اساس پیدایش تقوا
در گفتار پیشوایان اسلام
این حقیقت
روشن است که انسانها در جهت استقلال و بىنیازى مادّى و معنوى خویشتن به حرکت
تکاملى خود ادامه مىدهند و شب و روز به دنبال این گمشده مىگردند و تلاش بىامان
خود را براى به دست آوردن این به کار مىبرند منتها در تطبیق آن در خارج، چه بسا
دچار اشتباهاتى مىشوند.
برخى از
کوته فکران بىنیازى حقیقى را در بى نیازى مالى از دیگران و جمع ثروت و تکاثر و
تفاخر مىدانند و بعضى دیگر عزت و احترام و غناى ذاتى را در وابستگى عشرهیى
دانسته و هر چه افراد عشره بیشتر باشد همان اندازه نیز خود را بىنیازتر فرض
مىکنند چنان که گروهى دیگر نیز غنا را در رابطه با مناسبات بشرى و انس و الفت با
سایرین تصور مىکنند و لکن از نظر رهبران اسلام هیچ کدام از موارد مزبور، در ایجاد
غناى واقعى تأثیر عمیق ندارند و بمنزلهى سرابى است که انسانها را گول مىزند و
حقیقتى پایدار ندارد.
حال جاى این
سوال باقى است که این غناى روحى و اطمینان خاطر به چه طریقى پدید مىآید؟در پاسخ
این سوال باید گفت که تنها با اتصال به سرچشمهى کل هستى مىتوان از دستیابى و
بىخاصیت بودن وجود انسانها جلوگیرى کرد و این معنا هنگامى حاصل مىشود که هر
انسانى وابستگى وجودى خویش را به خوبى درک کند و این احساس عمیقا در اندیشهى وقتى
بوجود مىآید که بداند که آفریدگارى دارد شنوا و گویا و دانا و مدرک و آنرا با
تمام وجود درک کند در این صورت است که از غیر خود کاملا قطع امید مىکند و تنها به
او وابسته مىشود و توکّل به او پیدا مىکند و به یاد مرگ خویش مىافتد و در نتیجه
تقواى واقعى خدایى در روح او پدید مىآید.
على(ع)فرمود:
«اتقوا اللّه
الذّى ان قلتم سمع و ان اضمرتم علم و بادروا الموت، ان هربتم ادرککم و ان قمتم
اخذکم و ان یستیموه ذکرکم» (نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 505) «بترسید از خدایى که این صفات را
دارد اگر حرفى بزنید حرف شما را مىشنود و اگر آن را مخفى بدارید مىداند و به سوى
مرگ خویش گام سریع بردارید و اگر از آن فرار کنید شما را درک مىکند و اگر در مورد
مرگ توقف کنید و بایستید شما را در برمیگیرد و اگر آن را فراموش کنید شما را یاد
آورى مىکند بردبارى تنها این نیست که انسان در مقابل شدائد و مشکلات روزمرهى
زندگى، مقاومت کند یا تحمل در برابر زیانهاى مالى و جانى و خانوادگى داشته باشد،
البته این نوع بردبارى در اسلام نیکو است و لکن بردبارى براى پیدایش تقوا و مبارزه
با کیش شخصیت و تحمّل در مقابل هواهاى نفسانى و جلوگیرى از طغیان خواهشهاى بىحد
انسان و گسترش آن(صبر بر تقوا)یکى از اقسام مهم صبر بوده و بسیار با ارزش مىباشد
زیرا این نوع بردبارى ما را از یک سلسله مصیبتهاى بزرگ نامحدود و عذاب و خشم و غضب
خداوند جلوگیرى مىکند از این رو در (تحف العقول، النص، ص: 220) امام على(ع)صبر و تحمل در برابر پیدایش تقوا در دنیا
را با صبر و تحمل بر عذاب خدا در روز رستاخیز مقایسه مىکند و صبر در مقابل تقوا
را خیلى آسانتر از صبر و تحمل عذاب پروردگار مىداند چنان که مىفرماید:
«یا ایها النّاس اتقّوا اللّه فانّ الصبر على التقّوى اهون من الصبر على
عذاب اللّه»یعنى«اى مردم تقوا را پیشه خود سازید زیرا تحمل و صبر در مقابل پیدایش
حالت تقوا براى شما در دنیا خیلى آسانتر از تحمل شما در برابر عذاب پروردگار در
سراى دیگر است».
