينيد . فيلم هايي كه بازرسي مي ياد با نهايت قساوت خودش و زن و بچه اش رو مي كشن ، آخر هم به نتيجه نمي رسه ! از اين فيلمها زياده . 90 درصد اين فيلم ها به سفارش خود مافيا هست . اصلاً تهيه كننده اش مافياست . از اين كه مردم زورگويي و قدرت شون رو ببينن ، لذت مي برن !

گرگ بي رحم ، از اينكه يه عده ببينن گله رو چطوري دريده ، شرمنده نمي شه . لذت مي بره . اينها هم خودشون رو نژاد برتر مي دونن .

خُب اين هم از وضعيت ما . نمي خوايم يه كم فكر كنيم ؟ نمي خوايم يه كم زندگي و انتظار امام زمان (عج) رو جدي تر بگيريم ؟ نمي خوايم در سنگرهايي كه هستيم ، يه مقدار قوي تر كار كنيم ؟ نمي خوايم از روزمرگي و مزدبگيري و مزدوري دست برداريم و براي تحقق حكومت امام زمان (عج) فعاليت مون رو بيشتر كنيم ؟ يه مقدار از هواهاي نفساني و شهوات مون كم كنيم ؟ نمي خوايم يه مقدار از خيابون گردي ها و ول گشتن ها و از اين سينما به اون سينما رفتن ها و ساعت ها پاي تلويزيون نشستن ها و بطالت ها و تخمه شكستن هامون رو كم كنيم ؟ يه كما ! يه كم !

نمي خوايم در سنگرهايي كه هستيم ، در سنگر تدريس ، در سنگر تعليم ، در سنگر تبليغ ، جدي تر باشيم ؟

بنده و شما ! من هم مثل خودتون هستم ، والله قسم ! ماها هيچ جوابي نتنها براي امام زمان (عج) كه براي رهبرمون هم نداريم . حضرت آقا ، فرمودند : “ جنبش نرم افزاري ” . چكار كرديم ؟ فرمودند : “ مبارزه با هواي نفس ” . چكار كرديم ؟ فرمودند : “ سال عمل به رفتار علوي (ع) ” ، چكار كرديم ؟ فرمودند : “ سال امام حسين (ع) ” چكار كرديم ؟ فرمودند : “ سال افتخار و عزت حسيني ” چكار كرديم ؟ فرمودند : “ سال خدمت به مردم ” چكار كرديم ؟ گفتند : سال خدمتگذاري به مردم ! چه شده و چه مي شود ؟ هيچ جوابي نداريم . بايد كار كرد . بايد يه كم خودمون رو جمع كنيم .

من هنوز كه هنوزه ، هر دانشگاهي كه براي جلسات پرسش و پاسخ مي رم ، مهمترين سؤال اينه : آقا ! حد روابط بين دختر و پسر چقدره ؟ مي گن : چرا توي دانشگاهها پرده كشيدن ، ما دانشجوييم ! به ما توهين شده !

عزيز من ! توهين به تو شد ، تو حيواني ! حيوان ضعيفي . از انسانيتت چيزي نمونده ، عزت و افتخار تو رو بردند ! تجاوز مي كنند ، ناموس اسلام رو دارن مي كشن ، رسماً دارن به انسانها زور مي گن ، همين الان در بسياري از زندانها دارن يه عده رو شكنجه مي دن . يه عده الان دارن كشته مي شن ، تو هنوز گير اين هستي كه چرا من فلان دختر رو نمي تونم ببينم ؟! بابا ! خجالت بكش . كدوم يكي توهين به انسانيت و شيعه بودن و اسلاميت ماست ؟ تعارف نداريم كه ، بگو دارن جلوي شهواتم رو مي گيرن . بگو بنده شهوتم . ما رو گير اين مسخره بازي ها انداختن ، خودشون دارن اونجا راحت كارشون رو مي كنن . راحت ! يه بعد ديگه ،مي گن : خُب آقا ! يه عده سمت اينها نرفتن ، اينها براي ما خطري هستن ، با اينها چكار كنيم ؟ اين رو هم توي بحث هاي مختلف گفتم . عاشق ها رو برداشتن انداختن توي يه مسير ديگه . بچه هاي خوب ، پسرها و دخترهاي خوب ، عالي و مذهبي ، منزوي ، بيكار ، بي سواد ، تنبل ، صبح تا ظهر خواب ، بعد از ظهر سي دي فلان مداحي ، شب فلان . . . خودمون رو مسخره كرديم ! با اين عشقي كه نسبت به امام حسين (ع) داريم ، خودمون رو مسخره كرديم . تا اسم امام حسين (ع) و ابوالفضل (ع) مي ياد ، همچين مي خواد بپره كه سرش بخوره به سقف ! برو بابا جمع كن دكونت رو !! قبر عباس (ع) رو خراب كردن ، چه غلطي مي خواي بكني ؟ دروغ گو ! توي كدوم سنگر مي توني با دشمن عباس (ع) بجنگي ؟! همين !

