برخورد با فرزندان وتربیت آنها
اسلام نسبت به اولاد و فرزندان و تربیت و مراعات امور مربوط به آنان با این دید
که آنان آینده سازان جوامع بشری هستند و اصلاح و افساد جامعه بدست آنان و
مرهون بافت وجودی و فکری آنهاست، به همین دلیل حساسیت بیشتری نشان داده است و دستورات اکیدی صادر فرموده است .
در این میان تربیت اگر چه در ساختن فرزند نقش مهم و اساسی را ایفا میکند،لکن زمانی دارای اثر و فایده است که اصالت خا نوادگی نیز در فرزند وجود داشته باشد، درست مثل یک نهال و درختی که اگر سالم و ریشه دار باشد،می توان با رسیدگی ،اصلاح و تربیت آن انتظار بارور شدن و میوه دادن آن را داشت ودر غیر این صورت زحمات انسان به نتیجه مطلوب نمی رسد.
نقل شده که بین پادشاهی و وزیرش اختلافی بروز کرده بود، پادشاه می گفت :که با تربیت می شود انسان را ساخت، اما وزیر اعتقاد داشت که اگر اصالت نباشد .
تربیت موثر نمی افتد.مدتها بحث می کردند امابه نتیجه ای نمی رسیدند،شاه برای آنکه می خواست به هر نحو شده وزیرش را محکوم کند، دستور داد چند گربه را آموزش دهند تا وقتیکه سفره غذا انداخته می شود هر کدام یک شمع بدست بگیرند
و بایستند ودر حالی که دیگران غذا می خورند، آنها اصلا ً توجهی به غذاها نداشته باشند وقتی خوب آزموده شدند، دستور داد سفره ای انداختند اواز وزیر برای صرف غذا دعوت کرد، شاه با اشاره به گربه ها یی که بی توجه به غذا ها شمع به دست ایستاده بودند به وزیر گفت:ای وزیر! تربیت می تواند گربه را هم بسازد، آیا نمی تواند سازنده انسان باشد ؟ وزیر چیزی نگفت اما تقاضا کرد که روز دیگر نیز چنین سفره ای بگسترانند.
این بار وزیر باهوش چند عدد موش همراه خود بر سر سفره آورد، وهمین که گربه ها آمدند و ایستادند،آهسته موشها را رها کرد.گربه ها با دیدن موش شمع ها را انداخته وبدنبال آنها دویدند. وزیر موقع را مناسب دید و به شاه گفت :دیدی که تربیت به تنهایی نمی تواند کسی را بسازد، بلکه اصالت ذاتی هم لازم است!!.
تربیت زمانی موثر است و اثر سازندگی در انسان دارد که اصالت ذاتی وخانوادگی هم وجود داشته باشد، لذا اسلام بسیار تاکید دارد که همسرانتان را از
خانواده های اصیل ،دیندار وفهمیده انتخاب کنید تا خمیر مایه هدایت و سازندگی در بچه های او باشد وبتوان با تربیت صحیح او را ساخت، چرا که مادروشخصیت او پدر و وضع خانوادگی او و حتی پرستار ودایه ای که بچه را نگه می دارد ویا به او شیر میدهد. در بافت وجودی فرزند و به وجود آوردن اصالت روحی و ذاتی بسیار موثر است.
در همین رابطه یکی از بزرگان نقل کرده که چند روز قبل از شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری (که در جریان مشروطه به شهادت رسید)در زندان با او ملاقات کردم وگفتم :پسر شما خیلی لا ابالی است و بر ضد شما کار می کند.
شیخ شهید فرمود:این موضوع را من از پیش می دانستم. چون این پسر در نجف به دنیا آمد ومادرش شیر نداشت، لذا مجبور شدیم که برای شیر دادن او زنی را در نظر بگیریم.بعد از مدت زیادی که این کودک از شیر آن زن استفاده کرد، ناگهان متوجه شدیم که آن زن خیلی بی عفت وبی پرواست و کینه امیر المومنین(ع) را در دل دارد، از همین زمان دریافتیم که سعادتمند شدن این پسر کاری مشکل است!(او همان کسی است که گفته اند پای دار پدر کف می زد. نور الدین کیا نوریرهبر حزب منحله توده-نوه مرحوم شیخ-فرزند همین پسر است).
