1. حسن خلق با معاشرین
اسلام به حسن معاشرت و حسن خلق، اهمیت بسیارى داده است. بالاترین مدحى که در قرآن ازپیامبر (ص) شده است. در رابطه با حسن خلق او است.
و انک لعلى خلق عظیم. [قلم: 4.]
و همانا تو بر اخلاق نیکو و بزرگ آراستهاى.
و در آیه دیگر همین حسن خلق پیامبر (ص) را عامل موفقیت وى ذکر مىنماید:
و لو کنت فظا غلیظ القلب لا انفضوا من حولک. [آل عمران: 159.]
و اگر سنگدل و خشن بودى، مردم از اطراف تو پراکنده مىشدند.
برخورد صحیح و اخلاق نیکو یکى از راههاى پیشرفت در اجتماع مىباشد. و مهمترین عنصرى است که مىتواند انسان را در میان جامعه، صاحب موقعیت نماید. پیغمبر اکرم(ص) در سفارش به پسران عبدالمطلب مى فرماید: شما هرگز نمىتوانید با اموالتان مردم را به دور خود جمع نمائید، بنابر این با چهرههاى باز و روى خوش با آنان برخورد نمائید. [ اصول کافى، (چاپ اسلامیه با ترجمه) ج 3، ص 161.]
در اهمیت حسن خلق، روایات بسیارى آمده است. از جمله: امام باقر (ع) کاملترین مؤمن را از نظر ایمان، خوش خلقترین آنها مىداند: کاملترین مردم از نظر ایمان، خوش اخلاقترین آنهاست. [محجة البیضاء، ج 3، ص 284.]
و باز امام باقر(ع) مى فرماید: تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنه «خنده مرد به صورت برادرش حسنه است». [ بحار الانوار، ج 71، ص 288.]
همچنین پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: سنگینترین عملى که روز قیامت سنجیده مىشود حسن خلق است. [محجة البیضاء، ج 3، ص 284.]
بداخلاقى مایه آثار شومى نظیر بىمهرى و اختلاف است، که دامنگیر جامعه مىشوند و بسیارى نظیر تنهائى، و طرد از اجتماع دامنگیر فرد بدخو مىگردد.
از طرف دیگر عقوبات اخروى نظیر فشار قبر، حبط عمل، گرفتارى، دوزخ و...از پى آمدهاى بد اخلاقى شمرده شدهاند. چنانچه پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: بدرفتارى عمل انسان را فاسد مىکند همانگونه که سرکه عسل را فاسد مىکند. [وسائل الشیعه، ج 11، ص 324.]
در بحث حسن خلق ممکن است در محدوده مرز و یا به تعبیرى معنا و حدود آن سؤال شود که بهترین کمک براى شناخت آن پاسخى است که امام صادق(ع) در این مورد فرمودهاند: (سه چیز از حسن خلق است) نرمى و محبت، کلام نیکو، خوش برخوردى با برادر دینى. [بحار الانوار، ج 71، ص 171.]
2. احسان
احسان مفهوم گستردهاى دارد؛ که یکى نیکى کردن به غیر است.
در گستره احسان، عناوینى چون انفاق، دستگیرى، همکارى و تعاون، کمک به مؤمن و...رخ نمائى مىکند.
احسان با همه گسترهاش از آداب معاشرت اسلامى است. بلکه از ضروریات جامعه اسلامى بشمار مىرود. یکى از چهرههاى محبوب قرآن که مورد محبت خداوند است شخص احسان کننده است چنانچه مى فرماید:
و الله یحب المحسنین
خداوند دوست مىدارد نیکوکاران را. [آل عمران، 134.]
و احسنوا ان الله یحب المحسنین
نیکى کنید که خداوند نیکى کنندگان را دوست دارد. [ بقره: 195.]
خداوند به مؤمنین دستور مىدهد تا به شکرانه احسان خدا با آنها، به یکدیگر احسان نمایند:
و احسن کما احسن الله الیک
نیکى کن چنانکه خدا با تو نیکى کرد. [قصص: 77.]
مسلمان در مقابل احسان دیگران مکلف به تلافى است چنانچه پیامبر اکرم (ص) مى فرماید: هر کس به شما احسان نمود آنرا تلافى کنید و اگر نتوانستید آنقدر براى او دعا کنید که فکر کنید تلافى به عمل آمده است. [بحار الانوار، ج 57، ص 43.]