اين شد زندگي ما . آقا ! يه جمله : تا اين روزگار ماست ، حق ما همينه . فردا حرم امام حسين (ع) رو هم خراب مي كنن ، هيچ كاري نمي تونيم بكنيم . شلوغش نكنيد ، الكي شلوغش نكنيد !

زنگ زده به من : “ آي ! چرا رهبر فرمان نمي ده ؟ چرا فلان كار رو نمي كنه ؟ ” خُب مي خواي چكار كني ؟ سوادت چقدره ؟ چقدر درس خوندي ؟ اصلاً چقدر تخصص داري ؟ تخصص نظاميت چقدره ؟ مگه نمي گي مي خوام بجنگم ؟ رفتي آموزش ببيني ؟ يا اينكه نه ، اولين سربازي كه از مقابل ببيني ، مشكلات اخلاقي برات پيش مي ياد ؟! چيه ؟ فكر كرديد با ادعا هست ؟ خيلي از شماهايي كه الان ادعا داريد و فرياد آمين تون براي شهادت ، تا عرش مي رسه ، پاي كار ، كم مي ياريد . شهيد چمران فرمودند : در گاه نبرد ، سره و ناسره تميز داده مي شن ، مرد و نامرد مشخص مي شه .

كار نكردي ، مگه بدون آموزش مي شه ؟ بدون خودسازي مگه مي شه ؟ بدون نماز شب مگه مي شه ؟ چقدر براي نماز شب داد زديم ؟ چقدر شما خودي ها اهلش هستيد ؟ چقدر بايد بگيم چشمتون رو كنترل كنيد ، با چشم و ديدگاني كه به حرام عادت كرده ، مگه مي شه در چشم دشمن ، چشم دوخت ؟ چقدر گفتيم ، زبونتون رو كنترل كنيد ؟ زبوني كه به ذكر خو نگرفته ، مگه مي تونه بر سر دشمن فرياد بزنه ؟ راه به راه كه نمي شه كار كرد .

چقدر كار كرديم ؟ خيلي حرفه . يه مقدار فكر كنيم . آقا ! تا روزگار ما اين است ، تا دنياي ما اينه ، حقمونه . هيچ كاري هم نمي تونيم بكنيم . الكي هم شلوغش نكنيم . هيچ كاري نمي شه كرد . چرا فكر مي كنيم با داد زدن همه چي درست مي شه ؟ داد زدن استارت كاره ، بسم الله اش هست . هنوز ما كلي كار داريم . اين قدم اول .

