چکيده

مقاله حاضر، با هدف تبيين‌ چينش واژگاني آيات قرآن در مورد خويشاوندان، به بررسي تفاوت‌هاي تعبيري و وجه تقدم و تأخر کاربرد آنها در آياتِ مربوط به روابط خو‌يشاوندي مي‌پردازد و با استفاده از روايات و ديدگاه‌هاي مفسران، ‌برخي رازهاي تقدم و تأخر واژگان قرآن در نحوه و ترتيب ذکر خويشاوندان را باز مي‌گويد، و بالتبع، لطايف و ظرايف بياني قرآن در کاربرد واژگان و ترتيب ميان آنها را روشن مي‌كند.

از بررسي و تأمل در آيات مربوط به خانواده در قرآن به دست مي‌آيد که تفاوت‌هاي معناداري در چگونگي ترتيب ذکر خويشاوندان از جهات مختلف در آيات قرآن ديده مي‌شود.

به لحاظ جايگاه و حرمت، پدر و مادر بر ساير خويشاوندان مقدم دانسته شده‌اند. از جهت عاطفي و تعلق خاطر به اطرافيان، ابتدا فرزند، سپس همسر و در مرتبة بعد والدين و بعد برادر و خواهر ذکر شده‌اند.

ترتيب خويشاوندان از جنبة حقوقي اين‌گونه است که ابتدا از فرزند، سپس والدين و در مرتبة بعد همسر و سپس از برادر و خواهر يادشده است.

در ترتيب ذکر محارم زن و مرد در آيات تفاوت ديده مي‌شود؛ بدين نحو که در بيان محارم زن نسبت به مرد، ابتدا محارم نسبي، بعد محارم رضاعي و سپس محرم سببي ذکر شده، اما در ترتيب ذکر محارم مرد نسبت به زن، محارم سببي مذکر بر محارم نسبي مقدم داشته شده‌اند. (ص168)

و در ترتيب ذکر خويشاوندان از جهت تمايل به امور نفساني و حب شهوات، ابتدا زنان (تمايل جنسي) و سپس فرزندان پسر (تفاخر) ذکر شده‌اند.

كليدواژه‌ها: چينش واژگان قرآني، روابط خويشاوندي، ترتيب ذکر خويشاوندان، خانواده. مقدمه

قرآن کريم در يادکرد از خويشاوندان نسبي، سببي و رضاعي انسان و ترتيب ذکر ميان آنان، شيوه‌اي حکيمانه برگزيده است که با وجود تفاوت‌هايي که برحسب موارد و موضوعات گوناگون، در بيان قرآني مشاهده مي‌شود، از جهت يا جهاتي حکمت‌آميز برخوردار و زمينه‌ساز تأمل‌هاي تفسيري است. در اين نوشتار، سعي شده است با پيش‌فرض حکيمانه بودن تقدم و تأخر در واژگان قرآن و دقت در تعابير قرآني و بهره‌‌گيري از روايات معصومان و سخنان مفسران، به برخي از نکات ترتيب خاص بياني قرآن کريم پرداخته شود.

در تحقيقات قرآن‌پژوهان پيشين، توجه به تقدم ـ تأخرهاي واژگان قرآن به صورت کلي مشاهده مي‌شود. از اين روي، در ضمن بيان مصاديق و نه به صورت مستقل، ‌به مواردي از ترتب ميان خويشاوندان اشاره کرده‌اند؛ مانند البرهان زرکشي، (ر.ک: بدرالدين زرکشي، البرهان،‌. ج 3، ص 273.) الاتقان سيوطي(ر.ک: جلال‌الدين سيوطي، الاتقان، ‌ج 3، ص 38. ) و نيز برخي کتب تفسيري، به مناسبت بحث از آيه‌اي خاص، به راز تقدم و تأخر واژگان آن توجه کرده‌اند.(تفاسيري مانند الميزان، کشاف، مفاتيح الغيب و التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج.) اما در ميان تحقيقات معاصر، مقاله يا رساله‌اي مستقل در خصوص موضوع مزبور مشاهده نشد؛ هرچند رساله‌هايي با عنوان کلي تقدم و تأخرهاي قرآني يافت مي‌شود.(مانند پايان‌نامة تقدم و تأخير در قرآن، نوشتة‌ مليحه پو‌رستار مهادي که ترجمه و بررسي بخشي از کتاب الاتقان في علوم القرآن سيوطي (‌نوع چهل و چهارم) ‌است. از اين روي، بايد محدود به مباحث مطرح شده در الاتقان سيوطي باشد. پايان‌نامة ديگر از عليرضا قلي‌زاده سلماسي با عنوان تقديم و تأخير در قرآن است که بيشتر به شعر و ادب جاهلي و سپس به اثر قرآن در تطور نقد عرب و ادبيات آن و بلاغت عربي پرداخته است. رسالة ديگر، اثر اکبر توحيدلو است كه مباحث تقديم و تأخير از ديدگاه زرکشي و سيوطي و مرحوم طبرسي و کتب ادبي و نهايتاً مصاديق تقديم و تأخير در آيات و حکمت‌هاي آنها را بررسي كرده است (‌ر.ک: جعفر نکونام، چکيدة پايان‌نامه‌هاي علوم قرآني، ج 1، ص 121؛ ج 3، ص 56).)