احسان وقتى ارزشى مضاعف پیدا مىکند که مسلمان بتواند در مقابل بدى دیگران، دست به تلافى نزده و به آنها تا جائیکه ممکن است احسان نماید.این مقام مرتبه بالائى از ایمان است و خداوند در قرآن کریم، بندگان خاص خود را چنین توصیف مىنماید:
و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ،
و وقتى نادانها با آنها هم کلامند (و مورد اهانت آنها) با آنها به خوبى سخن مىگویند. [فرقان:63]
در سیره رسول خدا(ص) مىخوانیم:
پیامبر اسلام(ص) در مقابل بدى دیگران، بدى نمىکرد؛ بلکه گناه آنها را نادیده مىگرفت و از آنها مىگذشت. [سنن النبى، ص 75.]
به نظر مىرسد پاسخ دادن بدىهاى دیگران به نیکى، بهترین راه مقابله است. چنانچه امام على(ع) مى فرماید: برادرت را در برابر کار خلافى که انجام داده بوسیله نیکى سرزنش کن و شر او را از طریق انعام و احسان و بخشش دور ساز. [ نهج البلاغة فیض، حکمت 158.]
3. افشاى سلام
اصطلاح «سلام علیکم» اصطلاحى است که مخصوص مسلمانان است و هر مسلمان با هر ملیتى با همین لفظ به دیگران اعلام خضوع و دوستى مىنماید.
سلام، بسیار مورد تأکید اسلام بوده و مسلمانان را به پیشى جستن در آن ترغیب مىنماید و همچنین توصیه مىکند تا اگر پاسخ دهنده هستند بهتر و زیباتر جواب گویند. چنانچه در قرآن کریم مىخوانیم:
و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها
یعنى: اگر به شما سلام و تحیتى گفته شد، شما هم تحیت و سلام گوئید با لفظى بهتر یا حداقل مانند همان. [نساء: 86.]
امام على (ع) سلام را حق مؤمن مىداند و مى فرماید:
حق مسلمان بر مسلمان 6 حق است.اول: هر گاه به او رسید سلام کند. [حلیة المتقین، ص 350.]
و امام صادق (ع) مى فرماید: بخیلترین مردم کسى است که از سلام بخل ورزد. [همان، ص 406.]
در سیره ائمه معصومین، و پیامبر اکرم مىبینیم که به همه حتى به بچههاى کوچک سلام مىدادند.
رسول اکرم در سلام کردن همیشه پیش قدم بودند و بدینوسیله اهمیت آن را به مسلمان گوشزد مىنمودند.
افشاى سلام در معاشرت اسلامى مایه دوستى، پاک شدن سینهها از کینه، رفع کدورتها و تواضع،...مىباشد.
4. رازدارى و امانتدارى
یکى از اصول و آداب مهم معاشرت اسلامى، امانتدارى و رازدارى است. مسلمان در معاشرت خود با دیگران باید به مفهوم عام، امانتدار باشد، یعنى آنچه از مردم به او سپرده شده برگرداند و اسرارى که از مردم مىداند، و بعنوان امانت نزد او بازگو شده است، حفظ نموده و افشا ننماید.
امام على (ع) مى فرماید: حضرت رسول اکرم ساعتى پیش از وفاتش سه بار بمن فرمود: اى اباالحسن امانت را ادا کن چه مال انسان نیک باشد چه انسان فاجر چه کم باشد و چه زیاد حتى اگر آن امانت سوزن یا نخ باشد. [معارف و معاریف، ص 254.]
در حدیثى از پیامبر اکرم (ص) امانتدارى معیار نیکى معرفى شده است: هرگز بسیارى نماز و روزه و کثرت حج و نیکوکارى و زمزمه شبانه اشخاص را منگرید، بلکه راستى گفتار و امانتدارى آنها را معیار نیکى و بدى قرار دهید. [معارف و معاریف، ص 254.]
