● نشانه هاى اهل تقوا بزرگان دين
نشانه هاى اهل تقوا را با استفاده از آيات قرآن و روايات در مسائل زير مى دانند:
تحصيل علوم شرعيّه
به اندازه اى كه مكلّف براى اعمال و اخلاق و معاملات و روابطش با خانواده و جامعه
نياز دارد. حفظ سلامت بدن از طريق رعايت بهداشت و عمل به آداب خوردن و آشاميدن.
اتصال به
هوش و فراست در امور زندگى، امين بودن در تمام جوانب حيات.
حفظ عفت
نفس، راستگوئى در كلام، آراسته بودن به حسنات اخلاقى، پيراسته بودن از رذائل، پاك
بودن از ريا و دوروئى، بيزارى از موادّ اضافى دنيا در زندگى، مبرّا بودن از مكر و
عذر و خيانت، اقدام به گراميداشت اهل فضل و دانش، روى آوردن به وظائف شرعيه اعمّ
از واجبات و نوافل، دست زدن به دامن عالم ربّانى كه انسان را با دين خدا، و حلال و
حرام آشنا مى سازد، و جز رشد و كمال آدمى را توقع ندارد، كه روى آوردن به غير عالم
ربانّى شقاوت و هلاكت است. امام صادق(عليه السلام) در ضمن سفارش به اين حقيقت،
يعنى پيروى از عالم ربانى مى فرمايد:
إِنَّ آيَةَ الْكَذّابِ أَنْ يُخْبِرَكَ بِخَبَرِ السَّماءِ و
الاَرْضِ، فإِذا سُئِلَ عَنْ شَىْء مِنْ مَسائِلِ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ لَمْ
يَكُنْ عِنْدَهُ شَىْءٌ. [الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 340]نشانه آن كه دروغگوئيش فراوان
است، اين است كه تو را از مسائل آسمان و زمين خبر دهد، ولى به وقت پرسش از حلال و
حرام حق چيزى براى جواب نزد او نيست. و نيز از نشانه هاى اهل تقوا صبر در برابر
حوادث، رعايت آداب و سنن اسلامى در همه امور، و ملازمت ذكر، و مداومت فكر، همراه
با اخلاص نيّت، و صفاى باطن و مراقبت نفس است، تا با پيمودن اين راه به علم اليقين
و از علم اليقين به عين اليقين و سپس به حق اليقين برسند.
● زن و شوهر با تقوا مرد باتقوا، براى تأمين مخارج خانه، جز به كسب حلال
روى نمى آورد، و به غير از مال حلال مالى قبول نمى كند، او با تحصيل حلال الهى
مقيّد به رعايت حقوق تمام افرادى است كه از طريق كسب و تجارت با او سروكار دارند،
و به عبارت ديگر از وجود او در بيرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زيان نمى رسد،
او به خاطر تقواى الهى دور حرام نمى گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمى
دهد.
مرد باتقوا
چون از كسب و كار فارغ شود، و به خانه بازآيد، تمام كوفتگى و خستگى خود را كنار
درب خانه مى ريزد، و با نشاط و شادى و خوشدلى و خوشحالى وارد خانه مى شود، به
همسرش لبخند محبت مى زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و
نگهدارى فرزندان خسته نباشيد مى گويد، و وى را ارج مى نهد، و با او و بچه ها با
مهربانى و محبت برخورد مى كند، و هر يك را درخور شأنش احترام مى نمايد.
مرد باتقوا
گاهى حلال و حرام، و معروف و منكر، و حسنات و سيئات را به اهل بيتش گوشزد مى كند،
و نمى گذارد آنان در مسئله دين و ديندارى دچار غفلت شوند. مرد باتقوا، همه عمر و
وقت خود را صرف بيرون نمى كند، و خنده و نشاط خود را تنها براى دوستان نمى برد، و
در مسجد رفتن و شركت در جلسات مذهبى راه افراط نمى پيمايد. مرد باتقوا به اين نكته
توجه دارد، كه اسلام رعايت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتى در عبادات سفارش
فرموده، و از كم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، يا شركت
در مجالس نهى فرموده است.