از سوي ديگر، در بسياري از موضوعات مربوط به خويشاوندان انسان و ارتباط ميان آنها، رتبه‌بندي و توجيه تقدم ـ تأخر رتبي ميان آنها، به دليل نتايج علمي مترتب بر ‌آن ضرورت دارد و گاه علاوه بر نتايج علمي,‌ ثمرات فقهي و عملي نيز متصور است.(مانند مواردي که در ذيل عنوان شواهد روايي معناداري ترتب بيان خواهد شد. ) در خصوص قرآن نيز، كشف جهات تقدم و تأخر واژگان قرآن در اين زمينه، ‌هم مخاطب را به برخي دقايق و ظرايف تعابير قرآ‌ن و اعجاز بياني آن متوجه (ص169)

مي‌سازد و هم آثار فقهي و كاربردي دارد؛ مانند آنکه شناخت جايگاه هر يك از اعضاي‌ خانواده در مراتب حقوقي و خويشاوندي, موجب آگاهي از درجة قرب و بُعد هركدام از آنان به انسان در احكام مربوطه مي‌شود.

تذکر اين نکته بايسته است که آنچه در اين نوشته آمده ـ به‌جز سخنان معصومان(ع) ـ برداشت‌هايي از ظاهر تعابير قرآني و نکاتي گاه احتمالي است که در تکاپوي شناخت حکمت‌هاي بياني آيات ارائه شده است، و هرگز به معناي کشف علت تقدم و تأخر واژگان در بيانات قرآن نيست؛ چراکه بار يافتن به چنين مرتبه‌اي از يقين، مستلزم پژوهش‌هايي بسيار ژرف‌تر و وسيع‌تر است، و چه‌بسا دست‌نايافتني باشد. معناداري تقدم و تأخر واژگان در قرآن

رعايت ترتب ميان واژگان مرتبط و در عين حال متفاوت، از اصول عقلايي محاوره محسوب مي‌شود. بدين معنا که اگر گوينده‌اي حکيم، حکمي براي چند امر ذکر مي‌کند که از جهت يا جهاتي شمول حکم نسبت به آنها متفاوت است، اصل عقلايي اقتضا مي‌کند که در تقديم و تأخير آن امور، آن جهت يا جهات را ملاحظه كند و بي‌دليل واژه‌اي را بر واژة ديگر مقدم نکند.

توجه به موضوع فوق، از نوع توجه به سياق کلمات است. يعني کلمه‌اي در اثر قرار گرفتن در کنار کلمه‌اي ديگر، داراي خصوصيت و ويژگي‌اي مي‌شود که با حذف آن کلمه يا جابه‌جايي آن، ‌خصوصيت مورد اشاره منتفي يا متغير مي‌شود.(ر.ک: علي‌اکبر بابايي و ديگران، روش شناسي تفسير قرآن،‌ ص 125.)اين نوع از سياق، که از دو نوع ديگر (يعني سياق جملات و سياق آيات)، قوي‌تر است، مستلزم توجه گوينده به نحوة قرار گرفتن هر واژه در کنار واژگان ديگر است. در حقيقت، گوينده با ترتيب خاصي که به واژگان مي‌دهد، قصد تفهيم نکته يا نکاتي در پرتو آن ترتيب به مخاطب دارد. ضمناً معناداري ترتب مزبور، منوط به کاربرد حروف عاطفه دلالت‌کننده بر ترتيب، مانند فاء ‌و ثم نيست، بلکه گاه با وجود استفاده از حرف واو نيز، ‌تقدم و تأخر واژگان، معنادار است. چنان‌که زرکشي، ‌در اين باره مي‌نويسد: (ص170)