عبد اللهبن سنان گوید: بخدمت امام صادق (ع) رفتم در حالى که حضرت در مسجد نماز عصر خود را خوانده و رو به قبله نشسته بود. عرض کردم:
یابن رسول الله بعضى از مسئولین حکومتى اموالى را به رسم امانت مىسپارند و از کسانى هستند که خمس شما را نمىپردازند.آیا این اموال را به آنها برگردانیم؟
حضرت سه بار فرمودند: بخداى قبله قسم، اگر ابن ملجم، قاتل پدرم امیر المؤمنین (ع)، امانتى بمن بسپارد به وى باز مىگردانم. [معارف و معاریف، 255.] بىشک امانتدارى، دایرهاى وسیع دارد که رازدارى را نیز در بر مىگیرد. فاش کردن سر دیگران از موارد آشکار خیانت در امانت است و در بسیارى از موارد مایه اشاعه فساد در جامعه مىگردد. و شاید علت عمده حرمت غیبت و تهمت، همین امر باشد.
در قرآن، عاقبت شومى براى این افراد بیان شده است.
آنهائى که دوست دارند فساد در میان مؤمنان شایع گردد، براى آنها در دنیا و در آخرت عذابى دردناک است. [نور: 19.]
5. حفظ شخصیت
یکى از آداب معاشرت این است که انسان در معاشرتهاى خود موجبات خفت و سبکى شخصیت خود را فراهم نکند. شوخىهاى بىمورد، معاشرتهاى غیر متناسب، درخواستهاى مکرر و بار خود را به دوش دیگران انداختن مایه سبکى انسان مىگردد.
انسانى که ناراحتىها، نگرانىها و امراض،...خود را به دیگران مىگوید در حقیقت با تیشهاى تیز بر پیکر شخصیت خود مىکوبد. امام صادق (ع) مفضل را چنین توصیه مىکند:
اى مفضل، از بازگو کردن شرح حال خود براى مردم دورى کن، که اگر چنین کنى نزد مردم ذلیل و خوار مىشوى. [بحار الانوار، ج 47، ص 44.]
6. اصلاح بین یکدیگر
در معاشرتهاى اجتماعى، اختلاف و کدورت بین افراد، امرى اجتناب ناپذیر است. ولى باقى ماندن کدورت کارى ناپسند است، علاوه بر اینکه همان افرادى که با هم کدورت و کینه دارند، موظف هستند که رفاقت و دوستى دوباره را جایگزین کینه نمایند، دیگران نیز مکلفاند که به کدورت بین دو برادر مسلمان خود خاتمه بدهند.
در اهمیت این امر امام على (ع) مى فرماید: من همه شیعیان و شما دو فرزندم را به ترس از خدا، نظم در امور و اصلاح بین خود سفارش مىنمایم زیرا که از جد شما رسول الله(ص) شنیدم که مىفرمود: اصلاح بین مردم از همه نمازها و روزهها بهتر است. [بحار الانوار، ج 72، ص 24.]
مفضل مىگوید، که امام صادق (ع) به من فرمود: اگر دیدى بین دو شیعه ما نزاعى برخاسته، با استفاده از مال من آن را فیصله بده. [کافى، ج 2، ص 209، روایت 3.]
7. وفاى به عهد و پیمان
وفاى به عهد از شاخههاى صداقت است، و مایه اعتماد مردم یک اجتماع به یکدیگر محسوب مىگردد.
در اسلام وفاى به عهد، اهمیت فراوانى دارد. و یکى از مواردى که در قیامت پیرامون آن از انسان سؤال مىشود عهد و پیمان است. چه اینکه خداوند در قرآن مجید مى فرماید:
و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا
به عهد خود وفا کنید که همانا از آن سؤال خواهد شد. [اسراء: 34.]
خداوند وقتى از ویژگیهاى مؤمنان سخن مىگوید چنین مى فرماید:
و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا
مؤمنین وقتى پیمان مىبندند، به عهد خود وفادار هستند. [بقره: 177.]
و در جاى دیگر مى فرماید:
و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون
مؤمنان کسانى هستند که به امانات و عهد خود وفا مىکنند. [مؤمنون: 8 و معارج: 32.]
امام صادق (ع) مى فرماید: ترک سه چیز در اسلام، بر احدى جائز نیست؛...دوم: وفاى به عهد؛ چه به انسان خوب باشد چه بد. [بحار الانوار، ج 75، ص 92، حدیث 2.]
در سیره رسول خدا (ص) مىخوانیم: رسول خدا (ص) همراه مردى بود، آن مرد خواست به جائى برود، رسول خدا کنار سنگى توقف کرد و به او فرمود: من در همینجا هستم تا بیائى. آن مرد رفت و مدتى نیامد، نور خورشید بالا آمد و بطور مستقیم بر پیامبر (ص) مىتابید، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا (ص) به سایه بروید. آن حضرت در پاسخ فرمودند: من با او عهد کردهام که همین جا بمانم (نه جاى دیگر). [بحار الانوار، ج 75، ص 95، نقل از 25، اصل، ص 230.]
