چرا افسردگی ام زیاد شده؟ چرا قوای عقلی و حافظه ام ضعیف شده؟ چرا رزق و روزی ام با مشکل مواجه شده ؟ اصلا چرا تلاش هایم به نتیجه نمی رسد؟ چرا علی رغم تمنّای زیادی که دارم، در مسائل معنوی پیشرفت نمی کنم و احساس خوش معنویت و آرامش به من دست نمی دهد؟ چرا؟

وقتی این سؤالات و صدها سؤال دیگر از این قبیل را بررسی و علت یابی می کنیم، به یک پاسخ می رسیم و آن هم گناه است. آری همه این مشکلاتی که ذکر شد نتیجه و آثار گناه است.

اگر متوجه بشویم که علت همه مشکلات ما ناشی از ارتکاب گناه است تصمیم ما برای ترک گناهان دوچندان می شود. لذا این مقاله در صدد است که در چند شماره به بخشی از آثار زیان بار و مهلک گناهان بپردازد، به امید اینکه جامعه ما از لوث گناهان پاک شود.

آثار فردی گناه

1-کاهش قوای عقلی

قوای عقلی و فکری هر انسانی ثابت و پایدار نیست، بلکه متناسب با افعالی که از او صادر می شود این قوا شدت و ضعف پیدا می کند. گناه از اموری است که باعث ضعیف شدن قوای عقلی و فکری انسان می شود. چرا که عقلانیت انسان از جنس نور است و گناه تولید کننده ظلمت و این دو با هم جمع نمی شوند.

از پیامبر خدا نقل شده که به ابن مسعود سفارش می کند :

از مستی گناه بپرهیز چرا که برای گناه هم جنونی مانند جنون شراب وجود دارد، بلکه جنونش شدید تر است .( بحار، ج 74، ص 501.)

انسانی که قوای عقلی او رو به ضعف بگذارد، هر خیری از او دور می شود و آمادگی هر اشتباه و خطایی را پیدا می کند. چرا که فرمودند: فقط با عقل است که هر خیری به دست می آید.(. مستدرک وسایل، ج11، ص209.)

2- از بین رفتن محفوظات

همه دیده ایم که انسان ها از نظر قوه حافظه برابر نیستند، بلکه با هم اختلاف دارند. اموری هم در زیاد و کم شدن حافظه تأثیر دارند که از آن جمله معصیت الهی است. بنابر روایات اهل بیت (علیهم السلام) معصیت باعث از بین رفتن محفوظات از ذهن انسان می شود.

ابن مسعود از پیامبر «صلوات الله علیه و آله» نقل می کند :

از گناهان بپرهیز چرا که گناهان از بین برنده خیرات هستند. وقتی بنده گناه می کند، به واسطه انجام آن، علمی را که یاد گرفته بود فراموش می کند.(بحار،ج70، ص 773 .)

اگر بنا باشد انسان زحمت تحصیل علم را بکشد اما معلوماتش باقی نماند، پس زحمت او بی نتیجه است و همیشه در جهالت باقی خواهد ماند.

-3 قساوت قلب

یکی از اموری که در سعادت انسان ها نقش کلیدی دارد، داشتن قلبی تأثیرپذیر و رقیق است. اگر قلب انسان را قساوت بگیرد، دیگر نسبت به امور لطیف و ظریف و نورانی تأثیرپذیر نخواهد بود. در نتیجه بسیاری از امور که باعث تنبه و رشد دیگران است در رشد و ترقی او تأثیر نخواهد داشت.

البته آدمی با دلی نرم و رقیق به دنیا می آید و خود اوست که باعث قساوت قلب خود می شود. از جمله اینکه مرتکب گناه می شود و گناه باعث قساوت قلب آدمی می شود.

چنان که در سوره مطففین می خوانیم:

«کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ »(سوره مطففین، آیه14.)

چنین نیست که آنان می پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دل هایشان نشسته است!

و در روایات آمده است :

هرگاه بنده گناهی انجام دهد نقطه سیاهی در دل او پیدا می شود. اگر توبه کرد پاک می شود و اگر به گناه خود ادامه داد، آن نقطه سیاه زیاد تر می شود تا اینکه همه قلب را می گیرد و در این موقع است که دیگر او رستگار نمی گردد.(الکافی ، ج2 ،ص271 ؛ وسائل الشیعة، ج 02،ص 791؛ تفسیر نمونه، ج 26، ص 662)

انسانی که دچار قساوت قلب گردد نه تنها با خالق خود مشکل پیدا می کند، بلکه در ارتباطات خانوادگی و اجتماعی خود نیز دچار مشکل می شود. انسانی که دل او سخت شده، نمی تواند از احساسات لطیف و پاک برخوردار باشد و در نتیجه زندگی سرد و خشنی خواهد داشت.

