اعتدال در رفتار و گفتار راه و رسم اعتدال کوتاهترین و استوارترین راه تربیت است و سلامت فرد و جامعه در گرو تربیتی متعادل است. زیرا هر گونه انحراف از اعتدال و افراط و تفریط در صفات و اعمال و رفتار، انحراف از حق است. لذا حکما اساس اخلاق را در اعتدال در خویها و صفات میدانند و برای نجات و رستگاری انسان و رساندن او به سعادت، راه اعتدال را توصیه میکنند. مرحوم علامه طباطبایی در این باره چنین میفرمایند: "کمتر فسادی در عالم ظاهر میشود و کمتر جنگ خونینی است که نسلها را قطع و آبادیها را ویران سازد که منشاء آن اسراف و افراط در استفاده از زینت و زرق نبوده باشد، چه انسان طبعاً این طور است که وقتی از جاده اعتدال بیرون شد و پا از مرز خود بیرون گذاشت کمتر میتواند خود را مهار کند و به حد معینی اکتفا نماید. بلکه مانند تیری است که از کمان بیرون شود، تا آخرین حد قدرتش جلو میرود و چون چنین است سزاوار است که همه وقت و در همه امور در زیر تازیانه تربیت مهار شود". جهتگیری تربیت قرآنی بر این است که انسانی تربیت کند که در همه ابعاد و امور زندگی متعادل باشد، و از مرزهای اعتدال خارج نشود. در داستانهای تربیتی قرآنی نیز ابعاد گوناگون اعتدال در قالب تصاویری بدیع و زیبا ارائه شده است. لقمان حکیم در مقام یک مربی آگاه و پدری دلسوز، اندرزهایی جامع و سودمند برای فرزندش و سایر فرزندان ایراد نموده که به عنوان یک منشور تربیتی میتواند راهگشای خوبی در جهت هدایت و ارشاد همگان قرار گیرد. یکی از توصیههای اخلاقی لقمان دعوت به اعتدال در رفتار و گفتار است. آنجا که میگوید:" واقصد فی مشیک و اغضض من صوتک "(لقمان:19) پسرم در راه رفتنت میانهرو باش و در سخن گفتنت نیز اعتدال را رعایت کن و از صدای خود بکاه و فریاد مزن".
ممکن است سئوال شود که چرا لقمان روی یک کار جزئی مثل راه رفتن تکیه میکند و به فرزندش دستور میدهد که در راه رفتن میانهرو باشد. در پاسخ باید گفت: صفات و روحیات بد و نیک انسان غالباً از خلال کارهای جزئی او آشکار میشود. چه بسا نحوه لباس پوشیدن شخص، یا کیفیت امضای فردی و ... نمایانگر روحیات او باشد، و هرگز نباید نسبت به این کارهای جزئی با دیده بیاعتنایی بنگریم. زیرا چه بسا کارهای جزئی و کوچک نشان دهنده کانونی از فساد در درون انسان باشد که به این شکل جوانه زده است. جوشهای مختصر یا دملهای کوچکی که در اطراف بدن نمایان میشود هر چند جزئی و کوچکند اما همینها از نظر یک پزشک نشاندهنده چرکهای عظیم درونی است که در میان خون لانه گزیدهاند و خود را از این طریق نشان میدهند. البته مقصود از "مشی" در آیه را میتوان مفهومی عام و گستردهتر از راه رفتن معمولی دانست و آن را به معنای تمامی رفتارها و کردارها و روش و منش آدمی معنا کرد که بر این اساس رعایت اعتدال در هر یک از حالات و رفتارهای انسان امری است پسندیده و تنها از این طریق انسان به سرمنزل مقصود راه خواهد یافت. در آیه دیگری آمده است: " و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان امره فرطا "(کهف:28) و از کسی که قلبش را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت نکن، همان که از هوای نفس خود پیروی میکند و کارهایش افراطی است. به این ترتیب قرآن کریم اعتدال در رفتار را ارزش، و افراط و زیادهروی را ضد ارزش معرفی نموده است و کسانی را که از حد اعتدال پا فراتر نهادهاند و در مسیر افراط و اسراف گام نهادهاند، هم شان هوی پرستان معرفی میکند.
پیوند دوستی مهم ترین ركن شخصیت هر فردی براساس جاذبه و دافعه او مورد ارزیابی قرار می گیرد و دراین رابطه براساس آموزه های اسلامی محبوبان واقعی انسان را شامل: 1- خداوند 2- معصومین(ع) 3- علما و هادیان خیر 4- كسی كه دیدنش ما را به یاد خدا می اندازد،5- آنان كه خداوند نعمت خود را بر آنان تمام كرده است.