و همچنین عماربن یاسر گوید: من گوسفندانى چند از خانوادهام مىچرانیدم، حضرت محمد(ص) نیز گوسفند مىچرانید. روزى به آن حضرت گفتم: چراگاهى در فلان کوه سراغ دارم که علف فراوانى دارد موافقى فردا گوسفندانمان را به آنجا ببریم؟ فرمود آرى، روز بعد وى زودتر از من به آنجا رفت چون من رفتم دیدم گوسفندان خود را به نزدیکى آنجا برده است ولى نمىگذارد گوسفندان وارد علفزار شوند.
گفتم چرا به علفزار در نیایى؟ فرمود: بدین کسب که من و تو قرار بسته بودیم به اتفاق به آنجا رویم، روا ندانستم بى تو به آنجا بروم. [معارف و معاریف، ج 5، ص 26.]
8. رفق و مدارا
رفق و مدارا، بمعنى حلم، نرمى و ملایمت با مردم و تحمل و شکیبائى در برابر تند خویى دیگران،...از مهمترین آداب معاشرت اسلامى است.
انسان در جامعهاى زندگى مىکند که در آن افراد مختلفى وجود دارد.اگر انسان در برابر درشتى دیگران و کج خلقیهاى ایشان مدارا ننماید، باید یا دست از معاشرت بکشد و گوشه انزوا اختیار کند و یا اینکه با بیماریهاى عصبى و روانى دست و پنجه نرم کند.
نرمى، مایه هدایت و ارشاد جاهل است. و تأثیر آن از پاسخ متقابل بسیار بهتر است.
خداوند وقتى موسى و هارون را مأمور مىکند تا به کاخ فرعون بروند؛ به آنها مىگوید:
اذهبا الى فرعون انه طغى، فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشى.
به سراغ فرعون بروید و با نرمى با او سخن بگوئید شاید بترسد و یا هدایت شود. [ طه: 43 و 44.]
نکته مهم اینکه مى فرماید تنبه و هدایت در صورت نرمى محتمل است. لذا با او به نرمى تکلم کنید.
در موفقیت پیغمبر ما عوامل مختلفى نقش داشتند، ولى مهمترین عامل موفقیت پیامبر اکرم(ص) نرمخویى و مدارا کردن ایشان بود. چنانچه در قرآن مىخوانیم «پس با رحمت پروردگار براى آنان نرم گشتهاى و اگر سخت دل بودى از اطرافت پراکنده مىشدند. [آل عمران: 159.] چه بسیار انسانهایى که بواسطه همین صفت به آغوش اسلام و ائمه(ع) گرویدهاند. در سیره امام سجاد (ع) مىخوانیم: یکى از اقوام و خویشان امام به درب منزل آن حضرت آمده و با داد و فریاد و بنحوى که حاضرین نیز شنیدند، شروع به ناسزا نمود. امام(ع) مقابل آن مرد که در آتش سوزنده خشم قرار داشت، هیچ نگفت. وقتى آن مرد رفت، امام (ع) با یاران خود به درب منزل آن مرد رفته، و او را صدا زدند. مرد که گمان مىکرد حضرت براى انتقام آمده در حالیکه خود را براى جنگ و دعوى آماده کرده بود از منزل خارج شد در این هنگام امام(ع) خطاب به مرد گفت: آنچه بمن نسبت دادى اگر در من هست از خدا مىخواهم مرا ببخشاید، و اگر در من نیست از خدا مىخواهم ترا ببخشاید. مرد که از برخورد امام جا خورده بود، پیشانى امام را بوسید و با عذرخواهى به امام عرض کرد: آنچه من به شما نسبت دادم در شما نیست و من خودم به آن سخنان سزاوارم. [ارشاد مفید، ج 2، ص 146.]
در سیره امام سجاد (ع) مىخوانیم که زهرى مىگوید: با امام سجاد (ع) معاشرت داشتم بخدا قسم کسى را در آن زمان ندیدم مگر اینکه در خفا با آن حضرت دشمن بوده ولى در حضور امام به او اظهار دوستى و مودت مىکرد. زیرا اشخاص به فضایل آن حضرت آگاه بودند از این رو به آن حضرت حسد مىورزیدند ولى بدلیل مدارا و مردم دارى آن حضرت و خوش برخوردى او با همگان آنچنان بود که همه او را دوست مىداشتند. [معارف و معاریف، ج 5، ص 2034.]
