جایگاه مادر در اندیشه دینى
نوع دستورهایى كه اسلام به زن ومرد مى دهد، در عین حال كه یك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى دارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مى كند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مى كند. قرآن كریم مى فرماید: (اما یبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كریما )(الاسراء /23) مگو وبه آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى « اوف » اگر یكى از آن دو یا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى شایسته بگوى. ودر بخشى دیگر مى فرماید: ما سفارش كردیم به انسان كه احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نكند: (و وصینا الانسان بوالدیه احسانا ) الاحقاف / 15وانسان را نسبت به پدر ومادرش به احسان سفارش كردیم.( و قضى ربك الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا) .(الاسراء /23)
پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان كنید. ودر جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حق یاد مى كند:( ان اشكر لی و لوالدیك) .(لقمان / 14)
شكر گزار من وپدر ومادرت باش.
اما با همه این تجلیل هاى مشترك، وقتى مى خواهد از زحمات پدر ومادر یاد كند، از زحمت مادر سخن مى گوید، نه از زحمتپدر، آنجا كه مى فرماید:( و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا ) .(الاحقاف /15)
زحمات سى ماهه مادر را مى شمارد، كه: دوران باردارى، زایمان، ودوران شیرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مى كند. قرآن كریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشاره اى هم به این موضوع ندارد كه: پدر زحمت كشیده است.
بنابراین، آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بیان مى كند وقسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى كند
فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:(و على المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف) .(الاسراء/233)
خوراك وپوشاك مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیكن هنگامى كه سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مى كند.
ویژگیهاى مادر نمونه
از زمره صفات ثبوتى و فعل خداوند خالقیت و ربوبیت است. یعنى هم آفریدگار است و هم پروردگار. جریان این دو صفت الهى در مورد انسان به توسط پدر و مادر انجام مى شود و این دو هستند كه وسیله پیدایش او در حیات مادى و رشد و تربیت او بویژه در ایام كودكى اند. خداوند عشق والدین و بخصوص مادر به فرزند را بویژه در دوران كودكى و نیاز او به آنان را به صورت غریزى در نهادشان قرار داده و مراقبت از او را به توصیه و دستور واگذار نفرموده است, زیرا تخلف از دستور و فرمان مولى به وفور ممكن است, ولى سرپیچى از حكم غریزه بسیار نادر و مشكل است و او با این تدبیر خود از تلف شدن و دور انداختن كودك به جهت رنج زیاد آن به وسیله والدین, جلوگیرى و پیش گیرى كرده است.
در صورتى كه علاقه و توجه فرزند در دوران پس از كودكى به پدر و مادر به طور غریزى نیست و بیشتر به عواطف, تعهد و احساس مسوولیت او بستگى دارد و بدین لحاظ در خصوص مراقبت والدین از كودك خردسال خود نیازى به دستور و تإكید نیست ولى در مورد احسان و رعایت احترام به پدر و مادر از سوى فرزند, فرمان و توصیه الهى است كه مى تواند فرزند را تا آخر
عمر خود به پاسداشت حقوق والدین وادار كند. و لذا خداوند متعال در آیات چندى از قرآن كریم, بر رعایت این حق و توجه دادن به مقام آنان تإكید ورزیده است; از جمله مى فرماید: و قضى ربك ان لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا (الاسراء /23)
خداوند حكم فرموده است جز او را نپرستید و به والدین خویش احسان روا دارید.
در این آیه كریمه, نیكى به پدر و مادر پس از فرمان به بندگى الهى آمده و والدین هم به صورت مطلق ذكر شده و به ایمان و اسلام مقید نشده است كه این دو امر, خود بیانگر طبیعى بودن این حق و اهمیت بسیار بالاى آن است.
در جاى دیگر پس از تإكید بر رعایت این حق بخصوص به رنجى كه مادر در رابطه با فرزند خود متحمل مى شود تكیه كرده و
آن را توجه داده و گوشزد مى فرماید:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا.(الاحقاف /15)
ما انسان را نسبت به والدینش به نیكى سفارش كردیم, مادرش او را با محنت و رنج حمل كرد و با مشقت و سختى به دنیا آورد و مدت باردارى و از شیرگرفتن او سى ماه است.
در این آیه كریمه به سه مورد از مهمترین كارهایى كه مادر در رابطه با فرزند بر دوش مى گیرد اشاره شده است:
-
مرحله حمل و باردارى
-
زایش و ولادت
-
حضانت و شیردهى.
این یادآورى خود نشانه عنایت ویژه خداوند متعال بر اهمیت بیشتر احسان به مادر است كه بازتاب آن در روایات معصومان(علیهم السلام) منعكس شده است.
ویل دورانت مى نویسد: در نمایش بزرگ تولد, كه محور حیات است, عمل نر حقیر است, او فقط سیاهى لشكر است. دربحران وضع حمل, مرد با دستپاچگى و حیرت در كنار زن مى ایستد و سرانجام به حقارت و غیر ضرورى بودن هستى خود, در پهنه رشد نوع پى مى برد. در این لحظه است كه مى فهمد, زن از او به نوع نزدیكتر و وابسته تر است و جریان عظیم حیات, در وجود زن است و خلقت از خون و جسم اوست و به تدریج درمى یابد, كه چرا اقوام ابتدایى و ادیان بزرگ مادرى را مى پرستیدند.
مقصود از ذكر این مختصر, توجه به این نكته است كه اگر مقصود از پرسش در باره مادر نمونه این است كه به وظیفه خود در این خصوص پى ببریم, باید بدانیم كه از دیدگاه اسلامى نمونه بودن یا نبودن مادر در وظیفه احسان نسبت به او تإثیر چندانى ندارد. و این نیكى و رعایت حقوق او از جهت مادر بودن از امورى است كه حتى ایمان هم در آن دخالتى ندارد, تا چه رسد به نمونه بودن و این حق طبیعى اوست. و اگر مقصود وظیفه اى است كه هر زنى نسبت به فرزندان خود داشته و به عنوان كمالى براى خود او مطرح است, این سوال بسیار بجا و درخور تحقیق و پاسخ بایسته است.