قالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم): أَكْثَرُ
أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ. [وسائل الشيعة، ج20، ص: 20]
رسول خدا(صلى الله
عليه وآله وسلم) فرمود: اكثر اهل آتش در قيامت آنانى هستند كه از ازدواج و تشكيل
خانواده امتناع كردند.
و نيز آن حضرت فرمود: شِرارُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ. [بحار الأنوار (ط
- بيروت)، ج100، ص: 220]
بدترين اموات شما
عزبها هستند.
و در روايتى فرمود: رُذالُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ. [الكافي (ط -
الإسلامية)، ج5، ص: 329]
فرومايه
ترين مردگان شما عزب ها هستند. و در سخنى حكيمانه بيان فرمود:
شِرارُكُمْ عُزّابُكُمْ وَ الْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّياطينِ. [مستدرك الوسائل و
مستنبط المسائل، ج14، ص: 156]
شريرترين شما عزبهايند، و عزبها برادران شيطانند. و در كلامى عرشى و
بيانى ملكوتى فرمود: خِيارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَ شِرارُ أُمَّتِىَ
الْعُزّابُ. [مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص: 156]
بهترين امّت من زن داران و بدترين آنان عزبها هستند. و نيز آن حضرت
فرمود: لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاكُمْ إِلِى الدُّنْيا لَتَزَوَّجُوا. [مستدرك الوسائل و
مستنبط المسائل، ج14، ص: 157]
اگر آنان كه عزب
مردند به دنيا برگردند، حتماً ازدواج خواهند كرد. و در حديثى فرمود: خداوند مردى
كه از زن گرفتن خوددارى كند لعنت نموده. (وسائل، ج 21، ص 362)
تعبير رسول
باكرامت اسلام از آنان كه از ازدواج امتناع مى كنند به اهل آتش، فرومايگان،
برادران شيطان، اشرار، و لعنت شدگان، به خاطر اين است كه روى گردانان از ازدواج به
ناچار در فساد و افساد، و شيطنت، و گناه و معصيت، خواهند افتاد، و براى جامعه و
خانواده ايجاد مزاحمت نموده، و باعث مشكلات فراوانى در تمام زواياى زندگى خواهند
شد. با توجه به آيات و روايات، و تجربه حيات، ازدواج انسان را كرامت و شرافت مى
دهد، از علل استحقاق عذاب الهى مى رهاند، از پستى و فرومايگى حفظ مى كند، از
افتادن در بند شيطان مصون مى دارد، و از اينكه آدمى منبع شرّ و فساد شود، و مورد
لعنت حق قرار گيرد در امان مى دارد، و اين همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و
امنيت، پاكى و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبك شدن بار حيات مى گردد، به همين
خاطر در قرآن مجيد بدينگونه به علّت تشريع ازدواج اشاره فرمود: يُريدُ الله اَنْ
يُخَفِّفَ عَنْكُمْ. (نساء / 28)
خداوند
اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان نمايد. شكوفائى استعداد دختر و
پسر هنگامى كه بر اساس فطرت و طبيعت، و به پيروى از دستور حق و روش انبياء الهى
ازدواج كردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناك شيطان، و دچار
شدن به لعنت خدا، كه همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پيدا كردند، و در
سايه ازدواج به آرامش فكرى، و امنيت باطنى دست يافتند، و بر مشكلات ناشى از عزب
بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زيستن شفا گرفتند، و به محيطى الهى و ملكوتى
رسـيدند، و زمينه تفكر صـحيح و آينده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغيان شهوات و
غرائز فرو نشست، بدون ترديد راه براى شكوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مى
شود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشيند. بسيارى از رجال
دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاريخ نشان مى دهد كه
پس از ازدواج راه صد ساله را يك شبه طى كردند، و در سايه ازدواج كه موجب آرامش و
امنيّت خاطر آنان گرديد به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسيدند، و در علم و
تقوا، وپاكى و كرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.