ببخشيد قسمت اول بحث خيلي تند بود ، قبول كنيد . بايد اين حرف رو مي زديم . گفتم : شايد ما امشب مرديم ، حداقل اين حرف رو زده باشيد كه آقا ! تا روزگار ما اينه ، الكي بيانيه بديم ، كه ما آماده ايم و . . . فايده نداره . ( البته بيانيه رو هم امشب مي خونيم ) اين يه پشتوانه عملي مي خواد . قول شما رو لازم داريم ، تا جرأت كنيم بيانيه رو اعلام كنيم . قول مي ديد ؟ پس دستهاتون رو بالا بياريد ، سنگرها رو يه بار ديگه مي گم : يا امام زمان (عج) ! آقا ! تو رو به مادرت فاطمه زهرا (س) يه امروز بيا دست ما رو بگير ، ( يعني الان ما اعتقاد داريم دستمون توي دست تو گره خورده ، بچه ها ! حواستون باشه ، امام زمان (عج) هم داره گوش مي ده ) سنگرهاي علمي : مبارزه با نفس ، كنترل شهوات و اميال ، جدي بودن در سنگري كه هستيم ، ( صنعت ، خدمات و . . . ) آمادگي براي اينكه اين لشكر ، يه لشكر امام زمان (عج) باشه ، امام زمان (عج) يه لشكر متخصص داشته باشه ، نظامي ! شماهايي كه توي بسيج نيستيد ، ثبت نام كنيد ، توي پايگاه مقاومت خودمون ثبت نام كنيد . آموزش نظامي رو فرا بگيريد ، اگه يه اتفاقي افتاد سه ماه نخواي بري آموزش ببيني ، همه سنگرها رو پر كني ، به امام زمان (عج) و شهداء قول بديم كه اين سنگرها رو ما كامل كامل ، با تمام وجود و قوا حفظ مي كنيم . شرطش اينه ، همين طور كه دستت رو به آسمون گرفتي ، سه بار با همه عظمت ، اون چيزي كه از همه بزرگتره و بر قول ما امضاء مي ذاره و اون كسي كه در حقيقت تمام قولهاي ما رو اون بايد به جاي ما بده و ما اراده اي از خودمون نداريم ، يعني خداي اكبر رو ، از طرفي رهبرت هم داره نگاه مي كنه ، تمام اينها رو در نظر بگير ، سه بار با همه وجود تكبير بگو : الله اكبر ، الله اكبر ، الله اكبر !

قسمت دوم : حالا ديگه يه مقدار بحث لطيف مي شه . مي خوايم ببينيم تصميم ها درسته ، اما واقعاً ما بدون استعانت گرفتن از يه نيروي سوم ، يه شخص ثالث ، بدون كمك گرفتن از كساني كه ما اعتقاد داريم به ما نگاه مي كنن ، مي تونيم به اينجا برسيم يا نه ؟ قول بديد كه مروج بحث امشب باشيد حالا چه با نوار ، چه با سي دي ، چه با انتقال زبون به زبون . اين جمع بايد حداقل توي شهر ما صدبرابر بشه . وظيفه بچه هاي تبليغات هم براي شهرهاي ديگه هست . اين رو داشته باشيد . قول بديد اين هفته رو پاي همين قضيه بذاريد .

من اول از اهميت جايگاه شهداء صحبت كنم . يه جمله رو شهيد بزرگوار بهشتي (ره) ، فرمودند ، خيلي جملة عجيبيه . ايشون فرمودند : “ ما شهدا را از دست نداده ايم ، بدست آورده ايم ” خوب دقت كنيد . خيلي جمله مهميه . در اون بحبوهه اي كه خيليها براي شهيد شدن بزرگاني مثل شهيد مطهري (ره) مي موندن كه چيكار كنن ، يا همون اوايل انقلاب ، اونقدرها نيرو نداشتيم ، توي يه برهه همه رو از دست مي داديم ، مي گفتيم : حالا بايد چكار كنيم ؟ ايشون ( شهيد بهشتي ) فرمودند ما شهدا را بدست آورده ايم ، از دست نداده ايم .

يه جمله ديگه از حضرت امام (ره) ، ايشون فرمودند : راه و رسم شهادت ( خوب دقت كنيد : “ راه و رسم شهادت ” نه “ خود شهيد شدن ” ) كورشدني نيست . كور نمي شي .

يعني چي ؟ يعني اين كه اگر احياناً روزي ما بخواهيم از اين شهداء امداد و كمك بگيريم ، اينها هستند . بسيار مهم اند . شايد از معصومين (ع) هم به ما بيشتر كمك كنند و بيشتر نزديك بشن .

به اين قمست از بحث بيشتر دقت كنيد : در يكي از تشرفات مستند خدمت امام زمان (عج) ، ايشون سه بار فرموده بودند : بخوانيد عاشورا را ، عاشورا را ، عاشورا را !

ده جلسه راجع به معرفت عاشورا صحبت كرديم و ده جلسه راجع به سياست عاشورا و در مجموع در طول سه دهه محرم ، سي جلسه راجع به اين زيارت صحبت شده . مي فرمايد : “ السلام عليك يا ثارالله وبن ثاره ” ببينيد با خون شروع مي شه ، يعني با شهيد . به آخر زيارت كه رسيدي ، سجده اي كه سرت رو به خاك مي ذاري ، دلالت بر افتادن و مردن داره . توي اون سجده هم مي گي : “ الذين بذلو مهجهم ” اينجا هم با خون تموم مي شه . زيارتي كه با خون شروع مي شه با خون هم تموم مي شه ، با شهيد شروع مي شه و با شهيد هم تموم مي شه ، اين زيارت ، زيارت عاشوراي ماست .