در اينجا
بايد بر اساس فرمان اسلام، عزيزان خود را كه كارگردانان مساجد و هيئات هستند،
سفارش كنم، كه زمان جلسات را در مساجد و هيئات كوتاه كنيد، به يك نماز جماعت و
ساعتى بيان احكام و معارف و دقايقى ذكر مصائب اهل بيت قناعت كنيد، اين برنامه روش
رسول حق و ائمه بزگوار بوده، و آنان با وقت اندك، و قناعت در بيان مردان و زنان
بزرگى تربيت كردند.
زياده روى
در عبادات، بخصوص در مستحّبات، و طول دادن جلسات، نشاط مستمع را از بين مى برد، و
بتدريج در روان او نسبت به برنامه هاى مذهبى ايجاد نفرت مى كند، و اين برنامه جز
خسارت براى مساجد و هيئات، و ضرر و زيان براى مردم، بخصوص آنان كه از ظرفيّت
بالائى برخوردار نيستند، چيزى به دنبال ندارد. در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون
زندگى آداب لازم را رعايت مى نمايد، و از اين راه به استحكام بناى خانواده، و جلب
محبت زن و فرزند كمك مى نمايد.
زن باتقوا،
عفت و عصمت و پاكدامنى خود را حفظ مى كند، با شور و شوق به كارِ خانه مى رسد،
زمينه رفع خستگى شوهر را كه محصول كار بيرون است فراهم مى نمايد، از فرزندان خود
به نحو شايسته نگهدارى مى كند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامى رفتار مى
كند، از عبادتش غفلت نمىورزد، خانه را كانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق
مى نمايد. زن باتقوا از همسرش با تكيه بر اصول الهى اطاعت مى كند، به خواسته هاى
بحق او پاسخ مثبت مى دهد، از عصبانيت و خشم و كبر مى پرهيزد، با اقوام شوهرش با
مهر و محبت و اخلاق اسلامى روبرو مى شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه كار و كسب تا درب
خانه به استقبال مى رود، و به وقت خروج شوهر وى را بدرقه مى كند، و از وى مى خواهد
جز حلال خدا به خانه نياور، كه ما به حلال خداوند گرچه اندك باشد قناعت مى كنيم، و
زير بار حرام نمى رويم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده
مقررات الهى تجاوز كنى، و زندگى را به حرام آلوده نمائى.
زن باتقوا
از چشم همچشمى پرهيز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگى اقوام خود، يا
اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمى دهد و او را خجالت زده نمى كند. چنين زن و شوهرى
مقبول حق، و منبع خير، و نمونه بارز انسان الهى هستند، و در سايه آن دو همان خانه
اى بوجود آيد كه خدا مى خواهد، و در فضاى آن خانه فرزندانى تربيت مى شوند كه حق،
طلب مى كند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگى بر اساس معارف الهى و قواعد
اسلامى و قوانين فقهى بايد همچون اولياء الهى هواى يكديگر را داشته باشند.
برادران
عزير خانه را بخصوص به وقت نماز صبح با قرائت قرآن معطّر كنيد، كه صداى ملكوتى شما
در هنگام خواندن قرآن، گوش دل، و سمع قلب زن و فرزندانتان را نوازش دهد، و آنان را
با عبادت و قرآن بيش از پيش آشنا كند، و از آنان منبع خير و تقوا و كرامت پديد
آورد. (يـريـد اللّـه ان يخـفّف عنكــم ) (نساء / 28 ) اهداف والاى ازدواج در
اسلام خانه پاك پاك و پاكيزه ماندن يك جوان چه پسر و چه دختر، چه مرد و چه زن، در
صورتى كه ازدواج نكنند، از فساد و افساد، امر غير ممكن به نظر مى رسد. در چند
مليون مرد و زن، يافتن جوانى پاك، و انسانى باعفت و خوددار از گناه، بشرطى كه
ازدواج نكرده باشند، مسئله اى مشكل به نظر مى آيد. اگر جوانى را در پاكى و پاكيزگى
ظاهر و باطن يافتيم، در حالى كه ازدواج نكرده باشد، بايد بگوئيم او از اولياء الهى
است.