درباره رفق و مدارا در روایات مىخوانیم:
پیامبر اکرم (ص) مى فرماید: «ما جماعت پیامبران به مدارا کردن با مردم امر شدهایم همانگونه که به انجام فرائض مأمور شدهایم». [میزان الحکمه، ج 2، ص 1103.]
و در روایتى دیگر از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «عاقلترین مردم کسى است که با مردم بیشتر مدارا مىکند». [همان.]
در یک تصویر سازى از رفق پیامبر اکرم (ص) مى فرماید: «اگر رفق و مدارا خلقى از مخلوقات پروردگار بود که دیده مىشد، زیباترین مخلوقى بود که خداوند او را آفریده است». [کافى، ج 2، ص 120.]
امام على(ع) در این زمینه مى فرماید: رفق کلید رستگارى است. [غرر الحکم، 294.]
امام باقر (ع) مى فرماید: خوش رفتارى و مدارا با مردم یک سوم خرد است. [کافى، ج 4، ص 457.]
9. ایثار و از خودگذشتگى
ایثار و از خود گذشتگى یکى از آداب معاشرت اسلامى است. به این معنا که انسان تا جائى که مىتواند در رفع نیازهاى دیگران بکوشد. در قرآن این صفت مقدس، از اوصاف مؤمنین شمرده شده است: و مردم را در آنچه دارند بر خود مقدم مىشمارند، اگر چه خود به آنها نیاز دارند. [حشر: 9.]
در سیره امام على (ع) مىخوانیم:
على(ع) باغ خود را به 12 هزار درهم مىفروشد و همه پولها را بین فقرا و تهیدستان مدینه تقسیم کرده به منزل باز مىگردد.
طبیعى است که انتظار فرزندان و همسر پس از فروش باغ، آوردن غذا و میوه به منزل است، چنانکه فاطمه (س) مى پرسد: پول باغ را چه کردى؟
امام پاسخ مىدهد: در راه خدا انفاق کردم. [فرهنگ سخنان حضرت زهرا، ص 21.]
و باز در این باره مىخوانیم و باز در این باره مىخوانیم که:
روزى فاطمه زهرا (س) به على(ع) گفت به نزد پدر رو و از او چیزى بستان تا غذاى امروزمان را فراهم کنى. على(ع) به نزد پیامبر(ص) رفته و دینارى از آن حضرت گرفت و بازار رفت تا بوسیله آن غذایى بخرد. در بین راه مقدادبن اسود را دید از حالش پرسید، معلوم شد که وى سخت در مضیقه است دینار را به وى داد و خود به مسجد رفت. چون شرمنده بود با دست تهى به خانه بازگردد. مدتى گذشت و پیامبر در جستجوى على به مسجد آمد و به او فرمود: کجا بودى؟ چرا براى خانه چیزى تهیه نکردى؟ امام (ع) عرض کرد: آخر مقداد را دیدم که سخت نیازمند است پس دینار را به وى دادم. پیامبر فرمود از این ماجرا خبر دارم چون خداوند این آیه را در شأن تو فرستاده است: «دیگران را بر خویش مقدم دارند گرچه خود در تنگنا باشند. (حشر: 9). [معارف و معاریف ج 1، ص 321.]
10. تغافل و چشم پوشى
همانگونه که گذشت، انسان موجودى است اجتماعى و مىبایست در جامعه در کنار هم نوعان خود زندگى نماید.، ممکن است انسانها به عیوبى از یکدیگر پى برند. افشاى این عیب و به رخ کشیدن آن، کار پسندیدهاى نیست؛ لذا از نظر اسلام چشم پوشى و تغافل یکى از آداب معاشرت اسلامى است.
امام باقر (ع) مى فرماید: صلاامام باقر (ع) مى فرماید: صلاح شأن مردم با هم زندگى کردن است، و با هم زندگى کردن پیمانهی پُرى است که دو سوم آن زیرکى و یک سوم آن چشم پوشى و خود را به فراموشى زدن است. [بحار الانوار، ج 46، ص 230، باب 4.]
منابع:
مقاله آقای حسین جعفری
http://www.foodregime.com