يه بنده خدايي در طلائيه مهرسازي داره ، مهرهاي طلائيه رو مي سازه ، از ايشون نقل مي كنند ، گفته بود : يه شبي در خواب ديدم دارم مهر مي سازم ، هر يه مهري كه مي ساختم ، تموم كه مي شد ، مي ديدم سريع رنگ مهر طلايي مي شه ! و با همون رنگ طلا با شكل برجسته اي ، نقش مي بنده : “ يا اباعبدالله الحسين (ع) ” بعد گفته بود : در خواب همين جور كه متحير بودم كه قضيه چيه ، توي همون اتاق و سنگري كه مهر مي ساختم ، يه دفعه شهيد بزرگوار حاج محمد ابراهيم همت وارد شد ، توي همون عالم خواب مي دونستم كه اين بزرگوار شهيد شدند و الان هم دارم خواب مي بينم ، خيلي رؤياي صادقه اي بود سريع بلند شدم ، دست دادم ، روبوسي كردم ، گفتم : “ آقا ! لطف كرديد و . . . ” مي گفت شهيد همت توي اين مهرها يه نگاهي كرد و يه مهر شكسته رو برداشت ، گفتند : اجازه هست من اين رو ببرم ؟ گفتم : آقا ! چرا شكسته ؟! يه دونه سالمش رو ببريد . شهيد همت به من گفت : فلاني ! نمي دوني اين خاك به بركت اين شهيدها چقدر ارزش داره !! شكسته و سالم نداره . اينجا جاي پاي مادر ما فاطمه زهرا (س) است .

ببينيد خاك شهيدان قدمگاه فاطمه (س) مي شه . اينقدر ما گفتيم شهيد و شهيد ، اهميت شهيد رو يادمون رفته . يكي از عشاير اهل سنت عراق يك جنازه اي رو كشف مي كنه ، در مي ياره و توي چادرش مي ذاره . بعد با نيروهاي ايران تماس مي گيره كه ما يه همچين چيزي داريم ، اگه شما پول يا هر چي مي خوايد بديد ، ما حاضريم با شما تبادل داشته باشيم . يه روز اين جنازه بغل دستش بوده ، تعريف مي كنه مي گه كه من نمي شناختم اين كيه ؟ مي دونستم يه شهيد ايرانيه . بهش گفتم : “ اي فلان بن فلان ! اسمت رو نمي دونم ، اما تو مسلموني ، ما هم مسلمونيم . امشب هم مهمون مني ، من دوست دارم دو ركعت نماز براي تو بخونم . ” دو ركعت نماز براش خوندم و خوابيدم . مي گفت : در خواب ديدم كه توي همين چادري كه پيكر شهيد رو گذاشتم ، كسي وارد شد كه من خيلي ديده بودمش . اما تطابق اسم و قيافه اش برام ميسر نشد . با لباس روحانيون شيعه بود . من بلند شدم ، سلام كردم ، گفتم ببخشيد شما ؟! گفت : من خميني هستم . ( اون زمان امام (ره) هم از دنيا رفته بودند ) گفتم : اين طرفها ؟! امام (ره) گفت : سربازمه ! سربازمه ، اومدم يه سري بهش بزنم . بالاي سر پيكر شهيد نشستند ، شروع كردن به نماز و فاتحه و . . . يه دفعه ديدم سريع سلام نماز رو دادن و بلند شدن اين چادر ما رو مرتب كردن . پيكر شهيد رو آروم مرتب كردن و جانماز پهن كردن !! بعد هم به من گفتن : آقا ! يه چيزي بيار ، يه شربتي ، چيزي ! گفتم : آقا ! چي شد ؟! امام (ره) گفت : فرمانده اصليش داره مي ياد ! يه دقيقه وايسا ! الان امام زمانم داره مي ياد .

