حکمت 34 نهج البلاغه : ضرورت موقعيت شناسي

حکمت 34 نهج البلاغه : ضرورت موقعيت شناسي

متن اصلی حکمت 34 نهج البلاغه

موضوع حکمت 34 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 34 نهج البلاغه

34 وَ قَالَ عليه السلام مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ قَالُوا فِيهِ مَا لَا يَعْلَمُونَ

موضوع حکمت 34 نهج البلاغه

ضرورت موقعيّت شناسى

(اخلاق اجتماعى)

ترجمه مرحوم فیض

34- امام عليه السّلام (در زيان رنجانيدن) فرموده است

1- هر كه بشتابد به چيزى كه مردم (از آن) مى رنجند (بى انديشه سخنى گويد يا كارى كند كه بر خلاف ميل و خواسته آنها باشد) در باره او مى گويند چيزى را كه نمى دانند (زيرا انسان از كسيكه رنجيد طبعا باك ندارد كه در باره او آنچه شنيده راست يا دروغ بيان نمايد.

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1103)

ترجمه مرحوم شهیدی

35 [و فرمود:] هر كه بى محابا به مردمان آن گويد كه نخواهند، در باره اش آن گويند كه ندانند.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 366)

شرح ابن میثم

30- و قال عليه السّلام

مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ- قَالُوا فِيهِ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ

المعنى

لمّا كان من شأن الطبع النفرة عن الأذى و بغض الموذى و عداوته كان من شأنه في غالب الخلق تقبيح ذكره بما يمكن من قول صادق أو كاذب أو محتمل لغرض أن يوافقهم السامعون على دفعه و أذاه.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 260)

ترجمه شرح ابن میثم

30- امام (ع) فرمود:

مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ- قَالُوا فِيهِ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ

ترجمه

«هر كس به عملى بشتابد كه باعث رنجش مردم گردد، در باره او، چيزهايى بگويند كه نمى دانند».

شرح

از آنجا كه طبع انسان از آزار نفرت دارد، و نسبت به آزار دهنده كينه و دشمنى مى ورزد، بيشتر مردم طبعا نام شخص موذى را به راست يا دروغ و يا به احتمال به زشتى مى برند، تا شنوندگان را در رفع اذيّت او، با خود موافق و هماهنگ سازند.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 441)

شرح مرحوم مغنیه

35- من أسرع إلى النّاس بما يكرهون قالوا فيه بما لا يعلمون.

المعنى

من أساء الى الآخرين ذموه بالحق و بالباطل، و اتخذ منهم أعداء لنفسه، و البادي أظلم، بل من ادعى ما ليس فيه مقته الناس، و ذموه بأكثر مما يستحق.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 238)

شرح شیخ عباس قمی

«» 268- من أسرع إلى النّاس بما يكرهون، قالوا فيه«» ما لا يعلمون.«» هذا المعنى كثير واسع و لنقتصر على حكاية مختصرة: روي عن أبان بن الأحمر أنّ شريك ابن الأعور دخل على معاوية، فقال له: و اللّه إنّك لشريك و ليس له شريك، و إنّك لابن الأعور و البصير خير من الأعور، و إنّك لدميم و الجيّد خير من الدميم، فكيف سدت قومك قال: إنّك معاوية و ما معاوية إلّا كلبة عوت فاستعوت [و استعرت- خ. ل ]، و إنّك لابن صخر و السهل خير من الصخر، و إنّك لابن حرب و السلم خير من الحرب، و إنّك لابن أميّة و ما أميّة إلّا تصغير أمة صغّرت فاستصغرت، فكيف صرت أمير المؤمنين فغضب معاوية و خرج شريك و هو يقول:

أ يشتمني معاوية بن صخر و سيفي صارم و معي لساني

و حولي من ذوي يزن ليوث

ضراغمة تهشّ إلى الطعان

فلا تبسط علينا يا ابن هند لسانك إن بلغت ذرى الأماني

( شرح حکم نهج البلاغه، ص 209 و 210)

شرح منهاج البراعة خویی

الرابعة و الثلاثون من حكمه عليه السّلام

(34) و قال عليه السّلام: من أسرع إلى النّاس بما يكرهون، قالوا فيه بما لا يعلمون.