خوددارى از
گناه، و مصون ماندن از آلودگى، و در امان رفتن از عصيان و طغيان، در صورت عدم
ازدواج كارى است يوسفى. خانه اى كه مرد و زن آن بدون صورت گرفتن ازدواج در آن
زندگى مى كنند، خالى از فساد نيست.
مرد بدون
همسر، و زن بدون شوهر، در صورتى كه غرائز و شهوات آنان زنده است، و فشار غريزه و
شهوت بر آنان سنگين است، جداى از فساد هر چند اندك، و بريده از مشكلات گوناگون
روحى و خانوادگى و اجتماعى نيستند. ازدواج، اين حقيقت الهى و طبيعى، آسان كننده
پاره اى از مشكلات و عاملى براى تداوم پاكى جوانان، و حفظ عفت و تقواى آنان است.
بناى يك خانه در
جامعه در صورتى با سلامت و آرامش قرين مى شود، كه مرد و زنى با تحقق دادن ازدواج و
رعايت حقوق يكديگر در آن زندگى كنند. خانه مسلمان در هر سرزمينى كه هست بايد پرتوى
از وحى، و جلوه اى از ياد خدا، و محصولى از رفعت و بلندى و عظمت، و ميوه اى از تسبيح
حق در شب و روز باشد. فى بُيُوت اَذِنَ الله اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا
اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ. (نور / 36 )
در خانه
هائى كه خداوند اذن داده، كه بزرگ داشته شوند، و نام او در آنها ياد شود، و او را
در آن خانه ها بامدادان و شبانگاهان به پاكى ستايند. چنين خانه اى با چنان اوصافى
خانه مؤمنى است، كه طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد، و به امر الهى مسئله ازدواج
در آن صورت گرفته، و مرد و زن آن خانه به تمام حقوق الهى و انسانى پاى بند هستند.
آرى قرآن
مجيد به ازدواج امر مى كند، تا مشكلات مرد و زن با تحقّق اين سنت تخفيف يابد، و
دامن هر دو كه دامن رحمت و تربيت است از آسودگى و فساد سالم بماند، و مرد و زن با
تشكيل زندگى، و همسوئى با يكديگر خانه را محل ذكر خدا، و تسبيح حضرت حق كنند.
اهداف والاى
ازدواج در اسلام در جوّ چنين خانه اى مرد و زن بنده واقعى حق، و فرزندانشان ميوه و
ثمره فضيلت، و اعمال و رفتار و اخلاق و كردارشان جلوه اى از آداب الهى و سنن و روش
انبياء گرام حق است.
زن مؤمنه
هنگامى كه با مرد مؤمن ازدواج مى كند، و هر دوى آنها خود را موظّف به رعايت مسائل
الهى مى دانند، به عنوان دو يار مددكار، دو رفيق شفيق، دو دوست همدم، دو همراه و
همراز و دو منبع ايمان، و دو استوانه عشق و محبت، فضاى زندگى را از ورود مشكلات
حفظ مى كنند، و چون مشكلى پيش آيد، به آسانى و سادگى آن را حلّ و فصل مى نمايند، و
با اسلحه صبر و حلم، و بردبارى و حوصله به علاج درد برمى خيزند بدترين مردم تنهائى
و تنها زيستن، عزلت و كناره گيرى از يار گرفتن موجب بسيارى از مشكلات، و باعث
افسردگى و دل مردگى، و علت هيجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بيماريهاى روانى و
بدنى است. تنهائى انسان را در دريائى از خيالات، اوهام، افكار غيرمنطقى، و
بيماريهاى اخلاقى و روانى فرو مى برد، و امواجى از مشكلات گوناگون را براى انسان
به ارمغان مى آورد.