چهار تا استخوون ، محور عالم امكان رو به سمت خودش مي فرسته . اينها كم چيزهايي نيستند ، خيلي بالاتر از اين ها هستند . يا در جاي ديگه وقتي يه پسر بچه 13 ساله نارنجك به خودش مي بنده و زير تانك مي ره ، امام (ره) بدون تعارف ، اصلاً با كسي تعارف ندارند ، مي فرمايند : اين رهبر من است . مسؤولين آموزش و پرورش نقل مي كنند : بعد از قضيه شهادت شهيد حسين فهميده و صحبتهاي حضرت امام (ره) ، در مدارس راهنمايي ، بين پسرهاي سيزده ساله ما بحران ايجاد شد . عده زيادي داشتن در مي رفتن ، مي گفتن ما هم مي خوايم بريم !

اين قبلش ، اين شهادتش ، اين هم بعدش ! اينها به چه درجه اي مي رسند ؟ خيلي چيزهاي عجيبي از اهميت شهداء نقل مي كنند .

يه وقتي يكي از دوستان خودم در مشهد ، كه خيلي به ايشون اعتقاد دارم ، يعني واقعاً اعتقاد دارم كه ايشون از اول عمرش تا الان يك بار هم گناه نكرده . من مي تونم قسم بخورم . يك بار نگاه به نامحرم نكرده ، يك بار زبونش رو به غيبت آلوده نكرده ، من مطمئن هستم . يه وقتي يكي از بزرگان براي خود من تعريف كرد ، گفت : اين بچه اصلاً گناه بلد نيست ! اصلاً بلد نيست . يه روز من با اين بنده خدا توي بهشت رضا داشتيم زيارت مي كرديم و همين جوري مي چرخيديم ، يه تعداد درخت حاشيه قبر شهداي كربلاي 5 بود ، ديدم يه دفعه بلند شد ، ملتهب شد رفت سراغ اين درختها ! فكر كردم مي خواد براي تجديد وضو بره ، رفت و برگشت . ديدم چشماش پر از اشك و خونه ، گفتم : چي شد ؟ رفتي اونجا چكار ؟! گفت : من يه سري مشكلات داشتم ، شهيد فلاني اومد ، مشكلاتم رو بهش گفتم ، گفت : حله !!

ببين ! ما حجاب داريم . تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز ! ماها حجاب داريم . وگرنه اونها به ما كمك مي كنند ، حجابها زياده . خيلي از ماها حجاب هامون ، حجاب هاي گناه نيست ، حجاب هاي نورانيه !

كمك ! حاج شيخ عبدالله ضابط يه جمله زيبا مي فرمايند ، مي گن : “ آنها رفتند و ماندند و ما ، مانديم و مرديم ! ” اونها در دنيايي كه زمين و زمان داد مي زه : “ نمي شود آسماني بود ” آسماني شدند و كلام شون ، خاك شون ، قبرشون ، جنازه شون داره آسماني پرورش مي ده !

بعد از 20 سال پيكرهاي اينها رو برمي دارن توي ايران مي چرخونن ، به مشهد مي برن و برمي گردونن ، نيروي انتظامي آمار مي ده ، مي گه توي اين دو سه هفته تشييع پيكر شهدا ، آمار جرم و جنايت 45% كم شده . خيلي عجيبه ها ! اين تازه آمار رسميه .

اين استخون ها رو توي شهر مي چرخونند ، تا يك هفته شهر نوراني مي شه . بوي عطر امام زمان (عج) رو مي گيره . كي مي گه اينها كمك نمي كنند ؟ كي مي گه اينها محل نمي ذارن ؟ مگه محل گذاشتن به اينه كه بياد من رو ببينه ؟ اگه داريم نفس مي كشيم ، اگه بارون رحمت مي باره ، هرچي هست به بركت اينهاست وگرنه ما امت باقي مونده كه گند زديم . تا حالا بايد خدا صدبار بلا بر سر ما نازل كرده باشه . در مقابل خيلي از اينها ، ما فقط شرمنده ايم . يكي از مراتب سلوك شرمه . بدونيد .