آنان كه خداوند نعمت خود را بر آنان تمام كرده است
خداوند در قرآن كریم(نساء- 69) درباره كسانی كه نعمت خود را بر آنان تمام كرده می فرماید: «كسی كه خدا و پیامبر را اطاعت كند (در روز رستاخیز) همنشین كسانی خواهد بود كه خداوند نعمت خود را بر آنها تمام كرده است. و همان طور كه در سوره حمد، بیان شده است كسانی كه مشمول این نعمتند، همواره در جاده مستقیم گام برمی دارند و كوچك ترین انحراف و گمراهی ندارند. پس در توضیح این جمله اشاره به چهار طایقه كرده می فرماید: از پیامبران صدیقان، شهداء و صالحان. در پایان آیه می فرماید: آنها رفیق های خوبی هستند از آیه فوق این حقیقت به روشنی استفاده می شود كه موضوع معاشران خوب و هم نشین های باارزش به قدری اهمیت دارد كه حتی در عالم آخرت برای تكمیل نعمت های بهشتی، این نعمت بزرگ به مطیعان ارزانی می گردد.
ارتباط و دوستی با خویشاوندان
6- خویشاوندان در آموزه های اسلامی ارتباط و دوستی با خویشاوندان تحت عنوان صله رحم مطرح شده است، ابوبصیر می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا انسان می تواند با خویشاوندی كه مذهب را نمی شناسد قطع رابطه كند؟ حضرت فرمودند: نباید با او قطع رابطه كنید. (میزان الحكمه، ج4، ص 2017)
همچنین آن حضرت می فرماید: هر كس دوست دارد روزیش زیاد شود و مرگش به تاخیر بیفتد، صله رحم كند. (تحف العقول، ص 309) و در بیانی دیگر می فرماید: صله رحم خانه ها را آباد و عمرها را زیاد می كند، هر چند به جا آورندگان صله رحم از نیكان نباشند. (میزان الحكم، ج4، ص 2016). امام هادی در بیان اهمیت و جایگاه صله رحم می فرماید: چه بسا شخصی كه مدت عمرش مثلا سه سال مقدر شده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش خداوند عمرش را به 33 سال برساند، و چه بسا كسی كه مدت عمرش 33 سال مقدر شده ولی به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحم، خداوند عمرش را به3 سال برساند. (مسند امام هادی(ع)، ص 302)
كسی كه در حالت خشم از عدالت خارج نشود
7- كسی كه در حالت خشم از عدالت خارج نشود امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید: كسی كه سه بار علیه تو خشمگین شده و درباره تو سخن ناروایی نگفته او را دوست خود برگزین. (تحف العقول، ص 387)
رمز محبوبیت در میان مردم
هر كسی به طور طبیعی علاقه مند است تا محبوب دل ها باشد و مردم او را دوست بدارند. محبوبیت اگر چه آثار بسیاری برای آدمی به همراه می آورد ولی هیچ كسی نمی تواند از آرامشی كه در پی محبوبیت برمی خیزد چشم پوشی كند؛ زیرا محبوبیت نه تنها امنیت را برای او به ارمغان می آورد بلكه سكونت و آرامش درونی را نیز برای او در پی خواهد داشت. هر كسی می كوشد تا به هر شكلی شده محبوب دل ها شود؛ زیرا اگر محبوبیت تحقق یابد، آدمی بر دل ها حكومت می كند و بندگی باطنی، بردگی ظاهری را نیز به دنبال خواهد داشت و اشخاص، كوركورانه از وی پیروی و اطاعت می كنند.
هر كسی در جست وجوی محبوبیت و حكومت بر دل ها، از ابزارهای گوناگونی بهره می برد. برخی با ابزار مال می كوشند تا دل ها را به سوی خود جذب و جلب نمایند. برخی دیگر با احسان و كمك به دیگری یا مهر و محبت می كوشند این محبوبیت را برای خود ایجاد كنند.ر یك از اینها با توجه به گرایش های گوناگون مردم تأثیراتی به جا می گذارد. حتی ابلیس و شیاطین با وعده های دروغین و مستكبران و مستبدان با فریب و نیرنگ در جلب قلوب مردم می كوشند و تأثیراتی را نیز به جا می گذارند؛ از این رو دولت های استكباری و مستبدی چون دولت فرعونی بر جان ها حكومت می كند و مردمی را بنده خود می سازد.
