آية ديگر، آية کريمة چهاردهم سورة قلم است: أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِينَ؛ «به صرف اينكه مالدار و پسردار است». اين آيه پس از اشاره به برخي رفتارها و صفات زشت افراد نابکار آمده و دليل کارها و صفات ناپسند آنان را مالداري و فرزندداري آنان دانسته است، که موجب دلخوشي افراطي آنان و کفران نعمت از سوي ايشان ميشود.(همان، ج 19، ص 372.
) و بالأخره در آيات ذيل، ضمن بيان امدادهاي دنيوي الهي، اموال را که جلوة بارزتري از شوکت دنيوياند، بر پسران جلو انداخته است:
وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً (نوح:12)؛ «و خداوند شما را به اموال و پسران ياري كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براي شما پديد آورد».
وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً ! وَ بَنِينَ شُهُوداً (مدثر:12و 13)؛ «و دارايي بسيار به او بخشيدم و پسراني آماده به خدمت دادم».
تقدم بر اساس نقشآفريني در ابتلا و آزمايش
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (انفال: 28)؛ «و بدانيد كه اموال و فرزندان شما وسيلة آزمايش شما هستند، و خداست كه نزد او پاداشي بزرگ است».
إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (تغابن: 15)؛ «اموال شما و فرزندانتان صرفاً وسيلة آزمايشي براي شما هستند، و خداست كه نزد او پاداشي بزرگ است».
در دو آية مزبور با مضموني مشابه، جنبة فتنهانگيزي و موجب آزمايش بودن اموال و اولاد مطرح شده و در هر دو مورد، اموال بر فرزندان پيشي گرفتهاند. تقدم مال بر فرزند در امتحان، شايد با عنايت به فراواني و گستردگي آزمايش در اموال در مقايسه با فرزندان باشد، يا از آن روست که بسياري از امتحانات مربوط به فرزندان، مانند کيفيت تأمين معيشت و رفاه براي آنان، به گونهاي با امور مالي ارتباط مييابد.
آية ديگر مربوط به همين دسته، آية 64 سورة اسراء است که خطاب به شيطان، راههاي نفوذ و سلطة وي بر پيروانش را مطرح ميفرمايد:
وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً؛ «و از ايشان هر كه را توانستي با آواي خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده و شيطان جز فريب به آنها وعده نميدهد».
از آنجا که شيطان مظهر و نماد ابتلا و امتحان است، شرکت وي در اموال و اولاد پيروانش نيز نوعي ابتلا و امتحان آنان محسوب ميشود، و به تعبير علامه طباطبايي، لازمة شرکت شيطان، سهيم بودن وي در بهرهبرداري از مال و فرزندان آنان است؛(«الشركة إنما يتصور في الملك والاختصاص ولازمه كون الشريك سهيما لشريكه في الانتفاع» (همان، ج 13، ص 146).
) چنانکه سهمبري شيطان، اختصاصي به نوع خاصي از اموال يا فرد ويژهاي از فرزندان ندارد. تفسير نمونه در ا ين باره مينويسد: «يكي ديگر از وسايل مؤثر نفوذ شيطان، از طريق شركت در اموال و نفوس است). ... بعضي از مفسران شركت در اموال را منحصراً به معناي"ربا" و شركت در اولاد را فقط به معناي فرزندان نامشروع دانستهاند؛ در حالي كه اين دو كلمه، معناي بسيار وسيعتري دارد كه همة اموال حرام و فرزندان نامشروع و غير آن را شامل ميشود.(ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 185.
)
ناکارآمدي اموال و فرزندان مترفان و کافران در قرب الهي و قيامت
قرآن کريم ضمن پذيرش سودمندي اموال و فرزندان در زندگي دنيوي و تأثير آنها در شوکت و قدرت ظاهري به ترتيب مزبور، ناکارآمدي آنها را در زندگي اخروي مورد تأکيد قرار داده است. اين تأکيد، به ويژه گاه پس از اشاره به کثرتطلبي دنياپرستان و فخرفروشي آنان به فزوني اموال و فرزندان (که در دستة الف گذشت) صورت گرفته است.
مثلاً در آية 35 سورة سبأ، پس از اشاره به سخن مترفين (خوشگذرانان) که ميگفتند: وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ؛ «و گفتند ما دارايي و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد» در آية 37 همان سوره به آنان پاسخ ميدهد: وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفي إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ؛ «و اموال و فرزندانتان چيزي نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند، مگر كسانيكه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند. پس براي آنان دو برابر آنچه انجام دادهاند، پاداش است و آنها در غرفههاي بهشتي آسودهخاطر خواهند بود».