تعريف مي كرد : در طلائيه يه قسمتي از حسينيه حضرت عباس (ع) كه مقبره و يادماني از شهيد سيد رسول حسيني فرمانده محور عملياتي خيبر ، هست ، يه جايي رو گذاشتن براي صحبت با شهيد ، كساني كه مي يان روي كاغذ درد دلهاشون رو با شهيد مي نويسن و مي اندازن . مي گفت : يه روز يه جواني كه از قيافه اش هم مشخص بود توي اين خط ها نيست ، اومد ، يه نگاهي كرد و سرش رو انداخت پائين . همين جور كه سرش پائين بود ، تكون نمي خورد ! ما هم مطلب رو گرفتيم . آروم رفتم بغل دستش ، يه قلم و خودكار بهش دادم ، گفتم : بنويس ! اصلاً به ما نگاه نكرد ، گفت : نه نه ! بهش گفتم : آقا ! بنويس ، شهدا خيلي با ما خودموني هستن ، چرا خجالت مي كشي ؟ بابا ! همه از خودن . مي دونن ما چكاره ايم ؟ ما رو مي شناسن . چيزي لو نمي ره ! گفت : نه ! خيلي اصرار كرديم . مي گفت : سرش رو ديگه بالا نياورد ، اصلاً به اين شهيد نگاه نكرد ، همين جور كه نشسته بود ، شونه هاش مي لرزيد و اشك مي ريخت . روي يه كاغذ يه جمله نوشت ، تا كرد و انداخت سريع در رفت ! آقا يه جمله ! شايد اولين قدم از مراتب سلوك رو پياده كرد . كاغذ رو باز كرديم ، ديديم نوشته : اي شهيد ! شرمنده ام ، چون زنده ام .

شما رو كه مي بينيم ، از زنده بودن مون شرمنده مي شيم . خدا شاهده اينطوريه . شرمنده ام چون زنده ام ! با چه ادعاهايي زندگي مون رو شروع كرديم ؟ وقتي مي خواستيم در سنگر دبيرستان و دانشگاه وارد بشيم ، چقدر ادعاها داشتيم ؟ وقتي به شما مي رسيم چه حرفهايي مي زنيم ؟

روي تابوت يكي از شهداء توي مسير تشييع ، ( ديديد كه مردم يه چيزهايي مي نويسند ) يه جمله خيلي قشنگ نوشته بودند : نوشته بود : “ مي نويسم به شرطي كه سراغم نيايي ! چون من روي ديدن تو را ندارم ! ”

چه جوري زندگي كرديم ؟ آقا ! خودموني بگم . خراب كرديم . از اين حرف بالاتر من ديگه بلد نيستم . خراب كرديم . اين روزها و شب ها از گريه كردن متنفرم . چون گريه اين شبهاي ما گرية زبوني و ضعفه . نمي تونيم كار كنيم ، داريم گريه مي كنيم . يه زماني گريه هامون ، گرية عشق بود ، اما الان ! براي عشق بين الحرمين كلي اشك مي ريختيم ، اما الان بين الحرمين رو آتيش زدن ، نخل ها رو انداختن ، با تانك توي بين الحرمين مي گردن ! ما هم داريم گريه مي كنيم . من از اين گريه يه كم متنفرم !

و زائري در طلائيه چقدر زيبا نوشته بود ، من متنش رو آوردم ، مي خوام از رو براتون بخونم . ظاهراً خواهر دانشجويي نوشته :

برادرم ! من آمدم ، تو نبودي . اما طلائيه بود و آسمان . شلمچه بود و نيزار . اما همه رنگ خاك بودند ، رنگ لبهاي چاك چاك تو . نخل هاي بي سر بود تجلي پيكر بي سرت . نيزار در نوا بود ، گويا با تو زمزمة كميل داشت . ( اين تيكه رو واقعاً از دل من داره مي گه ) افسوس كه مردمك هاي چشمم را وسوسه هاي زندگي دنيا آنقدر تنگ نموده كه نتوانست عكس هايت را به نظاره بنشيند !

( افسوس ، افسوس ، اينقدر دنيا دست و پاي ما رو بسته ؟! همين الان من يقين دارم كه بغل دست خيلي از شما نشستن ، افسوس كه نمي تونيم ببينيم شون . )

اما يك دعا از تو طلب مي كنم ، دعا كن تا اگر دوباره اينجا آمدم ، از بوسه زدن به شيشه قاب عكس رنگ و رفته تو شرم نداشته باشم . كمكم كن تا بر فرعون نفسم غلبه كنم .