اللغة

(أسرع) إلى الأمر: بادر و عجّل، و بالأمر: بادر به- المنجد.

الاعراب

إلى، في إلى الناس رابطة بين المعمول و الفعل، و الباء في بما يكرهون، للالصاق.

المعنى

من أهمّ الامور ملاحظة حال السامع و المأمور و المتّعظ في استعداده للتبليغ و تحمّل القوانين، و الأخبار الملقاة إليه و خصوصا إذا كان طرف الخطاب و الأمر عامة الناس، فانه لا بدّ لنفوذ الكلام فيهم و إجراء الأوامر بينهم، و ينبغي أن يكون ذلك الكلام أو الدستور ملائما لطبعهم و موافقا لأميالهم بوجه ما، فلو كان مؤلما لهم مكروها في نظرهم يوجّهون سهام البهتان إلى القائل و الامر و إن كان حقا كما هو المعروف من حال النّاس تجاه الأنبياء و الهداة و الحكماء و الدعاة و كأنه أشار إلى ما لقيه من النّاس تجاه أوامره و بيانه للحقائق و القوانين الالهيّة.

الترجمة

هر كه عجولانه چيزى را بمردم اظهار كند كه ناخواه آنها است، ندانسته هر سخني در باره او بگويند.

  • هر كه آرد بهر مردم چيز ناخواهى شتابان در پيش گويند نادانسته هر حرفى فراوان

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص68و69)

شرح لاهیجی

(54) و قال عليه السّلام من اسرع الى النّاس بما يكرهون قالوا فيه ما لا يعلمون يعنى و گفت عليه السّلام كه كسى كه بشتابد بسوى مردمان بكارى كه راضى نباشند گويند در شأن او آن چه را كه علم بوقوع ان ندارند يعنى تهمت بر او نهند

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 295)

شرح ابن ابی الحدید

35 : مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ- قَالُوا فِيهِ مَا لَا يَعْلَمُونَ هذا المعنى كثير واسع- و لنقتصر هاهنا فيه على حكاية ذكرها المبرد في الكامل- قال لما فتح قتيبة بن مسلم سمرقند- أفضى إلى أثاث لم ير مثله و إلى آلات لم ير مثلها- فأراد أن يري الناس عظيم ما أنعم الله به عليه- و يعرفهم أقدار القوم الذين ظهر عليهم- فأمر بدار ففرشت- و في صحنها قدور يرتقى إليها بالسلالم- فإذا الحضين بن المنذر بن الحارث بن وعلة الرقاشي- قد أقبل و الناس جلوس على مراتبهم- و الحضين شيخ كبير- فلما رآه عبد الله بن مسلم قال لأخيه قتيبة- ائذن لي في معاتبته قال لا ترده لأنه خبيث الجواب- فأبى عبد الله إلا أن يأذن له و كان عبد الله يضعف- و قد كان تسور حائطا إلى امرأة قبل ذلك- فأقبل على الحضين فقال أ من الباب دخلت يا أبا ساسان- قال أجل أسن عمك عن تسور الحيطان- قال أ رأيت هذه القدور قال هي أعظم من ألا ترى- قال ما أحسب بكر بن وائل رأى مثلها- قال أجل و لا غيلان- و لو كان رآها سمي شبعان و لم يسم غيلان- قال له عبد الله يا أبا ساسان أ تعرف الذي يقول-

عزلنا و أمرنا و بكر بن وائل تجر خصاها تبتغي من تحالفه

- . قال أجل أعرفه و أعرف الذي يقول-

بأدنى العزم قاد بني قشير و من كانت له أسرى كلاب

و خيبة من يخيب على غني

و باهلة بن يعصر و الركاب

- . يريد يا خيبة من يخيب- قال أ فتعرف الذي يقول-

كأن فقاح الأزد حول ابن مسمع إذا عرقت أفواه بكر بن وائل

- . قال نعم أعرفه و أعرف الذي يقول-

قوم قتيبة أمهم و أبوهم لو لا قتيبة أصبحوا في مجهل

- . قال أما الشعر فأراك ترويه- فهل تقرأ من القرآن شيئا- قال أقرأ منه الأكثر الأطيب- هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ- لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً- فأغضبه فقال و الله لقد بلغني- أن امرأة الحضين حملت إليه و هي حبلى من غيره-