اصولا انسان بهاصولا انسان به كسی كه محبت كرده گرایش دارد و اگر محبتی دیده، می كوشد تا آن را پاسخ دهد. از این رو اگر كسی به او مالی دهد یا تعلیم و آموزشی بدهد، خود را بنده او می داند و در كلام امیرمؤمنان علی(ع) است. من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا؛ هر كسی حرفی به من بیاموزاند مرا بنده خود ساخته است و در همین چارچوب است كه آن حضرت خود را عبید محمد(ص) می داند كه ایشان را معارف بسیار آموخته است: انا عبد من عبید محمد(ص)؛ من بنده ای از بندگان محمد(ص) هستم. به این معنا كه ایشان دل در گروه محبت كسی دارد كه به ایشان چیزی آموخته است. پس هر كسی، به طور طبیعی علاقه مند به كسی می شود كه خدمتی به او كرده است و این گونه سپاسگزار او می باشد. چنانكه در مثل آمده است: الانسان عبید الاحسان. ولایت و سلطه شیطانی نیز ریشه در محبت شخص به شیطان دارد؛ زیرا او را كسی می داند كه خدمتی به او كرده است؛ هر چند كه در این باور به اشتباه و خطا رفته و فریب و وسوسه ابلیسی را، خدمت برشمرده است. به عنوان نمونه خداوند گزارش می كند كه برخی از مردم تحت ولایت جنیان درمی آیند؛ زیرا گمان می كنند كه ایشان اخبار غیب را در اختیارشان می گذارند. (سوره جن)
محبت واقعی و محبوبیت جهانی
اینكه هر كسی سپاسگزار خدمتی است كه به وی می شود و همین خدمت رسانی عاملی در جلب و جذب دل های بشر دارد، امری پوشیده نیست؛ ولی این محبت نه تنها كامل و تمام نیست، بلكه فراگیر و پایدار هم نمی باشد. ازنظر آموزه های قرآنی محبوبیت واقعی و جهانی را می بایست در امری دیگر جست. در روایات است كه اگر كسی بخواهد رابطه خود را با مردم اصلاح نماید، گام نخست آن است كه رابطه خود را با خدا اصلاح كند. پیامبر اکرم (ص)فرمودند :
مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ .
؛ كسی كه بین خود و خدایش را اصلاح كند، خداوند بین او و مردم را اصلاح می كند. (عدة الداعی و نجاح الساعی، ص: 231)
برای اینكه انسان بین خود و خدا را اصلاح كند خداوند در قرآن راهكاری را ارایه كرده است. در این راهكار مشخص شده كه اگر انسان آن را پیروی كند، محبوب خداوند می شود و رابطه میان خدا و خلق، رابطه محبت می شود و هر یكی دیگری را محبوب خود می شمارد. خداوند در آیه31 سوره آل عمران می فرماید: « قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله و یغفر لكم ذنوبكم و الله غفور رحیم ؛ بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی كنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.»
در حقیقت راه ادر حقیقت راه اصلاح میان خود و خدا، آن است كه انسان از آموزه های وحیانی قرآن و سنت و سیره پیامبر(ص) پیروی كند و به همه آموزه های وحیانی ایمان داشته باشد، نه اینكه به برخی مؤمن و به برخی دیگر كافر باشد؛ چنان كه برخی به ولایت امامان معصوم(ع) كافر هستند و ایمان ندارند و حقوق اهل بیت(ع) را در ولایت نمی پذیرند. (مائده، آیه3؛ نساء، آیه59 و احزاب، آیه33 و آیات دیگر)
نقش ایمان و عمل صالح
اگر كسی به طور كامل و تمام به همه آموزه های وحیانی خداوند ایمان داشته و از آن اطاعت كند، اگرچه بر او گران و سخت باشد (بقره، آیه143؛ آل عمران، آیات32و 53) آن موقع است كه محبوب خداوند می شود و از آثار این محبوبیت آن است كه در میان مردم محبوب می گردد و همگان از جان و دل بنده وار جان، فدای او می كنند و او را بر خود اولی و برتر می شمارند و از خود برای او می گذرند.
اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در زندگی در دو عنوان ایمان و عمل صالح نمودار می شود؛ چراكه این دو، بال های پرواز آدمی به سوی خداوند است. (فاطر، آیه10) از این رو خداوند به مردم می فرماید كه به جای آنكه بخواهند محبوبیت دیگران را از طریق مال و ثروت به دست آورند كه محبوبیت ناپایدار و غیرواقعی است (انفال، آیه63) با ایمان و عمل صالح یعنی اطاعت از خدا و پیامبر(ص) آن را به دست آورید.داوند درباره رمز محبوبیت انسان می فرماید: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا ؛ كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته كرده اند، به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی در دلها قرار می دهد. (مریم، آیه96) در حقیقت رمز محبوبیت انسان را می بایست در ایمان و عمل صالح جست؛ اگر كسی كارهای نیكی انجام می دهد و در حقیقت متوجه حسن فعلی است و به حسن فاعلی یعنی اخلاص و ایمان اعتقادی ندارد و نیت او پاك و خالص نیست، باز هم خداوند برای او محبوبیتی در دل ها ایجاد می كند ولی این محبت، ناپایدار و موقتی و غیركامل است، ولی اگر همراه با ایمان و نیت خالص یعنی حسن فاعلی باشد، این جمع حسن فعلی و فاعلی موجب محبوبیت پایدار و كامل و تمام او در میان خلق می شود؛ زیرا چنین شخصی محبوب خداوند است و محبوب خداوند در میان خلق هم محبوب خواهد بود.