آقا ! هرچي مي كشيم از دست اين نفسه . چكارش كنيم ؟ آبروي ما رو جلوي همه برده ! نه امام حسين (ع) نگاه مون مي كنه نه امام حسن (ع) نگاه مون مي كنه ، نه حضرت زهرا (س) نگاه مون مي كنه ، نه علي (ع) نگاه مون مي كنه . نه امام رضا (ع) ، امام زمان (عج) باهامون قهر كرده ، هيچي برامون نذاشته . دشمن ها رو برما مسلط كرده . زندگي مون رو خراب كرده . عاقبت مون رو خراب كرده . آخه شهدا ! شما بگيد چكارش كنيم ؟ شما كه خودموني هستيد ، دارم به شما مي گم ، يه نگاهي به ما بكنيد .

خواهرمون استاد نجاتي بر اساس كتاب حماسه ياسين كه حقير نوشتم ، يه شعري گفتند ، خيلي قشنگ گفتند ، ايشون هنر عجيبي دارن و خيلي زيبا مسائل اجتماعي روز رو با بحث شهادت تلفيق مي كنن ، من هم اگه مي خواستم به يه كسي بگم براي اين كتاب يه شعري بگه ، فكر نمي كنم كسي مي تونست بهتر از اين بگه . من خيلي وقته اين رو نگه داشتم . گفتم شايد امشب وقتش باشه ، بذاريد اين رو براي شما هم بخونم :

بسم الله الرحمن الرحيم

تا پنج دقيقه به عمليات ، هيچ خبري نبود يه دفعه اروند خروشيد . گويا كه مي خواست بچه ها رو بغل كنه

باور كنيد بچه ها همديگه رو كه بغل مي كردند ، دلشون نمي يومد بغل شون رو باز كنند !

به ذكر آبرو دادن ، فهميدم كه با ذكر مي شه . كربلاي 4 ، توي جزيره ماهي ، سه رديف شهيد روي هم افتاده بودن ، رديف اول رفته بودن داخل ميدون مين ، كامل خنثي نشده بود ، رديف دوم رفته بودن ، باز هم خنثي نشده بود ، رديف سوم هم رفته بودن . سه طبقه شهيد روي هم افتاده بود !!

هنوز كه هنوزه وقتي پاي اروند و كارون مي ري ، احساس مي كني از يه چيزي غم داره . خدا شاهده غم داره ! خداشاهده اونهايي كه چشم دلشون بازه ، رگه هاي خون دل اروند رو مي بينن . اما امروز چي ؟ گفتم تلفيق زمان جنگ با اين الان .

اسم شهدا رو هم از روي كوچه ها برداشتند ، گلزارها ديگه خلوت شد ! شهدا ! قدر شما رو فقط خليج مي دونه .

الحمدلله باز اسم شما هست كه يه كم دلامون رقيق بشه ، يه كم مزه اشك رو روي گونه هامون بچشيم ، يه كم تپشهاي قلبمون به نام شماها باشه . الحمدلله . خدا رو شكر . همين هم بس مونه . و مثل امشب بانگ پيچيد ، بانگي كه خميني خوشحال شد . بانگي كه لبخند بر لبهاي پير جماران نشست ، ولي خيلي زود اين لبخند محو شد . جاي جهان آرا خاليست . جاي بچه هايي كه قطعه قطعه شدند تا يك كوچه رو نگه دارن ، جاشون خاليه تا به ما ياد بدن كه چطوري مقاومت كنيم و انسانيت مون رو حفظ كنيم . جاي اونها خاليست كه به ما ياد بدن چه جوري چشم هامون رو حفظ كنيم ، چه جوري توي سنگرهامون قوي باشيم ، چه جوري هواي نفس مون رو كنترل كنيم ، چگونه با نمازهامون عشق كنيم .

دلمون براي نماز پر از اشك پر مي زنه ، مدتهاست توي سجده با خدام خوب حال نكردم ، مدتهاست نماز شب با اشكي نخوندم . جاشون خاليه تا به ما ياد بدن كه وقتي يكي بين الحرمين رو خراب مي كنه ، بايد چكار كنيم ؟

بين الحرمين و حرم آقام حسين (ع) و حرم آقام ابالفضل (ع) مجنون حسينم ، مديون ابالفضل .

آتيش زده دشمن به قبر ابالفضل (ع) . . . .

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
Powered by TayaCMS