نکته ای را که باید بدان توجه داشت این است که تربیت باید دارای اصول و روش صحیح وبه دور از افراط و تفریط باشد. از یک طرف بی توجهی به تربیت اولاد ورها کردن او به حال خود وعدم رسیدگی به بارور نمودن استعدادهای نهفته در وجود نوجوانان واز طرف دیگرسختگیری های بی مورد وافراط در محدود کردن فرزندان به اسم تربیت کردن صحیح وجلوگیری ازآزادی معقول وتفریح سالم و وادار نمودن آنان در کوچکی به انجام اموری که برای سنین آنان مناسب نیست، به طور یقین اثرات سوو عواقب سخت و پشیمان کننده ای را در بر خواهد داشت.
نقل شده که پزشکی به تمام مقدسات اسلام توهین کرده وبرخوردهای زننده ای داشت وبا اینکه در محیط اسلامی بزرگ شده بود، مسائل مذهبی را مورد استهزا قرار می داد.پس از تحقیق و بررسی روشن شد، که بیماری روحی این پزشک به سختگیری های پدرش در تربیت او مربوط می شد.او تعریف می کرد :پدرم هر روز صبح با چوب بالای سرم می آمد ومرا با کتک برای نماز بیدار می کرد واگر
لحظه ای دیر بر می خواستم، با چوب برسر وبدنم مینواخت.
به این ترتیب وی از دوران کودکی بر اثر برخورد غیر اصولی وغلط پدر، دچار عقده وبیماری روانی شده ودر سنین بالا نسبت به دین ومقدسات مذهبی، بد بین گردیده بود به همین جهت اسلام اعتدال در همه امور حتی تربیت اولاد را مورد تاکید قرار داده است.
پس هر مسلمانی وظیفه دارد فرزند خود را مورد تربیت صحیح وعاقلانه قرار دهد تا نسلی سالم-آرام و متعهد تحویل جامعه گردد.
بنابر آنچه گذشت روشن شد، که اموری چون اصالت خانوادگی،محیط رشد ونمود کودک،دوستان وآشنایان وازهمه مهتر،تربیت است که میتواند انسان را به صورتی ایده آل پرورش دهد و برای زیستنی سالم همراه با مسولیت پذیری اجتماعی آماده سازد.
از هر کس بپرسید برای چه زنده است؟وچرا در زندگی تا این حد در تلاش و تکاپو است؟چرا خودش را این همه به رنج ومشقت می اندازد؟...
اکثریت قریب به اتفاق پاسخ خواهند داد:به خاطر بچه هایمان،برای اینکه فرزندانمان آینده نویدبخش داشته باشند، راحت و خوشبخت شوندومرفه و موفق زندگی کنند.
معلوم نیست در این اعجوبه خلقت، به نام بچه چه رمزی نهفته است که به قول سعدی بزرگوار:ابر و باد و مه خورشیدو فلک در کارند، تا او نانی به کف آورد و خوشبخت زندگی کند...
آ یا تنها خوشبختی او در نانی به کف آوردن خلاصه می شود؟و فقط رسیدن به رفاه زندگی بچه ها باید مورد نظر پدران مادران باشد؟یا موارد دیگر و بس مهم هست، که باید پیش از تغذیه ترفیه کودک مورد توجه بگیرند به مرحله عمل درآیند تا فرزندان دلبند ما، به طور همه جانبه در همه ادوار عمر خود موفق و مرفه سعادتمند زندگی کنند.
حتما متوجه شدید که منظور از این بحث این است که، ضمن پروردن جسم کودک پرورش روح وتربیت فکر، تکوین شخصیت والای او باید مورد توجه عمیق قرار گیرد.زیرا در هر مرحله ی از پرورش جسم فرزند لازم است که پرورش روح وتفکر او بر هر چیز مقدم باشد.مادامی که کودک از نظر روانی تحت تربیت صحیح قرار نگیرد و روان سالم در نیابد. پرورش جسم او ولو منجر به رسیدن او به مرحله ی قهرمانی دررشته های ورزشی باشد .ارزشی نخواهد داشت و او در زندگی خود موفق و خوشبخت نخواهد شد.
تکیه کلام هر پدر ومادی در برابر فرزندانتان این است که ما به گردن شما حق داریم ،که شامل حق ایجاد،حق بزرگ کردن،حق تامین غذا لباس و وسایل زندگی حق مراقب تاز سرما و گرما و بیماریها،حق تعلیم وتربیت...