ممکن است
برخى تعجب کنند که چطور تقوا را زیر بناى تمام اعمال فردى و اجتماعى امت اسلامى
محسوب مىداریم؟و این اندازه به آن اهمیت مىدهیم ولکن مطالعهى کلمات پیشوایان
دینى حقیقت بالا را کاملا به ثبوت مىرساند آنجا که على(ع)در موارد متعددى حتى در
بستر بیمارى، در آخرین لحظات حیات خود با چنان سوز دلى مردم مسلمان را مخاطب ساخته
مىفرماید:
«من شما را
به تقوا در برابر آفریدگار وصیت مىکنم آفریدگارى که شما و همه موجودات را آفریده
و برگشت شما به سوى او است و موفقیت شما در امور، مربوط به او بوده و تقرب به او
آرزوى هر فردى از انسانها است تا آن جا که علت تقواى انسانها را چنین توجیه
مىکند:«...فان تقوى اللّه دواء قلوبکم و بصر عمى افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و
صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء غشا ابصارکم و امن فزع جائکم و ضیاء
سواد ظلمتکم» یعنى«تقوا در مقابل خداوند دواى تمام دردهاى قلبى شما است و باعث
بینایى قلبهاى شما و شفا دهندهى مرضهاى جسمى شما و اصلاح کنندهى فساد سینههاى
شما، حافظ پاکى روح شما و زداینده تمام ناپاکیهاى نفسهاى شما و جلا دهندهى
دیدههاى باطنى شما و نجات دهنده از دردها و گرفتاریها و روشن کننده از ظلمت
نادانى و جهل و سایر صفات رذیله روحى شما مىباشد.(نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 312)
چنان که
مشاهده مىکنید امام درست دست روى نقطهى اصلى دردها و گرفتاریها و منشأ تمام
بدبختیهاى فردى و اجتماعى امت اسلامى گذارده، صحبت از دوا و شفاء و بینایى و پاکى
و صلاح انسانها مىکند و زیر بناى آن را تحصیل تقوا شمرده و آن را کلید دست یابى
به سعادت و نیکبختى انسانها مىداند.
از این رو آن حضرت باز در جاى دیگر تقوا را به عنوان زمام تمام
خوشبختیها و قوام آن معرفى مىکند و مىفرماید:«انّى اوصیکم عبد الله بتقوى اللّه
فانهّا الزمّام و القوام فتسمکوا بوثایقها...»(نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 309)«من تمام انسانها را به تقوا
توصیه مىکنم زیرا او بمنزلهى زمام تمام سعادتها بوده و مایهى قوام و استحکام و
تعادل زندگى بشرى مىباشد پس به آن چنگ بزنید».
آثار فردى و
اجتماعى تقوا
در موضوع تقوا
تاکنون مسائلى مطرح گردید اینک لازم است بدانیم که وجود تقوا(یعنى ملاک برترى فردى
بر فرد دیگر و جامعهیى بر جامعه دیگر و موجب صلاحیت در انتخاب و تصدى امور و
پستها )را در افراد و اطرافیان خود چگونه شناسایى کنیم؟ و آثار و علائم تقوا
چیست؟که با احراز و عدم احراز آنها در شخصى بدانیم تقوا و صلاحیت روحى و عملى را
دارد یا نه؟
مطالعهى
مجموع اخبار و روایات و آیات قرآن در موضوع تقوا، ما را به یک سلسله آثار و علائم
راهنمائى مىکند که قبل از بررسى آنها، توجه خوانندگان را به یک نکتهى مهم جلب
مىکنیم و آن این که معادلهى زیر بین تقوا و علائم آن به این ترتیب تنظیم مىگردد
که:
کسانى که
داراى تقوا هستند این علائم و صفات را دارا مىباشند و لکن این طور نیست که هر
موقع از این آثار در کسى وجود داشته باشد حتما تقوا را دارد (و باصطلاح علم منطق
اینها لازم اعم تقوا مىباشند).