در كتاب
زندگانى آيت اللّه بروجردى در صفحه 95 مى خوانيم:
در سال 1314
كه بيست و دو بهار عمر را پشت سر مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به
بروجرد احضار كرد، او گمان مى كرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصيل به نجف
اشرف كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و ديدار پدر و
بستگان، مشاهده مى كند كه به عكس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم كرده
اند. از اين پيش آمد اندوهگين مى شود، و چون پدرش متوجه مى گردد و علت اندوه و
تأثّر او را مى پرسد مى گويد: من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب علم بودم،
ولى اكنون بيم آن دارم كه تأهل ميان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقيب مقصود
و نيل به هدف باز دارد. پدر به وى مى گويد:
فرزند اين
را بدان كه اگر به دستور پدرت رفتار كنى اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا
بتوانى به ترقّيات مهمّى كه در نظر دارى نائل شوى، احتمال اين را هم بده كه اگر
ترتيب اثر به اين آرزوى پدر ندهى، با همه جديّتى كه در تحصيل دارى بجائى نرسى!!
گفته پدر تأثير بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه ترديد بيرون مى آورد و
سرانجام پس از ازدواج و اندكى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل
و تدريس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد. همسر وفادار و هم كفو او در اصفهان
آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنيت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان يارى
مهربان، معاونى شفيق، خدمتگزارى متين، دلسوزى مهربان، زمينه انواع ترقيات شوهر
گرانمايه اش را تحقق مى دهد، كه در آن پنج سالى كه در اصفهان با آن زن باكرامت مى
زيست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با نشاط و پشتكار مشغول تحصيل
بوده كه بعضى شبها تا سپيده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى كه خود آن بزرگ مرد
بارها مى فرمود، در مواقع بيكارى به حفظ قرآن مجيد همت مى گماشت و در نتيجه توانست
در عرض مدتى كه در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ كند، و تا آخر عمر
نيز آن را از حفظ داشت و پيوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزيد! مرحوم
علامه طباطبائى صاحب تفسير قّيم الميزان، قسمتى از كمالات و ترقيات علمى و معنوى
خود را مرهون همسر باكرامت خويش مى دانستند. آرى ازدواج علت آرامش و امنيت، و
زمينه تحقّق كمالات، و شكوفائى استعدادهاست. كوشش براى خانه و خانواده عبادت است
ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنيائى، ثمرات عجيب
معنوى براى انسان دارد. كار و كوشش مادى در جهت تأمين زن و فرزند، در فرهنگ پاك
اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى كه از معصوم
روايت شده:
وَالْكادُّ عَلى عِيالِهِ مِنْ حِلّ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ. [مستدرك الوسائل و
مستنبط المسائل، ج13، ص: 55]
آنكه براى
تأمين خانواده اش زحمت مى كشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم كند، مانند
مجاهد در راه خداست. از آنجا كه رعايت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و
رعايت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر كارى دشوار و سنگين است، و در
حقيقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند كوشش براى تأمين امور مادى آنان عبادت، و
موجب اجر و ثواب اخروى است. پرورش نسل صالح، و تحويل دادن فرزندان شايسته و
نيكوكار، امرى مهم و باعث جلب رضايت حضرت حق است.
خانه و اهل خانه
را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم كردن زمينه رشد و تربيت و تكامل زن و فرزند
از اهمّ امور، و از بهترين نوع عبادت و بندگى خداست. امام چهارم(عليه السلام) در
گفتار حكيمانه اى فرموده اند، هر كس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را كامل
و تمام بيندازد، به خوشنودى حق از ديگران نزديكتر است.
در هر صورت
جامعه ميوه و ثمره خانه است، و وكيل و وزير و رئيس جمهور و كارگزاران يك ملت ريشه
در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربيت و شكل گيرى آنان خانه و كارگردانان
خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند يك زمين است، اگر زمين جداى از حق و حقيقت
باشد كويرى نمك زار است كه سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمين متصل به حق و حقيقت
باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.