امام هادی(ع) و یک نکته از روانشناسی اجتماعی
بررسی تأثیرات متقابل فرد و اجتماع و توجه به تعامل میان فرد و جامعه، موضوعی نیست که صرفاً در عصر حاضر و با ظهور علم روانشناسی جدید به آن توجه شده باشد. بسیاری از فلاسفه و حکما از زمانهای بسیار دور موضوعات روانشناسی اجتماعی را به زبان خود و با روشهای مرسوم عصر خویش مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. در یک تعریف ساده، روانشناسی اجتماعی به عنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعه تعامل انسانها شناخته میشود. رفتار فرد در گروه، مسئله هم رنگی، بررسی نگرش و تغییرات آن، تأثیر عوامل اجتماعی روی رفتار، توجیه خود و ... عمدهترین مباحث مورد علاقه روانشناسان اجتماعی است.با توجه به این نکته که اهل بیت (علیهمالسلام)، حاملان و وارثان وحی و علوم انبیا و خزانه داران علم الهی، منبع علم، معرفت و حکمت هستند و به همین دلیل مؤمنان موظف به اخذ معارف و علوم خود از این منبع هستند و باید نظام معرفتی خود را بر اساس آنچه از این منبع جوشیده و تراوش کرده است، شکل و سامان دهند. برای درک صحیح مسائل مربوط به روانشناسی اجتماعی نیز سزاوار است که به این منبع مراجعه کنیم.
ترجمه و شرح روایت: قالَ الامامُ أبو الحسن، علیّ الهادی صلوات اللّه و سلامه علیه: * لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدِرْتَ عَلَیْهِ ، از کسی که نسبت به او کدورت و کینه داری و مکدر و آزرده خاطرش ساختهای یا بر او خشم گرفتهای، صفا، یک رنگی، صمیمیت و محبت مجوی. جامعه سالم، جامعهای است که بین افراد آن جامعه محبت، یک رنگی، صفا و صمیمیت حکمفرما باشد و آحاد آن جامعه همچون اعضای یک خانواده نسبت به هم با صفا معاشرت کنند؛ خشم و غضب بیجا، قلبهای مملو از کینه و کدورتهای حاصل از اختلافها، این آرامش اجتماعی را مورد تهدید قرار خواهند داد. کسی که در رفتار خود با دیگران این اصل را رعایت نکرده است، طبیعتاً نباید انتظار صفا و صمیمیت از طرف دیگران داشته باشد. * ولاَ الوَفاءَ مِمَّنْ غَدَرْتَ بهِ ، و از کسی که به او وفا نکردهای، خیانت کردهای و نیرنگ زدهای، وفاداری طلب مکن. (إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج1، ص: 135) قرآن کریم، با اینکه بزرگترین دشمن اسلام را یهود و مشرکان میداند و در توصیف آنان میفرماید: « لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا ؛ یهود و مشرکان را لجوجترین دشمن نسبت به افراد با ایمان مییابی.»(المایده / 82)
اما همین قرآن، هر زمان که پای پیمان و وفاداری نسبت به آن به میان میآید، دستور میدهد که مسلمانان پیمانهای خود را حتی با این گروهها حفظ کنند و چیزی از آن کم نکنند. از این رو میفرماید: « إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ ؛ مگر با آنان که در نزدیکی مسجد الحرام پیمان بستید، تا آنان به پیمان خود وفادارند، شما نیز وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد.»( التوبه / 4) با این وصف، وفاداری نیز از لوازم جامعه سالم است و در طرف مقابل، نیرنگ و خیانت از عوامل تهدید کننده این اصل مهم اجتماعی است. کسی که در رفتار با سایر افراد، طریق خدعه، نیرنگ و خیانت را پیش گرفته و به لوازم وفا متعهد نبوده است نباید از دیگران انتظار وفاداری داشته باشد. * وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إلَیْهِ ،(إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج1، ص: 135) همچنین از کسی که نسبت به او بدگمان هستی و تیر بدگمانیات را به او نشانه رفتهای و نسبت به او با سوء ظن برخورد کردهای، نصیحت، موعظه، خوشبینی، خیرخواهی و خلوص طلب نکن.