واضح است که
صفاتى از قبیل ایمان و وفاى به عهد و انفاق در راه خدا و صبر و...، وقتى ارزش
واقعى خود را دارد که همراه با تقوا باشد زیرا مغز تمام این افعال خدا پسندانه
تقوا و محور آن مىباشد چنان که در قرآن مجید چنین آمده است:
-«آرى هرکس به عهد خود وفا کند و خدا ترس و پرهیزگار باشد که خداوند
پرهیزگاران را دوست دارد» («بلى من
اوفى بعهده و اتقّى فاّن اللّه یحّب المتقین...سورهى آل عمران /76»)
».-«چنان که چند بار با تو عهد صلح و مسالمت بستند(مانند یهودان بنى
قریضه)عهد ترا در هر مرتبه شکستند و در حفظ عهد با تو، راه تقوا نپیمودند («...الذین عاهدت منهم ینقضون عهدهم فى کل مرة و
هم لا یتّقون...-سورهى انفال /56») (و دشمنان اسلام و مشرکان مکّه را یارى کردند.(
-«...اما آن کس که در راه خدا)انفاق مىکند و به پرهیزگارى پیش گیرد و جزاى
نیک الهى را تصدیق کند ما هم البته کار او را(در دو عالم)سهل و آسان مىگردانیم…»(-«...فامّا من اعطى و اتقى و صدق بالحسنى فنیسّره
للیسرى...»(سورهى لیل آیهى 5 و6 و 7 ( )
-«...و محققا اگر آنان ایمان آورند و پرهیزگار شوند بهرهیى که از خداوند
نصیب آنها شود بهتر از هر چیز خواهد بود.»(«...و لو انهم آمنوا و اتقوا لمثوبة من عند الله خیر لو کانوا
یعلمون»-(سورهى بقره/103))
-«...اگر صبر پیشه کرده پرهیزگار شوند(البته ظفر یابند)که ثبات و تقوا سبب
قوت اراده در کارها است....»(«...و
ان تصبروا و تتقوّا فانّ ذلک من عزم الامور»سورهى آل عمران/186)
چنان که
ملاحظه مىکنید تمام این صفات در مدار تقوا داراى ارزش واقعى هستند حتى اگر آنها
از یهود و نصارى و دشمنان اسلام از کفر و دشمنى خود با اسلام دست بر دارند به خدا
ایمان آورند، تقوا را پیشه سازند و به محور تقواى واقعى بر گردند قطعا گام به
دایرهى سعادت و نیکبختى گذاردهاند:
-«...چنانچه اهل کتاب ایمان آورند و تقوا پیشه کنند البته گناهانشان را
مستور سازیم و محققا آنها را در بهشت پر نعمت داخل مىگردانیم .»(«...و لو انّ اهل الکتاب آمنوا و اتقّوا لکفرنا عنهم سیئّاتهم و لا دخلنا
هم جناتّ النعیم...»سورهى مائده/65)
ولکن آنان
قدم در راه سعادت و نجات نمىگذارند از این جهت که آنان تنها، دل به زندگى دنیا
بستهاند و در چهار چوب محدود مادّیت غوطهورند و به تعبیر قرآن زندگى این دنیا در
نظر کفار تزیین شده آنان گروندگان به خدا را مسخره مىکنند:
-«حیات دنیا و متاع دنیا در نظر کافران، جلوه نموده که اهل ایمان را
مسخره مىکنند ولى مقام تقوا پیشگان روز قیامت برتر از کافران است و خدا به هر که
خواهد روزى بىحساب بخشد...»(«...زیّن
للذّین کفروا الحیوة الدنیّا و یسخرون من الذین ذلک آمنوا...»(سورهى بقره آیه 212()
تقوا و امتیازات
خانوادگى و قبیلهاى
یکى از
ویژگیهاى برجسته اسلام در برابر ادیان کنونى این است که اسلام تمام امتیازات
خانوادگى، قبیلهیى عشیرهیى و طبقاتى را به کلى لغو کرده است.