شبيه نکتة فوق در سورة نوح آية 12 مشاهده ميشود که به هدف يادکرد بهرههاي دنيايي ميفرمايد: وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً؛ «و شما را به اموال و پسران ياري كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براي شما پديد آورد»، اما در چند آيه بعد، (آية 21) بر ناکارآمدي و بلکه زيانبار بودن اموال و فرزندان کافران در فلاح و رستگاري آنان، تأکيد ميورزد: قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً؛ «نوح گفت: پروردگارا، آنان نافرمانيِ من كردند و كسي را پيروي كردند كه مال و فرزندش جز بر زيان وي نيفزود». نيز در سورة كهف آية 46 آمده است: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً؛ «مال و پسران زيور زندگي دنيايند و نيكيهاي ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد نيز بهتر است». در اين آيه، در عين تأکيد بر نقش زينتبخشي مال و فرزند در زندگي دنيا، به قرينة مقابله با باقياتالصالحات، بيارزشي آنها در زندگي اخروي فهمانده شده است؛ زيرا به نظر ميرسد واژة خير در چنين مواردي، افعل تفضيلي نبوده، بلکه افعل تعييني است. بدين معنا که خير بودن باقياتالصالحات نسبت به مال و فرزند متعين است، و مقايسهاي ميان اين دو دسته صورت نگرفته است.
گفتني است، آنجا که سخن از سود نرساندن مال و فرزند در عرصة قيامت است، مقصود مال و فرزندي است که در مسير رضاي الهي قرار نگرفته، صرفاً ماية تکاثر و تفاخردنياپرستان باشند، وگرنه اموالي که در راه خدا هزينه شوند و فرزنداني که تربيت ديني يافته باشند، بر حسب آيات قرآن و روايات، در دنيا موجب تقرب انسان به سوي خداوند و در آخرت باعث فلاح و رستگاري وي ميشوند و خود مصاديقي از باقياتالصالحات مورد اشاره در آية فوق هستند.(براي نمونه، ر.ک: احقاف: 15؛ طور: 21؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 10، ص 368، حديث 12؛ ج 42، ص 306، حديث 68.)
بر همين اساس، آياتي که به صورت کلي، نفع نرساندن مال و فرزند افراد را در قيامت بيان ميفرمايند، بايد متناسب با نکتة مزبور توجيه شوند. مثلاً در آية 88 سورة شعراء آمده است: يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ؛ «روزي كه هيچ مال و فرزندي سود نميدهد»، و در سورة آلعمران آية ده در مورد کافران ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ؛ «در حقيقت كساني كه كفر ورزيدند، اموال و اولادشان چيزي از عذاب خدا را از آنان دور نخواهد كرد، و آنان خود هيزم دوزخاند».
جمعبندي و نتايج
- ترتيب قرارگرفتن واژگان در قرآن کريم، داراي حکمت و دليل و در خصوص واژگان مربوط به خويشاوندان نيز ترتيب ميان آنان به صورتي معنادار، در موضوعات گوناگون قابل مشاهده و بررسي است. ضمن آنکه مؤيدات روايي نيز در اين زمينه وجود دارد.
- با عنايت به جايگاه و حرمت ويژة پدر و مادر در ميان خويشاوندان، بهرغم تأخر آنها در برخي جنبههاي عاطفي و حقوقي، معمولاً والدين بر ساير خويشان، مقدم شدهاند.
- در ميان انواع ترتب ميان خويشاوندان در قرآن، در ترتب عاطفي تکويني، بر اساس ميزان تعلق خاطر و علقة قلبي افراد به اطرافيان، چنين ترتيبي مشاهده ميشود: فرزند، همسر، والدين، برادر و خواهر.
- در ترتب حقوقي نيز بر اساس تأثيرپذيري جنبههاي حقوقي از عواطف و ريشهداشتن احکام حقوقي اسلام در تکوين و فطرت انساني، ترتيبي مشابه عاطفي ديده ميشود. با اين تفاوت که در بحث ارث, والدين بر همسر مقدم ذکرشدهاند، که با توجه به تقدم والدين در جايگاه و حقوق که در ترتب نوع اول گذشت، قابل توجيه است.
- قرآن کريم در بيان محارم انسان، ميان مرد و زن تفاوت گذاشته است. بدين معنا که در يادکرد از محارم زن نسبت به مرد، با اهتمام به حرمت رحِمي، به ترتيبِ نسَبي، رضاعي و سببي پيش رفته است، در حالي که در هنگام سخن از محارم مرد نسبت به زن، با اولويتبخشي به محرميت سببي, برخي از محارم سببيِ مذكر را بر محارم نسَبي مقدم آورده است.
- از لحاظ ميل نفساني و شهواني، زن و سپس فرزند در اولويت قرار دارند.
- در تکملة بحث از ترتب خويشان، در بيان ترتيب خاص ميان مال و فرزند روشن شد، آنجا که سخن از اثربخشي در زندگي دنيا و تکاثر و تفاخر و فريفتگي به جلوههاي زندگي دنيا در آن است، هميشه مال بر فرزند پيشي گرفته است که به نظر ميرسد از جهت سودمندي و تأثير بيشتر مال در قياس با فرزند در امور دنيايي باشد.
نکتة پاياني اينکه پژوهشهايي از اين دست، در حوزههاي مختلفي از معارف قرآني و با موشکافي در تعابير اين معجزة بزرگ بياني و حکمتهاي تقدم و تأخر واژگان آن، در خور بررسي و نگارش است که اميد ميرود پژوهندگان بدان بپردازند.