قال فما تحرك الشيخ عن هيئته الأولى- ثم قال على رسله و ما يكون تلد غلاما على فراشي- فيقال فلان بن الحضين كما يقال عبد الله بن مسلم- فأقبل قتيبة على عبد الله و قال لا يبعد الله غيرك- . قلت هو الحضين بالضاد المعجمة- و ليس في العرب من اسمه الحضين بالضاد المعجمة غيره

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 152-154)

شرح نهج البلاغه منظوم

[34] و قال عليه السّلام:

من أسرع إلى النّاس بما يكرهون قالوا فيه ما لا يعلمون.

ترجمه

آنكه بسوى چيزى كه مردم آن را خوش ندارند بشتابد، مردم آنچه ندانند در باره اش بگويند (و تهمت بروى بندند)

نظم

  • شما راندار كه چيزى خلق مكروهوز آن گيرد درونشان گرد اندوه
  • ز نادانى زبان گر كس بر آردهمان مكروه بر مردم شمارد
  • شتاب آرد بكار نابهنجاركند آن زشت را بر خلق تكرار
  • ز كارش توده آيد بر سر خشمبدوزد ز احترامش از غضب چشم
  • نكو يا زشت هر حرفى توانداگر آن را بداند يا نداند
  • از آن رو كه نمايد چاره اوبگويد جمله را در باره او
  • بهر محفل از او گويند غيبتبهر مجلس بدو بندند تهمت
  • نباشد اعتراضش حق كه جادث از او شد تهمت و خود بوده باعث

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص 40 و 41)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

آرمان‏های انقلاب

آرمان‏های انقلاب

خلاصه سخنرانی | آرمان‏های انقلاب انقلاب هم شیرینی دارد و هم سیلی. ما اگر در شرایط سخت انقلاب و شکنجه و خفقان بودیم، آیا واقعاً دیندار می ماندیم ؟! * انقلاب ما انقلاب در مادیات نبود،انقلاب در معنویات و ارزش ها بود.
دل نورانی

دل نورانی

دل نورانی یکی از ابزارهای بسیار خوب مؤمن برای زندگی و شناخت صراط مستقیم و حرکت در صراط مستقیم است.
خداشناسیʄ)

خداشناسی(4)

خداوند تبارك و تعالي در آيه شريفه قرآن براي يك عده از مردم عبارت ” ذرهم في خوضيهم يلعبون ” را بكار مي برد . اين آيه شريفه ، يه عبارت تحقير آميزه كه مي گه : ولشون كن و بگذار در خَوض خودشون بازي كنند . خَوض يا خواض بر وزن ” غواص ” دقيقاً كلمة مقابل غواص هست . خواض يعني كسي كه خودش رو به دل مشغولي هاي فريبكارانه اي مشغول كرده و خودش رو فريب مي ده
No image

دعای ماه رجب یامن ارجوه

از خود تا خدا (قسمت اول)

از خود تا خدا (قسمت اول)

براي ارتباط با خداوند مراقب باش . ارتباطت با خداوند يه ارتباطي باشه كه خودت خجالت نكشي . بعضي وقتها خدا به بنده ها ايراد مي گيره ، مي گه : بندة من ! خودت رو مسخره كردي ؟! مثلاً مي گه : چي شده ؟ خدا مي گه : ما هر وقت تو رو ديديم اومدي در خونة ما قيافه ات مثل گداها بوده ، ” بده در راه خدا ! ” من مگه گدا خونه باز كردم ؟! من تو رو براي معارف عاليه خلق كردم .
Powered by TayaCMS