«رسم عرب فصيح اين است که وقتي چند موضوع که در‌ خبر يا حکمي مشترک‌اند با حرف واو بر يکديگر عطف شوند به‌رغم آنکه واو عدم ‌ترتيب را مي‌رساند، در بيان آن چند موضوع از موضوع مهم‌تر شروع مي‌کنند».(بدرالدين زرکشي،‌ البرهان في علوم القرآن،‌ ج 3، ص 275.) شواهد روايي معناداري ترتب

از برخي روايات پيامبر و اهل‌بيت آن حضرت(ع)، شواهدي بر صحت و اعتبار استفاده‌هاي تفسيري مبتني بر تقدم و تأخر در تعابير قرآني يافت مي‌شود؛ مثلاً در کتاب شريف کافي، ‌روايتي از امام صادق(ع) به نقل از پيامبر(ع) بدين مضمون آمده است که آن حضرت، ‌پس از طواف خانة خداوند و اقامة نماز طواف و استلام حجرالاسود، ‌با قرائت آية کريمة إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ (البقره 2/158)جملة معروف «فابدأ بما بدأ الله تعالي به» را فرموده، سعي را از کوه صفا آغاز کردند.8( الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 245 )

سخن مزبور که در منابع اهل سنت نيز نقل شده،( ر.ک: فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج 32، ص 320.) زمينه‌ساز برداشت‌هاي تفسيري گوناگوني شده است که از باب نمونه به چند مورد اشاره مي‌شود:

امام باقر(ع) در روايتي، با بيان جملة مورد اشاره، ضرورت رعايت ترتيب ميان اعضاي‌ وضو را به همان کيفيتي که در آية وضو آمده است، مطرح کرده‌اند.(رواه زرارة في الصحيح عن الباقر(ع) قال: تابع بين الوضوء كما قال اللّه عز وجل، ابدأ بالوجه ثم باليدين ثم امسح الرأس والرجلين ولا تقد من شيئا بين يدي شي‌ء تخالف ما أمرت به فإن غسلت الذراع قبل الوجه فابدء بالوجه وأعد علي الذراع وإن مسحت الرجل قبل الرأس فأمسح علي الرأس ثم أعد علي الرجل، ابدء بما بدء اللّه عز وجل به (الوسائل، ج 1، ص 449، باب 34، ابواب الوضوء). )

مرحوم علامه طباطبايي ذيل آية آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً (نساء: 11)با استناد به روايت مزبور، مقدم شدن آبا بر ابناء‌ را شاهد بر نفع‌رساني بيشتر پدران به فرزندان در مقايسه با نفع‌رساني فرزندان به پدران گرفته‌اند .(«و تقديم الآباء علي الأبناء يشعر بكون الآباء أقرب نفعا من الأبناء، كما في قوله تعالي: إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ: (البقرة: 158) و قد مرت الرواية عن النبي(ع) أنه قال: ابدأ بما بدأ الله الحديث (لكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 245 ) (سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 210). )

فخر رازي به دنبال آية فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (كوثر: 2) مي‌نويسد: «اين آيه ‌دلالت بر لزوم مقدم داشتن نماز بر قرباني دارد؛ البته نه از آن رو که حرف واو ترتيب را مي‌فهماند، بلکه به دليل فرمايش پيامبر اکرم(ع) که فرمود: ابدءوا بما بدأ اللّه به.( فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج 32، ص 320. )

به‌جز روايت نبوي مزبور، ‌در روايات ديگر نيز از تقدم ـ تأخر‌هاي قرآني نکاتي برداشت شده است:‌

امام صادق(ع) با استناد به آية: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ…> فرموده‌اند: «هيچ لذتي در دنيا و آخرت، بالاتر از کامجويي از زنان نيست».(سيدهاشم بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج ‌1، ص 601 (في الكافي و تفسير العياشي، عن الصادق(ع): ما تلذذ الناس في الدنيا و الآخرة بلذة أكبر لهم من لذة النساء، و هو قوله الآية ثم قال: و إن أهل الجنة ما يتلذذون بشي‌ء من الجنة أشهي عندهم من النكاح، لا طعام و لا شراب). )

(ص171)

در روايتي از امام صادق(ع) موضوع به آسمان رفتن حضرت عيسي(ع) مطرح شده و چنين آمده است که خداوند متعال، پس از توفي، ايشان را به آسمان برد. مرحوم علامه در الميزان مي‌فرمايد: استفادة مزبور از مقدم شدن توفي بر رفع در آية إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ (ال عمران 3/135)صورت گرفته است.( سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 217. )