در این باره در تفسیر نمونه می خوانیم:

نه تنها در آیات این سوره از تأثیر گناه، در تاریک ساختن دل سخن گفته شده، که در بسیاری دیگر از آیات قرآن مجید نیز این معنی به طور مکرر، و با صراحت مورد توجه قرار گرفته است.

در یک جا می فرماید: « کَذلِکَ یَطْبَعُ الله عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»

( این گونه خداوند بر قلب هر متکبر طغیانگری مهر می نهد.) (سوره غافر آیه 35(

و در جای دیگر درباره گروهی از گنهکاران لجوج و عنود می فرماید:

«خَتَمَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (خداوند بر دل های آنان مهر نهاده، و همچنین بر گوش های آنان، و بر چشم هایشان پرده ای فرو افتاده، و برای آنان عذاب بزرگی است.) (سوره بقره آیه7(

و در آیه 46 سوره حج می خوانیم: « فَإنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (چشم های ظاهر نابینا نمی شود، بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد نابینا می گردد(.

آری بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضاء و جوارح، سرازیر قلب می شوند، و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل می سازند. اینجاست که انسان راه و چاه را تشخیص نمی دهد، و مرتکب اشتباهات عجیبی می شود که همه را حیران می کند و با دست خود تیشه به ریشه سعادت خویش می زند و سرمایه خوشبختی خویش را به باد فنا می دهد.

در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می خوانیم:

کثرة الذنوب مفسدة للقلب.

( گناهان زیاد قلب انسان را فاسد می کند.)

و در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم.

ان العبد اذا اذنب ذنبا نکتت فی قلبه نکتة سوداء، فان تاب و نزع و استغفر صقل قلبه، و ان عاد زادت حتی تعلو قلبه، فذلک الرین الذی ذکر اللَّه فی القرآن: « کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.(مطففین / 14)»(روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج‌2، ص: 414)

(هنگامی که بنده گناه کند نقطه سیاهی در قلب او پیدا می شود، اگر توبه کند و از گناه دست بردارد و استغفار نماید، قلب او صیقل می یابد و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهی افزون می شود، تا تمام قلبش را فرا گیرد، این همان زنگاری است که در آیه (کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ(مطففین / 14)) به آن اشاره شده.)

همین معنی از امام باقر (علیه السلام) در اصول کافی با مختصر تفاوتی نقل شده است.

و نیز در همان کتاب از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چنین نقل شده که فرمود:

«تذاکروا و تلاقوا و تحدثوا فان الحدیث جلاء للقلوب ان القلوب لترین کما یرین السیف، و جلاؤه الحدیث.»(الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌1، ص: 41)

(مذاکره کنید و یکدیگر را ملاقات نمایید و احادیث (پیشوایان دین) را نقل کنید که حدیث، مایه جلای دل ها است، دل ها زنگار می گیرد، همان گونه که شمشیر، زنگار می گیرد، و صیقل آن حدیث است.)

از نظر اصول روانشناسی نیز این معنی ثابت شده که اعمال آدمی همواره بازتابی در روح او دارد، و تدریجاً روح را به شکل خود در می آورد، حتی در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثر است.

این نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکی روحی بیشتری فرو می رود، و به جایی می رسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه می کند، و گاه به گناهش افتخار می کند! در این مرحله راه های بازگشت به روی او بسته می شود، و تمام پل ها پشت سرش ویران می گردد و این خطرناک ترین حالتی است که ممکن است برای یک انسان پیش آید.(تفسیر نمونه، ج 26، ص 266)

4- زوال نعمت ها

یکی از آثار مهمی که گناهان در زندگی هر فرد یا اجتماعی می گذارد از بین رفتن نعمت هایی است که خداوند به آنان عطا فرموده است.آری پایداری بسیاری از نعمت های الهی مشروط به انجام ندادن گناه و اطاعت او است.

چنان که در قرآن کریم می خوانیم:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (سوره اعراف آیه96(

(و اگر اهل آبادی ها ایمان می آوردند و پارسایی می کردند، حتماً برکاتی از آسمان و زمین بر آنان می گشودیم، اما (آنان حق را) تکذیب کردند، پس به سبب آنچه همواره کسب می کردند، گرفتارشان کردیم.)

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:

و ایم اللَّه! ما کان قوم قط فی غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها، لان اللَّه لیس بظلام للعبید(هج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 257)

(به خدا سوگند هیچ ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانی که مرتکب شدند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمی دارد.)