«نصح» و خیرخواهی به این معناست که نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد بلکه طالب بقای نعمت و افزون شدن آن برای همه نیکان و پاکان گردد، یا به تعبیری دیگر آنچه از خیر، خوبی و سعادت معنوی و مادی برای خویش میخواهد برای دیگران نیز بطلبد و این یکی از فضایل معروف است که در آیات قرآن و روایات اسلامی به آن اشاره شده است. پیامبران الهی خیرخواهان امتها بودند و یکی از صفات بارز آنها همین موضوع بود. قرآن مجید از زبان «نوح» شیخ الانبیا چنین نقل میکند که به قوم خود فرمود:« اُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَ اَنْصَحُ لَکُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ ؛ رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایی (از لطف و مرحمت و عنایت) میدانم که شما نمیدانید.»(الاعراف / 62)در این جا بعد از مسئله ابلاغ رسالت، سخن از نصح و خیرخواهی امت به میان آمده که نقطه مقابل حسد، بخل و خیانت است. همین معنا با تفاوت مختصری در مورد پیامبران بزرگ خدا، «هود، صالح و شعیب(علیهمالسلام)» نیز وارد شده است. بدیهی است که خیرخواهی منحصر به این چهار بزرگوار نبوده بلکه تمامی انبیای الهی و اولیای معصومین این ویژگی را داشتهاند و پیروان راستین آنان نیز باید خیرخواه دیگران باشند.در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است که فرمودند: « اِنَّ اَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ اَمْشَاهُمْ فِی اَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ ؛ بلند مقامترین مردم در پیشگاه خداوند در قیامت کسی است که از همه بیشتر تلاش در خیرخواهی مردم کرده است.»[الكافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 208] و در روایت دیگری از همان حضرت (صلیاللهعلیهوآله) میزان و معیاری برای خیرخواهی بیان شده و آن این است که از منافع دیگران به اندازه منافع خویش دفاع کند، ایشان میفرمایند: « لَیَنْصَحُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ اَخَاهُ کَنَصِیحَتِهِ لِنَفْسِهِ ؛ هر کدام از شما باید نسبت به برادر مؤمن خود خیرخواه باشید به همان اندازه که نسبت به خویش خیرخواه است!»[الكافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 208] واژه «نصح» و «نصیحت» اگر چه در زبان روزمره فارسی ما معمولاً به معنای اندرز به کار میرود ولی در لغت عرب چنین نیست، بلکه مفهوم وسیع و گستردهای دارد. «راغب» در کتاب «مفردات» میگوید: «نصح و نصیحت» هر کار و هر سخنی است که در آن مصلحت دیگری باشد و این واژه در اصل به معنای خلوص و اخلاص است. به همین دلیل عسل خالص را «ناصح» میگویند، کار خیاط را هم نصح مینامند به خاطر اصلاح کردن پارچهای که به او داده شده است و از آنجا که شخص خیرخواه از روی خلوص و اخلاص در اصلاح کار دیگران میکوشد، واژه نصح و نصیحت درباره او به کار میرود و اصولاً هر چیزی که خالص و صاف باشد، خواه در سخن یا عمل و در امور مادی یا معنوی، واژه «نصح» بر آن اطلاق میشود. بنابراین هنگامی که در بحثهای اخلاقی سخن از نصیحت به میان میآید، مقصود، ترک هر گونه حسد، کینه، بخل، سوء ظن و خیانت است. در نتیجه کسی که از نصح و خیرخواهی نسبت به دیگران دریغ کرده و با سوء ظن با دیگران روبهرو شده است نباید انتظار خیرخواهی از آنان داشته باشد.
* فَإنَّما قَلْبُ غَیْرِکَ کَقَلْبِکَ لَهُ. [بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج71، ص: 181] چون که دیدگاه، افکار و قلب دیگران نسبت به تو، همانند قلب خودت نسبت به آنها میباشد. امام (علیهالسلام) در این فراز پایانی، علت آنچه را که در سطور گذشته مرور کردیم بیان میفرمایند و آن اینکه: «قلبها با هم مرتبطند و رفتار انسان با دیگران در رفتار آنها با انسان اثر مستقیم دارد و آنچه که هر کسی در دل نسبت به دیگران دارد، دیگران نیز همان را در دل نسبت به او خواهند داشت.»(*)ویسنده : علی قنبری
http://manoghoran.blogfa.com