سعادت و
شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مى شود، اگر پدر و مادر در
تحقق سعادت فرزند بكوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره
گرفته اند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طيّبه ازدواج منفعت نبرده بلكه با دست
خود سفره خسارت خويش را پهن كرده اند. به همين خاطر در روايات عالى اسلامى از رسول
حق نقل شده:
الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعيدُ مَنْ سَعِدَ فى
بَطْنِ أُمِّهِ. [التوحيد (للصدوق)، ص: 356]
ريشه شقاوت
هركس شقى است در سرزمين وجود مادر، و سعادت سعيد از باطن مادر است. و به قول شاعر
بزرگ كليم كاشانى: از كوزه همان برون تراود كه در اوست تا در كوزه وجود فرزند، پدر
و مادر چه ريخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شكل
داده، و به سوى چه برنامه هائى سوق داده باشند. در مسئله ازدواج والاترين هدف را
منظور داشته باشيد هدف انسان از ازدواج بايد هدفى معنوى و مقدس و پاك باشد، ازدواج
بايد براى اطاعت از دستور حق، و پيروى از روش انبياء، و براى تأمين سعادت همسر، و
تربيت الهى و ملكوتى فرزندان صورت بگيرد. زن و مرد در مسئله ازدواج بايد خود را
آماده ورود در يك عبادت بزرگ كنند. زن و مرد بايد در ازدواج خوشنودى حق را منظور
نظر بدارند، و بدانند كه هر دوى آنان از طريق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند. بايد
بدانند كه فرزند آنان كه امانت حق است در مّدتى كوتاه مهمان صلب پدر، و بين شش تا
نه ماه مهمان رحم مادر است، و در اين دو مدت با گيرندگى دقيقى كه حضرت حق به وى
عنايت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختيار به خود
منتقل مى نمايد. نقل مى كنند رسول حق به زنان باردار اجازه مى دادند گاهى به
تماشاى جبهه حق عليه باطل بيايند، تا مناظر زيباى جهاد و شمشير زدن در راه حق ر
اببينند، و به شعارهاى الهى و ملكوتى رزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طريق ديده و
شنيده خود فرزند در رحم را تغذيه كنند، براى اينكه طفل، در رحم مادر موجودى ورزيده
شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملكوتى رشد كند.
مگر نشنيده
ايد قبل از تكّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پيامبر دستور چهل
روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر
والا به رحم مادر منتقل شد!! واسطه بين شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت
نباشد، هدف از ازدواج رسيدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل
نباشد، رسيدن به چهره زيبا و ظاهر فريبنده هدف اين برنامه نباشد، كه اين امور
تاكنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و ميوه آن اندك بوده است.
بيائيد خدا
و معنويت و عبادت، و كوشش براى رعايت حق همسر، و تربيت اولاد صالح و خلاصه جلب
رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهيد، تا ثمره اين ازدواج منافع ابدى و
دائمى باشد. لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع اين اهداف والا و آسمانى قرار دهيد،
تا لذت و تمتع كامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصيب خود كنيد.
ازدواج اگر
الهى باشد راه به طلاق پيدا نمى كند، پيوند الهى و ملكوتى دائمى و هميشگى است.
آنكه براى خدا ازدواج مى كند، حق همسر را با تمام وجود رعايت مى نمايد، و كمترين
آزارى از ناحيه او به همسر وارد نمى شود.
حفظ آبروى
همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقير زن از جانب شوهر و شوهر از
جانب زن حرام الهى است.
مردان و زنان
مسلمان بايد ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(عليهما السلام) را اسوه و سرمشق خود
قرار دهند، آن ازدواج والائى كه براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن
منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاك، الهى، و ملكوتى شد. روايات شيعه آيات زير را به
اين ازدواج پاك تأويل كرده اند: مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما
بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ.(الرحمن /
19 - 22) دو دريا را به هم درآميخت و ميان آن دو دريا فاصله اى است كه تجاوز به
حدود يكديگر نمى كنند، از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مى آيد. منظور از دو
دريا، وجود اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا است، كه دو درياى معرفت، بينش، حلم، صبر،
ايمان و بصيرت اند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باكرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و
مرجان حضرت حسن و حسين(عليهما السلام) است.(وسائل، ج 21، ص 365 ـ 366)
● نظام خانواده بايد يك نظام صد در
صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب كند.
اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غيرالهى، و شرايط شيطانى و خلاصه
از فرهنگ جاهلى فرهنگى كه ميراندن آن را رسول خدا در يك فرمان قاطع دستور داده:
اَمِتْ أَمْرَ الْجاهِلِيِّةِ إِلاّ ما سَنَّهُ الاِسْلامُ. (تحف العقول،
النص، ص: 25)
پرهيز نشود،
زشتى ها چهره نشان مى دهند، وميوه اين درخت آلوده تلخ خواهدشد.