سپس افزود:

و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم، و تزول عنهم النعم، فزعوا الی ربهم بصدق من نیاتهم، و وله من قلوبهم، لرد علیهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد(نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 257)

(هر گاه مردم موقعی که بلاها نازل می شود، و نعمت های الهی از آنان سلب می گردد، با صدق نیت رو به درگاه خدا آورند، و با قلب هایی آکنده از عشق و محبت به خدا از او درخواست حل مشکل کنند، خداوند آنچه را از دستشان رفته به آنان باز می گرداند، و هر گونه فسادی را برای آنان اصلاح می کند.)

و از این بیان رابطه گناهان با سلب نعمت ها به خوبی آشکار می شود. (تفسیر نمونه، ج20، ص 310؛ همچنین رجوع کنید : ترجمه تفسیر المیزان،ج8، ص247)

5- نزول بلاها

بدون شک هر امری که در عالم اتفاق می افتد بدون علت نیست. از آن جمله بلاها و مشکلاتی است که بر سر راه افراد یا جوامع نهاده می شود و بدان ها گرفتار می شوند. اگر انسان ها در مدار بندگی خداوند قدم بر می داشتند از بسیاری از بلاها و مشکلات در امان بودند و همواره در حفظ و حراست خداوند به سر می بردند. اما بر اثر انجام گناه و معصیت الهی مستحق نزول بلا می شوند.

در سوره شوری می خوانیم:

وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ (سوره شوری آیه( 30

(و هر مصیبتی به شما رسد پس به سبب دستاورد شماست! و بسیاری (از خطاهای شما) را می بخشد.)

در ذیل همین آیه در تفسیر المیزان می خوانیم:

مصائب و ناملایماتی که متوجه جامعه شما می شود، همه به سبب گناهانی است که مرتکب می شوید، و خدا از بسیاری از آن گناهان درمی گذرد و شما را به جرم آن نمی گیرد. پس آیه شریفه در معنای این آیات است: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»اگر فساد در خشکی و دریا پیدا شود، به سبب گناهانی است که مردم می کنند، و پیدا شدن آن برای این است که خداوند نمونه ای از آثار شوم اعمالشان را به ایشان بچشاند، شاید برگردند.

(سوره روم آیه41) «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا.»و اگر مردم شهرها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند، ما برکت هایی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم، اما به جای ایمان و تقوی تکذیب کردند.(سوره اعراف آیه96) «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»خدا نعمت های هیچ قومی را دگرگون نمی سازد، تا آنکه خودشان وضع خود را دگرگون کنند و رفتار خود را تغییر دهند(سوره رعد آیه11) و آیات دیگری که همه دلالت دارد بر اینکه بین اعمال آدمی و نظام عالم ارتباطی خاص برقرار است. به طوری که اگر جوامع بشری عقاید و اعمال خود را بر طبق آنچه فطرت اقتضا دارد وفق دهند، خیرات به سویشان سرازیر و درهای برکات به رویشان باز می شود، و اگر در این دو مرحله به فساد بگرایند، زمین و آسمان هم تباه می شود، و زندگیشان را تباه می کند.

این، آن حقیقتی است که سنت الهی اقتضای آن را دارد، مگر آنکه باز هم پای سنت دیگری به میان آید، همان سنت که گفتیم حاکم بر سنت رزق است، یعنی سنت امتحان و استدراج و املاء که در این صورت وضع، صورتی دیگر به خود می گیرد، (و به جای چشاندن نمونه ای از آثار سوء اعمالشان، نعمت را به سویشان سرازیر می کند، تا به طور کلی با فساد خو بگیرند، و سراسر جهان برای نابودیشان یک جهت شده، عوامل و اسبابش برای منقرض ساختن آنان بسیج شوند)، هم چنان که فرموده: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» (اعراف / 95).(ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص 86)

از امیر المومنین (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:

مؤمن در جسم یا مال یا فرزندان یا مرتبطین خود دچار بلا و گرفتاری می شود چرا که خداوند فرمود: و هر مصیبتی به شما رسد پس به سبب دستاورد شماست و بسیاری (از خطاهای شما) را می بخشد.(بحار، ج75،ص52.)

نکته :

1- در روایات اهل بیت (علیهم السلام) بیان شده که هر گناه بلای خاصی را در پی خواهد داشت و اثر هر گناه را بیان کرده اند . به عنوان مثال در مورد زنا فرموده اند که هرگاه زنا در جامعه زیاد و علنی شود موجب زیاد شدن زلزله می شود.(تهذیب الأحکام، ج3،ص 741.)

2- در روایات آمده که هرچه انسان ها گناهان جدیدتری را انجام دهند باعث می شود بلاهای جدیدتری بر سر آنان ببارد.( الکافی، ج 2، ص 572)