حال به بعضی از وظایف والدین نسبت به کودک اشاره می کنیم:
نامگذاری فرزندان:انتخاب نام مناسب برای کودک از وظایف و کارهای ابتدایی پدر ومادرش است، هر پدر ومادی وظیفه دارد به محض تولد فرزندشان نامی مناسب در خور آسان تلفظ برای او بگزینند،پدر ومادرش باید بدانند، نامی که که انتخاب می کنند، برای تمام دوران های عمر فرزند است ودر هر سن وسالی باید مناسب باشد، بعضی از نامها برای زمان کودکی مناسب و شیرین و زیباهستند ویا نامهای زیبا و کامل را در کودکی به صورت شکسته و ناقص به فرزند خطاب می کنند، به تدریج که فرزند بزرگ می شود، از لطافت وتناسب و برازندگی اسم واسم شکسته کاسته می شود و فرزند از اسم خود احساس حقارت وناراحتی میکند.
تاثیر اسم در موقعیت اشخاص از نظر روان شناسی ثابت شده است. یعنی برخی از نامها به روی صاحب خود تاثیر مثبت می گذارد واو را در جامعه فردی با شخصیت ومتین جلوه گر می سازد. بر عکس برخی از نامها فرزند را که تدریجا بزرگ می شود، فردی سبک ولا ابالی معرفی می کند.بنابراین در نامگذاری فرزندان باید دقت کافی به عمل آورد ونامی انتخاب کرد که، دارای معنا و مفهوم عالی وانسانی باشد وبه صاحب نام بلند نظری و امید و خوش بینی در زندگی الهام بخشد.
تکوین شخصیت فرزند :شخصیت اخلاقی افراد، از دوران کودکی آنها آغاز می شودو تدریجا ً شکل می گیرد. چگونگی رفتار پدر ومادر نسبت به یکدیگردر روحیه فرزند آنها تاثیر زیاد دارد. در خانه ای که ادب و صمیمیت حکم فرما باشد، می توان کودک مودب و صمیمی و سالم تربیت کرد. بد بینی وخوش بینی فرزندان نیز از محیط خانواده سر چشمه می گیرد .
آنها مقلد خوبی هستند، کمتر کاری است که بزرگترها انجام بدهند ودر فرزند اثر نگذارد.
بعضی از خانواده ها به فرزندان خود اجازه می دهند که پدر ومادر و حتی آموزگار خود را با اسم وچک آنها صدا بزنند.آنهاظاهراً می خواهند، ارتباط صمیمانه ای بین خود و فرزندانشان بر قرار کنند، اما با توجه به اینکه باید به فرزند یاد داد که برای بزرگترها احترام قائل باشد.
شایسته نیست که مثلا کودک پدر و یا مادر خود را تقی یا مهین صدا کند،این مساله اثر روحی دارد واگر فرزندان در خانه به والدین خود احترام نگذارند، نباید از آنها انتظار داشت که در خارج از خانه به دیگران احترام بگذراند.
از احساس حقارت فرزندان جلوگیری کنیم:فرزندان در سن وسال کم بیشتر میل به افزون طلبی دارند ،هر چه را ببینند می خواهند و هر چه دیدند، می خواهند تصاحبش کنند.در دست هم سالان خود اسباب بازی و خوراکی هر چه ببینند، طلب می کنند واصرار می ورزند.
در اینگونه موارد عکس العمل مااین است که می تواند این حس همه چیز خواهی و افزون طلبی او را تا حدی ارضا بکند.
حفظ شخصیت فرزند در پیش میهمانان:میهمانی برما وارد شده و می خواهیم از او پذیرایی کنیم. اگر فرزند ما هم همان جا نشسته است باید با او
عینا ً مانند فرزند همان میهمان رفتار کنیم.یعنی هر طور از فرزند میهمان پذیرایی می کنیم، باید با فرزند خودمان هم همان رفتار را داشته باشیم مگر اینکه در اینگونه موارد به تدریج با دادن مسئولیت به خود فرزند او را مامور پذیرایی از میهمانان بکنیم که در این صورت خودش نسبت به خود هر طور رفتار کرد، باید قابل قبول باشد .