اسلام
وابستگى پدر و پسرى و پدر و مادرى و همسرى و سایر علاقههاى خویشاوندى را در تصدى
امورى که نیاز به صلاحیت و تقوا دارند بدون اثر اعلام کرده است حتى زنان پیامبر به
جهت همسر پیامبر بودن باعث ترجیح و موجب برترى و تصدى امرى و احراز مقام و حق
تقدمى نیستند چنان که در قرآن مجید سورهى أحزاب / 32 خطاب به همسران پیامبر
مىفرماید:
«...یا نساء النبى لستن کاحد من النسّاء ان اتقیتنّ فلا تخضعن بالقول فیطمع
الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروف»«اى همسران پیامبر شما مثل سایر زنان نیستید
اگر خدا ترس و پرهیزکار باشند پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید مبادا آن
که دلش بیمار(هوى و هوس)است به طمع افتد(بلکه متین)و درست سخن گویند...»
منظور این
آیه این نیست که همسران پیامبر شما مثل زنان در مورد تقوا فرقى دارند بلکه شاید
منظور اصلى خطاب به زنان پیامبر این است که مسلمانان را متوجه یک توطئه سیاسى که
ممکن است در امر حکومت و تصدى امور مملکتى رخ دهد و آن این که برخى از فرصت طلبان
و مغرضان از نرمش سخنان آنها سوء استفاده کنند و در پوشش طرفدارى از همسران
پیامبر، آنان را آلت دست اغراض جاه طلبانه خویش قرار دهند چنان که طبق تواریخ
معتبر شیعه و سنى این توطئه بعد از رحلت پیامبر در جنگ جمل پیش آمد و کلمات گهربار
على(ع)در نهج البلاغه در موارد متعدد باین مسأله اشعار دارد که مسلمانها را به آن
یاد آورى کرده است که از حوصلهى بحث ما فعلا خارج است.
تقوا و مقاومت
افراد با
تقوا همواره بردبار و نیرومند در مقابل دشمنان و توطئهها و حیلههاى گوناگون آنان
به خوبى هوشیار و در برابر آنها مقاومت مىنماید و از وسوسهى دشمن نمىهراسد زیرا
در رابطهى مستقیم با موجودى قادر و کامل و آفریننده و منتقم مىباشد که بر هر
چیزى قدرت دارد («ان اللّه على کل
شى قدیر»این آیه در قرآن در سورهای مختلف آن متجاوز از 46 بار بکار رفته است
مراجعه کنید.) و اشیا را از عدم به هستى مىآورد و با اتکاء به این قدرت کوبنده هر
قدرت متجاوز را در هم مىگوبد از این رو در قرآن کریم مىخوانیم:
«...و انّ تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئا ان اللّه بما یعلمون محیط».یعنى«اگر
صبر کنید و تقوا پیشه سازند(خداوند به شما مدد مىرساند)دشمنان به شما ضرر
نمىرسانند(زیرا)خداوند به آنچه که انجام مىدهند احاطه دارد». (آل عمران / 120)
«بلى اگر شما صبر و ایستادگى در جهاد پیشه کنید و پرهیزگار باشید هنگامى
که کافران بر سر شما شتابان و خشمگین بیایند خداوند پنجهزار فرشته را(با پرچمى که
نشان مخصوص سپاه اسلام دارد)به مدد شما فرستد.»
البته
ناگفته پیدا است که این آیه، به این معنى نیست که مسلمانان باید بدون فکر و اقدام
در نجات خود باشند و تنها به امید فرود فرشتگان امدادى خداوند، روز شمارى کنند
بلکه خداوند این کمک را در موارد ضرورى یعنى جایى که فداکارى و جانبازى مسلمانها
در تمام ابعاد و زمینهها براى پیروزى بر دشمن انجام گرفته ولکن قدرت دشمن بقدرى
زیاد و پیچیده است که نه تنها صفوف متشکل مسلمانها در خطر نابودى است بلکه اسلام
عزیز نیز روبرو با خطر جدى نابودى مىباشد در این صورت است که لطف و رحمت پروردگار
و وعدهى کمک به حق و بندگان صالح و مستضعف تحقق پیدا مىکند چنان که خداوند در
قرآن مجید مىفرماید:
«و لقد نصرکم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتقوا اللّه لعلکم تشکرون» (آل
عمران / 123 )یعنى«خداوند به شما که در جنگ بدر شکست خورده و ذلیل شده بودید یارى
کرد پس تقوا داشته باشید تا شاید سپاسگزار باشید(یعنى کمک خداوند به جهت تقوا و
توکل به خدا متوجه شما است).